بازگشت

خواسته هاي حساب شده موسي


از اين به بعد فرمان رسالت به نام موسى صادر مى شود, رسالتى بسيار عظيم و سنگين , رسالتى كه از ابـلاغ فـرمـان الهى به زورمندترين و خطرناكترين مردم محيطشروع مى شود, مى فرمايد: ((به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است )) ! (اذهب الى فرعون انه طغى ).
طـغـيـان يـعـنـى تـجـاوز از حد و مرز در تمام ابعاد زندگى و به همين جهت به اين گونه افراد ((طاغوت )) گفته مى شود.
آرى ! بـراى اصـلاح يك محيط فاسد و ايجاد يك انقلاب همه جانبه بايداز سردمداران فساد و ائمه كفر شروع كرد از آنها كه در تمام اركان جامعه نقش دارند.
(آيـه )ـ مـوسـى (ع ) نـه تنها از چنين ماموريت سنگينى وحشت نكرد, وحتى كمترين تخفيفى از خداوند نخواست , بلكه با آغوش باز از آن استقبال نمود,منتهى وسايل پيروزى در اين ماموريت را از خدا خواست .
و از آنجا كه نخستين وسيله پيروزى روح بزرگ , فكر بلند و عقل توانا و به عبارت ديگر گشادگى سينه است ((عرض كرد: پروردگار من ! سينه مرا گشاده بدار))(قال رب اشرح لى صدرى ).
(آيه )ـ واز آنجاكه اين راه مشكلات فراوانى داردكه جز به لطف خدا گشوده نمى شود در مرحله دوم از خـدا تـقاضا كرد كه كارها را بر او آسان گرداند ومشكلات رااز سر راهش بردارد, عرض كرد ((و كار مرا آسان گردان )) (ويسرلى امرى ).
(آيـه )ـ سـپـس مـوسـى تـقاضاى قدرت بيان هرچه بيشتر كرد و عرضه داشت : ((و گره از زبانم بگشا)) (واحلل عقدة من لسانى ).
(آيه )ـ و مخصوصا علت آن را چنين بيان كرد: ((تا سخنان مرا درك كنند))(يفقهوا قولى ).
ايـن جـمله در حقيقت , آيه قبل را تفسير مى كند يعنى , آن چنان فصيح و بليغ ‌و رسا و گويا سخن بگويم كه هر شنونده اى منظور مرا به خوبى درك كند.
(آيـه )ـ و از آنـجـا كـه رساندن اين بار سنگين به مقصد (بار رسالت پروردگارو رهبرى انسانها و مـبـارزه بـا طاغوتها و جباران ) نياز به يار و ياور دارد, و به تنهايى ممكن نيست , چهارمين تقاضاى موسى (ع ) از پروردگار اين بود: ((و خداوندا ! وزيرو ياورى از خاندانم براى من قرار ده )) (واجعل لى وزيرا من اهلى ).
(آيـه )ـ سـپس مخصوصا انگشت روى برادر خويش گذاشت و عرضه داشت : ((برادرم هارون را)) (هرون اخى ).
هارون , برادر بزرگتر موسى بود و سه سال با او فاصله سنى داشت , قامتى بلند و رسا و زبانى گويا و درك عالى داشت سه سال قبل از وفات موسى , دنيا راترك گفت .
او نيز از پيامبران مرسل بود, كه خداوند از باب رحمتش به موسى بخشيد.
(آيه )ـ سپس موسى هدف خود را از تعيين هارون به وزارت و معاونت چنين بيان مى كند: خداوندا ! ((پشتم را با او محكم كن )) (اشدد به ازرى ).
(آيه )ـ و براى تكميل اين مقصد, تقاضا مى كند: ((و او را در كار من شريك گردان )) (واشركه فى امرى ).
هم شريك در مقام رسالت باشد, و هم در پياده كرده اين برنامه بزرگ شركت جويد, ولى به هر حال او پيرو موسى در تمام برنامه ها بود و موسى امام وپيشواى او.
(آيـه )ـ سـرانجام نتيجه خواسته هاى خود را چنين بيان مى كند: ((تا تو رابسيار تسبيح گوييم )) (كى نسبحك كثيرا).
(آيه )ـ ((و تو را بسيار ياد كنيم )) (ونذكرك كثيرا).
(آيه )ـ چرا كه ((تو هميشه از حال ما آگاه بوده اى )) (انك كنت بنا بصيرا).
(آيـه )ـ از آنجا كه موسى در اين تقاضاهاى مخلصانه اش نظرى جزخدمت بيشتر و كاملتر نداشت , خـداونـد تقاضاى او را در همان وقت اجابت فرمود((به او گفت : آنچه را خواسته بودى به تو داده شد اى موسى )) ! (قال قد اوتيت سؤلك يا موسى ).
در واقع در اين لحظات حساس و سرنوشت ساز هرچه لازم داشت يكجا ازخدا درخواست كرد, و او نـيـز مـيـهمانش را گرامى داشت و همه خواسته هاى او را دريك جمله كوتاه با ندايى حياتبخش اجابت كرده بى آنكه در آن قيد و شرط يا چون وچرايى كند.