بازگشت

آتشي در آن سوي بيابان


از اينجا داستان موسى , پيامبر بزرگ خدا شروع مى شود و در بيش از هشتادآيه بخشهاى مهمى از سـرگـذشت پرماجراى او تشريح مى گردد, تا دلدارى و تسليت خاطرى باشد براى پيامبر(ص ) و مؤمنان كه در آن ايام در مكه , سخت از سوى دشمنان در فشار بودند.
اين آيات را مى توان به چهار بخش تقسيم كرد:.
بخش اول : از آغاز نبوت و بعثت موسى و اولين جرقه هاى وحى سخن گفته .
بـخـش دوم : از دعـوت مـوسى و برادرش هارون نسبت به فرعون و فرعونيان به آيين يكتاپرستى سخن مى گويد.
بـخـش سـوم : از خـروج مـوسـى و بـنـى اسرائيل از مصر و چگونگى نجات آنها ازچنگال فرعون و فرعونيان بحث مى كند.
بـخـش چـهـارم : پـيـرامـون گـرايش تند انحرافى بنى اسرائيل از آيين توحيد به شرك و پذيرش وسوسه هاى سامرى سخن مى گويد.
در اين آيه روى سخن را به پيامبر كرده , مى گويد: ((و آيا خبر موسى به تورسيده است )) ؟! (وهل اتيك حديث موسى ).
(آيـه )ـ سـپـس مى گويد: ((در آن زمان كه آتشى (از دور) مشاهده كرد و به خانوداه خود گفت اندكى مكث كنيد كه من آتشى ديدم (به سراغ آن بروم ) شايدشعله اى از آن براى شما بياورم و يا به وسيله اين آتش راهى پيدا كنم )) (اذ را نارافقال لا هله امكثوا انى آنست نارا لعلى آتيكم منها بقبس او اجد على النار هدى ).
(آيـه )ـ ((پس هنگامى كه موسى نزد آتش آمد, صدايى شنيد كه (او رامخاطب ساخته ) مى گويد: اى موسى )) ! (فلما اتيها نودى يا موسى ).
(آيه )ـ ((من پروردگار توام , كفشهايت را بيرون آر, كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى )) (انى انا ربك فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوى ).
مـوسـى بـا شـنـيـدن اين نداى روحپرور: ((من پروردگار توام )) هيجان زده شد ولذت غيرقابل توصيفى سر تا پايش را احاطه كرد.
او مامور شد تا كفش خود را از پاى در آورد, چرا كه در سرزمين مقدسى گام نهاده , سرزمينى كه نور الهى بر آن جلوه گر است , پيام خدا را در آن مى شنود وپذيراى مسؤوليت رسالت مى شود, بايد با نهايت خضوع و تواضع در اين سرزمين گام نهد, اين است دليل بيرون آوردن كفش از پا.
(آيـه )ـ سپس از همان گوينده اين سخن را نيز شنيد: ((و من تو را براى مقام رسالت برگزيده ام , پس اكنون به آنچه به تو وحى مى شود گوش فرا ده )) ! (وانااخترتك فاستمع لما يوحى ).
(آيـه )ـ و بـه دنبال آن نخستين جمله وحى را موسى به اين صورت دريافت كرد ((من اللّه هستم , معبودى جز من نيست )) (اننى انا اللّه لا اله الا انا).
((اكنون (كه چنين است ) تنها مرا عبادت كن )) (فاعبدنى ) عبادتى خالص ازهرگونه شرك .
((و نماز را بر پاى دار, تا هميشه به ياد من باشى )) (واقم الصلوة لذكرى ).
در ايـن آيـه پـس از بيان مهمترين اصل دعوت انبيا كه مساله توحيد است موضوع عبادت خداوند يگانه به عنوان يك ثمره براى درخت ايمان و توحيد بيان شده , و به دنبال آن دستور به نماز, يعنى بزرگترين عبادت و مهمترين پيوند خلق باخالق و مؤثرترين راه براى فراموش نكردن ذات پاك او داده شده .
(آيـه )ـ و از آنـجـا كـه بـعـد از ذكـر ((توحيد)) و شاخ و برگهاى آن , دومين اصل اساسى مساله ((مـعـاد)) اسـت در اين آيه اضافه مى كند: ((رستاخيز بطور قطع خواهدآمد, من مى خواهم آن را پنهان كنم , تا هركس در برابر سعى و كوششهايش جزاببيند)) (ان الساعة آتية اكاد اخفيها لتجزى كل نفس بما تسعى ).
علت مخفى نگاه داشتن تاريخ قيامت , طبق آيه فوق آن است كه ((خداوندمى خواهد هر كسى را به تلاش و كوششهايش پاداش دهد)) و يك نوع آزادى عمل براى همگان پيدا شود.
(آيه )ـ در اين آيه به يك اصل اساسى كه ضامن اجراى همه برنامه هاى عقيدتى و تربيتى فوق است اشـاره كـرده , مـى فـرمـايـد: ((پس مبادا كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوسهاى خويش پيروى مـى كند, تو را از آن باز داردS( كه هلاك خواهى شد))! (فلا يصدنك عنها من لا يؤمن بها واتبع هويه فتردى ).
در بـرابـر افـراد بـى ايـمـان و وسـوسـه هـا و كـارشـكـنيهاى آنان محكم بايست , نه ازانبوه آنها و تـوطئه هايشان وحشت كن , و نه در حقانيت دعوت و اصالت مكتبت ازاين هياهوها شك و ترديدى داشته باش .