بازگشت

نخستين برخورد با فرعون جبار


اكـنـون كه همه چيز روبه راه شده , و تمام وسايل لازم در اختيار موسى قرارگرفته , او و برادرش هـارون هـر دو را بـا هـم مـخـاطب ساخته , مى گويد: ((تو و برادرت با آيات من كه در اختيارتان گذارده ام برويد)) (اذهب انت واخوك باياتى ).
آيـاتى كه هم شامل دو معجزه بزرگ موسى مى شود, و هم ساير نشانه هاى پروردگار و تعليمات و برنامه هايى كه خود نيز بيانگر حقانيت دعوت اوست .
وبراى تقويت روحيه آنها وتاكيد بر تلاش وكوشش هرچه بيشتر,اضافه مى كند:((و در ذكر و ياد من و اجراى فرمانهايم سستى به خرج ندهيد)) (ولا تنيا فى ذكرى ).
چـرا كـه سـسـتـى و ترك قاطعيت تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد, محكم بايستيد و از هيچ حادثه اى نهراسيد, و در برابر هيچ قدرتى , سست نشويد.
(آيـه )ـ بـعـد از آن , هـدف اصـلى اين حركت و نقطه اى را كه بايد به سوى آن جهت گيرى شود, مـشـخـص سـاخته , مى گويد: ((به سوى فرعون برويد, چرا كه اوطغيان كرده است )) (اذهبا الى فرعون انه طغى ).
عـامـل تـمـام بـدبـخـتيهاى اين سرزمين پهناور اوست , چرا كه عامل پيشرفت ياعقب افتادگى , خوشبختى يا بدبختى يك ملت , قبل از هر چيز, رهبران وسردمداران آن ملت است .
(آيـه )ـ سپس طرز برخورد مؤثر با فرعون را در آغاز كار به اين شرح ,بيان مى فرمايد: براى اين كه بـتـوانيد در او نفوذ كنيد و اثر بگذاريد ((با سخن نرم با اوسخن بگوييد, شايد متذكر شود يا از خدا بترسد)) (فقولا له قولا لينا لعله يتذكر اويخشى ).
(آيـه )ـ امـا بـا ايـن حـال مـوسى و فرعون از اين معنى نگران بودند كه ممكن است اين مرد قلدر زورمـنـد مستكبر كه آوازه خشنونت و سرسختى او همه جاپيچيده بود قبل از آن كه موسى (ع ) و هـارون (ع ) ابـلاغ دعوت كنند, پيش دستى كرده , آنها را از بين ببرد لذا, ((گفتند: پروردگارا ! از اين مى ترسيم كه بر ما پيشى گيرد(و قبل از بيان حق , ما را آزار دهد)S( يا طغيان كند)) و نپذيرد ! (قالا ربنا اننا نخاف ان يفرط علينا او ان يطغى ).
(آيه )ـ اما خداوند به آنها بطور قاطع ((فرمود: شما هرگز نترسيد, من خودبا شما هستم مى شنوم و مى بينم )) (قال لا تخافا اننى معكما اسمع وارى ).
بـنابراين با وجود خداوند توانايى كه همه جا با شماست و به همين دليل همه سخنها را مى شنود, و همه چيز را مى بيند و حامى و پشتيبان شما است , ترس ووحشت معنايى ندارد.
(آيه )ـ سپس دقيقا چگونگى پياده كردن دعوتشان را در حضور فرعون در پنج جمله كوتاه و قاطع و پـرمحتوا براى آنها بيان مى فرمايد, كه يكى مربوط به اصل ماموريت است و ديگرى بيان محتواى ماموريت و سومى دليل و سند وچهارمى تشويق پذيرندگان و سرانجام تهديد مخالفان .
نخست مى گويد: ((شما به سراغ او برويد و به او بگوييد: ما فرستادگان پروردگار توايم )) (فاتياه فقولا انا رسولا ربك ).
ديـگـر ايـن كـه : ((بـنـى اسـرائيـل را هـمـراه ما بفرست و آنها را اذيت و آزار مكن ))(فارسل معنا بنى اسرائيل ولا تعذبهم ).
سپس اشاره به دليل و مدرك خود كرده , مى گويد به او بگوييد: ((ما نشانه اى از پروردگارت براى تو آورده ايم )) (قد جئناك باية من ربك ).
بنابراين به حكم عقل لازم است لااقل در سخنان ما بينديشى و اگر درست بود بپذيرى .
سـپـس بـه عـنـوان تـشويق مؤمنان اضافه مى كند: ((درود بر آنها كه از هدايت پيروى مى كنند)) (والسلا م على من اتبع الهدى ).
ايـن جـمله ممكن است به معنى ديگرى نيز اشاره باشد و آن اين كه سلامت در اين جهان و جهان ديـگـر از نـاراحتيها و رنجها و عذابهاى دردناك الهى , و مشكلات زندگى فردى و اجتماعى از آن كسانى است كه از هدايت الهى پيروى كنند و اين درحقيقت نتيجه نهايى دعوت موسى است .
(آيه )ـ سرانجام عاقبت شوم سرپيچى از اين دعوت را نيز به او بفهمانيدو بگوييد: ((به ما وحى شده اسـت كـه عذاب الهى دامان كسانى را كه تكذيب آياتش كرده و از فرمانش سرپيچى نمايند خواهد گرفت )) ! (انا قد اوحى الينا ان العذاب على من كذب وتولى ).
