بازگشت

عصاي موسي و يد بيضا


بـدون شـك پـيامبران براى اثبات ارتباط خود با خدا نياز به معجزه دارند و گرنه هركس مى تواند ادعاى پيامبرى كند.
موسى (ع ) پس از دريافت فرمان نبوت بايد سند آن را هم دريافت دارد, لذادر همان شب پرخاطره , موسى (ع ) دو معجزه بزرگ از خدا دريافت داشت .
قـرآن اين ماجرا را چنين بيان مى كند: ((و چه چيز در دست راست توست اى موسى )) ؟ (وما تلك بيمينك يا موسى ).
(آيه )ـ موسى در پاسخ ((گفت : اين (قطعه چوب ) عصاى من است ))(قال هى عصاى ).
و از آنجا كه مايل بود سخنش را با محبوب خود كه براى نخستين بار در را به روى او گشوده است ادامـه دهـد, و نـيز از آنجا كه شايد فكر مى كرد تنها گفتن اين عصاى من است كافى نباشد, بلكه منظور بازگو كردن آثار و فوايد آن است , اضافه كرد: ((من بر آن تكيه مى كنم )) (اتوكؤا عليها).
((و بـرگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرو مى ريزم )) (واهش بها على غنمى ) ((علاوه بر اين فوايد و نيازهاى ديگرى نيز در آن دارم )) (ولى فيها مــارب اخرى ).
موسى در تعجب عميقى فرو رفته بود, اين چه سؤالى است و من چه جوابى دارم مى گويم .
(آيه )ـ ناگهان ((به او فرمان داد: اى موسى عصايت را بيفكن )) ! (قال القهايا موسى ).
(آيه )ـ ((موسى فورا (و بدون فوت وقت ) عصا را افكند, ناگهان مارعظيمى شد و شروع به حركت كرد)) (فالقيها فاذا هى حية تسعى ).
(آيـه )ـ در ايـنـجـا ((بـه موسى فرمود: آن را بگير, و نترس , ما آن را به همان صورت نخستين باز مى گردانيم )) ! (قال خذها ولا تخف سنعيدها سيرتها الا ولى ).
(آيـه )ـ سـپـس بـه دومـين معجزه مهم موسى اشاره كرده به او دستورمى دهد: ((و دستت را به گـريـبانت ببر, تا سفيد و بى عيب بيرون آيد, اين نشانه ديگرى (از سوى خداوند) است )) (واضمم يدك الى جناحك تخرج بيضا من غيرسو آية اخرى ).
(آيه )ـ در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى از آنچه در آيات قبل بيان شدمى فرمايد: ما اينها را در اختيار تو قرار داديم ((تا آيات بزرگ خود را به تو نشان دهيم )) (لنريك من آياتنا الكبرى ).
منظور از ((آيات كبرى )) همان دو معجزه مهمى است كه در بالا آمد.