بازگشت

دعاي گيراي زكرياـ


بـعـد از ذكـر حروف مقطعه , نخستين سخن از داستان زكريا(ع ) شروع مى شود,مى فرمايد: ((اين يادى است از رحمت پروردگار تو نسبت به بنده اش زكريا )) (ذكررحمة ربك عبده زكريا).
(آيـه )ـ ((در آن هـنگام كه (از نداشتن فرزندى , سخت ناراحت و غمناك بود) پروردگارش را در خلوتگاه (عبادت ) پنهان خواند )) (اذ نادى ربه ندا خفيا).
(آيـه )ـ ((گـفـت : پروردگارا ! استخوانم (كه ستون پيكر من و محكمترين اعضاى تن من است ) سست شده (قال رب انى وهن العظم منى ).
((و شعله پيرى تمام سرم را فراگرفته )) (واشتعل الراس شيبا).
سـپـس مـى افـزايد: پروردگارا ! ((و من هرگز در دعاى تو از اجابت محروم نبوده ام )) (ولم اكن بـدعائك رب شقيا) تو همواره در گذشته مرا به اجابت دعاهايم عادت دادى و هيچ گاه محرومم نساخته اى , اكنون كه پير و ناتوان شده ام سزاوارترم كه دعايم را اجابت فرمايى و نوميد بازنگردانى .
(آيـه )ـ سـپـس حـاجـت خـود را چنين شرح مى دهد: پروردگارا ! ((من ازبستگانم بعد از خودم بـيـمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند ! و (ازطرفى ) همسرم نازا و عقيم است , تو از نزد خود جانشينى به من ببخش )) (وانى خفت الموالى من ورائى وكانت امراتى عاقرا فهب لى من لدنك وليا).
(آيـه )ـ ((جـانشينى كه وارث من و دودمان يعقوب باشد, و او را موردرضايتت قرار ده !)) (يرثنى ويرث من آل يعقوب واجعله رب رضيا).
بـه عـقـيده ما ((ارث )) در اينجا مفهوم وسيعى دارد كه هم ارث اموال را شامل مى شود و هم ارث مـقـامـات مـعنوى را, چرا كه اگر افراد فاسدى صاحب اختيار اموال فراوان او مى شدند به راستى نـگران كننده بود, و نيز اگر رهبرى معنوى مردم به دست افراد ناصالح مى افتاد آن نيز بسيار مايه نگرانى بود بنابراين خوف زكريا در هردو صورت قابل توجيه است .