و اين واقعيتى است كه بايد بى پرده به فرعون گفته مى شد.
(آيه )ـ در اينجا قرآن مجيد مستقيما به سراغ گفتگوهاى موسى و هارون با فرعون مى رود.
هـنـگامى كه موسى در برابر فرعون قرار گرفت , جمله هاى حساب شده ومؤثرى را كه خداوند به هنگام فرمان رسالت به او آموخته بود بازگو كرد كه در آيات قبل خوانديم .
سـپـس هـنگامى كه فرعون اين سخنان را شنيد نخستين عكس العملش اين بود ((گفت : بگوييد ببينم پروردگار شما كيست اى موسى )) ؟ (قال فمن ربكمايا موسى ).
عـجيب اين كه فرعون مغرور و از خود راضى حتى حاضر نشد بگويدپروردگار من كه شما مدعى هستيد كيست ؟ بلكه گفت : پروردگار شما كيست ؟.
(آيـه )ـ مـوسـى بـلافاصله معرفى بسيار جامع و در عين حال كوتاهى ازپروردگار كرد ((گفت : پـروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى آنچه لازمه آفرينش او بوده است داده , و سپس او را در مـراحـل هـسـتى رهبرى و هدايت فرموده است )) (قال ربنا الذى اعطى كل شى خلقه ثم هدى ).
در ايـن سـخن كوتاه , موسى اشاره به دو اصل اساسى از آفرينش و هستى مى كند كه هر يك دليل مستقل و روشنى براى شناسايى پروردگار است .
مـوسـى (ع ) مـى خـواهـد بـه فـرعون بفهماند كه اين عالم هستى نه منحصر به تو ونه منحصر به سرزمين مصر, نه مخصوص امروز است و نه گذشته , اين عالم پهناورگذشته و آينده اى دارد كه نـه مـن در آن بـوده ام و نـه تـو و دو مساله اساسى در اين عالم چشمگير است , تامين نيازمنديها و سپس به كار گرفتن نيروها و امكانات در مسيرپيشرفت موجودات , اينها به خوبى مى تواند تو را به پروردگار ما آشنا سازد.
(آيه )ـ فرعون با شنيدن اين جواب جامع و جالب , سؤال ديگرى , مطرح كرد, ((گفت : (اگر چنين است ) پس تكليف پيشينيان ما چه خواهد شد ؟)) (قال فمابال القرون الا ولى ).
(آيه )ـ موسى در جواب ((گفت : تمام مشخصات اقوام گذشته , نزدپروردگار من در كتابى ثبت اسـت , هـيـچ گـاه پروردگار من (براى حفظ آنها) گمراه نمى شود و نه فراموش مى كند)) (قال علمها عند ربى فى كتاب لا يضل ربى ولا ينسى ).
بنابراين حساب و كتاب آنها محفوظ است , و سرانجام به پاداش و كيفراعمالشان خواهند رسيد.
(آيـه )ـ و از آنـجا كه بخشى از سخن موسى (ع ) پيرامون مساله توحيد وشناسايى خدا بود قرآن در ايـنـجـا فصل ديگرى در همين زمينه بيان مى دارد: ((همان خداوندى كه زمين را براى شما مهد آسـايـش قرار داد, و راههايى در آن ايجاد كرد, واز آسمان , آبى فرستاد)) (الذى جعل لكم الا رض مهدا وسلك لكم فيها سبلا وانزل من السما ما).
((سـپـس مـا بـه وسـيله اين آب , انواع گوناگون از گياهان مختلف را از خاك تيره برآورديم )) (فاخرجنا به ازواجا من نبات شتى ).
در ايـن آيه به چهار بخش از نعمتهاى بزرگ خدا اشاره شده است : كه اولويتهاى زندگى انسان را تـشـكـيـل مـى دهـد, قـبل از همه چيز, محل سكونت وآرامش لازم است , و به دنبال آن راههاى ارتباطى , سپس آب , و فرآورده هاى كشاورزى .
(آيـه )ـ سرانجام اشاره به پنجمين و آخرين نعمت از اين سلسله نعمتهاى الهى كرده , مى گويد: از اين فرآورده هاى گياهى ((هم خودتان بخوريد و هم چهارپايان خود را در آن به چرا ببريد)) (كلوا وارعوا انعامكم ).
و در پـايان به همه اين نعمتها اشاره كرده , مى فرمايد: ((در اين امور, نشانه هاى روشنى است براى صاحبان عقل و انديشه )) (ان فى ذلك لا يات لا ولى النهى ).
يعنى , عقل و انديشه هاى مسؤول مى تواند به اين واقعيت پى ببرد.
(آيه )ـ و به تناسب اين كه در بيان توحيدى اين آيات , از آفرينش زمين ونعمتهاى آن استفاده شده ((مـعاد)) را نيز با اشاره به همين زمين در اين آيه بيان كرده ,مى فرمايد: ((از آن شما را آفريديم و در آن باز مى گردانيم , و از آن نيز شما را بار ديگربيرون مى آوريم )) (منها خلقناكم وفيها نعيدكم ومنها نخرجكم تارة اخرى ).