بازگشت

مگر فرزند براي خدا ممكن است ؟


بـعـد از آن كـه قـرآن مجيد در آيات گذشته ترسيم بسيار زنده و روشنى ازماجراى تولد حضرت مـسـيح (ع ) كرد به نفى خرافات و سخنان شرك آميزى كه درباره عيسى گفته اند پرداخته چنين مى گويد: ((اين است عيسى بن مريم )) (ذلك عيسى ابن مريم ).
مـخـصـوصـا در ايـن عـبارت روى فرزند مريم بودن او تاكيد مى كند تا مقدمه اى باشد براى نفى فرزندى خدا.
و بـعـد اضـافـه مى نمايد: ((اين قول حقى است كه آنها در آن شك و ترديدمى كنند)) و هريك در جاده اى انحرافى گام نهادند (قول الحق الذى فيه يمترون ).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه با صراحت مى گويد: ((هرگز براى خدا شايسته نبودفرزندى انتخاب كند او منزه و پاك از چنين چيزى است )) (ما كان للّه ان يتخذ من ولد سبحانه ).
بـلـكه ((او هرگاه چيزى را (اراده كند و) فرمان دهد به آن مى گويد: موجود باش آن نيز موجود مى شود)) (اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون ).
اشـاره به اين كه : دارا بودن فرزند ـن چنان كه مسيحيان در مورد خدامى پندارندـ با قداست مقام پـروردگـار سازگار نيست , از يك سو لازمه آن جسم بودن و از سوى ديگر محدوديت , و از سوى سوم نياز خداوند است .
تعبير ((كن فيكون )).
ترسيم بسيار زنده اى از وسعت قدرت خدا و تسلط و حاكميت او در امرخلقت است .
(آيـه )ـ آخـريـن سـخن عيسى بعد از معرفى خويش با صفاتى كه گفته شداين است كه بر مساله تـوحيد مخصوصا در زمينه عبادت تاكيد كرده , مى گويد: ((وخداوند پروردگار من و شماست او را پرستش كنيد اين است راه راست )) (وان اللّه ربى وربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم ).
و بـه ايـن تـرتـيـب مـسـيـح (ع ) از آغاز حيات خود با هرگونه شرك و پرستش خدايان دوگانه و چندگانه مبارزه كرد.
(آيه )ـ ولى با اين همه تاكيدى كه مسيح (ع ) در زمينه توحيد و پرستش خداوند يگانه داشت ((بعد از او گـروهـهايى از ميان پيروانش اختلاف كردند)) و عقايدگوناگونى مخصوصا در باره مسيح ابراز داشتند (فاختلف الا حزاب من بينهم ).
((واى بـه حـال آنها كه راه كفر و شرك را پيش گرفتند, از مشاهده روز عظيم رستاخيز)) (فويل للذين كفروا من مشهد يوم عظيم ).
تاريخ مسيحيت نيز به خوبى گواهى مى دهد كه آنها تا چه اندازه بعد ازحضرت مسيح (ع ) در باره او و مساله توحيد اختلاف كردند.
بـعضى گفتند: او خداست كه به زمين نازل شده است ! عده اى را زنده كرده وعده اى را ميرانده سپس به آسمان صعود كرده است !.
بعضى ديگر گفتند: او فرزند خداست !.
و بـعـضـى ديگر گفتند: او يكى از اقانيم سه گانه (سه ذات مقدس ) است , اب وابن و روح القدس (خداى پدر, خداى پسر و روح القدس )!.
و بعضى ديگر گفتند: او سومين آن سه نفر است : خداوند معبود است , اوهم معبود, و مادرش هم معبود!.
سرانجام بعضى گفتند: او بنده خداست و فرستاده او.
و از آنجا كه انحراف از اصل توحيد, بزرگترين انحراف مسيحيان محسوب مى شود در ذيل آيه فوق ديديم كه چگونه خداوند آنها را تهديد مى كند.
(آيـه )ـ ايـن آيـه وضع آنها را در صحنه رستاخيز بيان كرده , مى گويد: ((آنهادر آن روز كه نزد ما مى آيند چه گوشهاى شنوا و چه چشمهايى بينا پيدا مى كنند !ولى اين ستمگران , امروز كه در دنيا هستند در گمراهى آشكارند)) (اسمع بهم وابصريوم ياتوننا لكن الظالمون اليوم فى ضلا ل مبين ).
اصـولا مـشـاهـده آن دادگاه و آثار اعمال , خواب غفلت را از چشم و گوش انسان مى برد, و حتى كوردلان آگاه و دانا مى شوند, ولى چه سود كه اين بيدارى وآگاهى به حال آنها مفيد نيست .
(آيه )ـ بار ديگر روى سرنوشت افراد بى ايمان و ستمگر در آن روز تكيه كرده , مى فرمايد: ((آنان را از روز حسرت [ روز رستاخيز كه براى همه مايه تاسف است ] بترسان , در آن هنگام كه همه چيز پايان مـى يابد ! و آنها در غفلتند و ايمان نمى آورند)) ! (وانذرهم يوم الحسرة اذ قضى الا مروهم فى غفلة وهم لا يؤمنون ).
هـم نـيكوكاران تاسف مى خورند اى كاش بيشتر عمل نيك انجام داده بودند وهم بدكاران چرا كه پرده ها كنار مى رود و حقايق اعمال و نتائج آن بر همه كس آشكارمى شود.
(آيـه )ـ ايـن آيـه بـه هـمـه ظـالمان و ستمگران هشدار مى دهد اين امولى كه در اختيار آنهاست , جـاودانى نيست همان گونه كه حيات خود آنها هم جاودانى نمى باشد, بلكه وارث نهايى همه اينها خداست , مى فرمايد: ((ما زمين و تمام كسانى را كه بر آن هستند به ارث مى بريم و همگى سرانجام به سوى ما باز مى گردند)) (انانحن نرث الا رض ومن عليها والينا يرجعون ).