بازگشت

فرعون خود را براي مبارزه نهايي آماده مي كند


در ايـنـجـا مـرحـلـه ديگرى از درگيرى موسى (ع ) و فرعون منعكس شده است ,قرآن مجيد, اين قسمت را با اين جمله شروع مى كند: ((و ما همه آيات خود را به فرعون نشان داديم (اما هيچ يك از آنها در دل تيره او اثر نگذاشت ) پس همه راتكذيب كرد و از پذيرش آنها امتناع ورزيد)) (ولقد اريناه آياتنا كلها فكذب وابى ).
اين مربوط به معجزاتى است كه در آغاز دعوت به فرعون ارائه داد, ((معجزه عصا)) و ((يد بيضا)) و ((محتواى دعوت جامع آسمانيش )).
(آيه )ـ اكنون ببينيم فرعون طغيانگر, مستكبر و لجوج در برابر موسى ومعجزات او چه گفت , و او را چـگـونه ـطبق معمول همه زمامداران زورگوـ متهم ساخت ؟ ((گفت : اى موسى ! آيا آمده اى كـه ما را از سرزمين و وطنمان با سحرت بيرون كنى ؟!)) (قال اجئتنا لتخرجنا من ارضنا بسحرك يا موسى ).
اشـاره بـه ايـن كه : ما مى دانيم مساله نبوت و دعوت به توحيد, و ارائه اين معجزات همگى توطئه براى غلبه بر حكومت و بيرون كردن ما و قبطيان از سرزمين آبا و اجدادمان است .
ايـن تـهـمـت درسـت هـمـان حـربه اى است كه همه زورگويان و استعمارگران درطول تاريخ داشـته اند كه هرگاه خود را در خطر مى ديدند, براى تحريك مردم به نفع خود, مساله خطرى كه مـمـلكت را تهديد مى كرد, پيش مى كشيدند مملكت يعنى حكومت اين زورگويان و موجوديتش يعنى موجوديت آنها!.
(آيـه )ـ فـرعون سپس اضافه كرد: گمان نكن ما قادر نيستيم همانند اين سحرهاى تو را بياوريم , ((پس يقينا بدان به همين زودى سحرى همانند آن براى توخواهيم آورد)) (فلناتينك بسحر مثله ) .
و براى اين كه قاطعيت بيشترى نشان دهد گفت : ((هم اكنون تاريخش را معين كن , بايد ميان ما و تـو وعـده اى بـاشد كه نه ما از آن تخلف كنيم و نه تو از آن , آن هم درمكانى كه نسبت به همگان يكسان باشد)) (فاجعل بيننا وبينك موعدا لا نخلفه نحن ولا انت مكانا سوى ).
(آيـه )ـ ولـى موسى بى آنكه خونسردى خود را از دست دهد و از جنجال فرعون هراسى به دل راه دهـد بـا صـراحت و قاطعيت ((گفت : (من هم آماده ام ,هم اكنون روز و ساعت آن را تعيين كنم ) مـيـعاد ما و شما روز زينت (روز عيد) است ,مشروط بر اين كه مردم همگى به هنگامى كه روز بالا مى آيد در محل جمع شوند))(قال موعدكم يوم الزينة وان يحشر الناس ضحى ).
(آيـه )ـ بـه هـر حـال فـرعون بعد از مشاهده معجزات شگفت آور موسى ومشاهده تاثير روانى اين مـعجزات در اطرافيانش تصميم گرفت با كمك ساحران به مبارزه با او برخيزد, لذا قرار لازم را با مـوسى گذارد, ((پس آن مجلس را ترك گفت وتمام مكر و فريب خود را جمع كرد و سپس همه را در روز موعود آورد)) (فتولى فرعون فجمع كيده ثم اتى ).
(آيـه )ـ سرانجام روز موعود فرا رسيد, موسى (ع ) در برابر انبوه جمعيت قرار گرفت , جمعيتى كه گـروهـى از آن سـاحـران بودند و تعداد آنها به گفته بعضى ازمفسران 72 نفر و به گفته بعضى ديگر به چهارصد نفر مى رسيد و بعضى ديگر نيزتعداد بيشترى گفته اند.
و گـروهى از آنها, فرعون و اطرافيان او را تشكيل مى دادند و بالاخره گروه سوم كه اكثريت از آن تشكيل يافته بود توده هاى تماشاچى مردم بودند.
مـوسـى در اينجا رو به ساحران و يا فرعونيان و ساحران كرد و ((به آنان چنين گفت : واى بر شما, دروغ بـر خدا نبنديد كه شما را با مجازات خود, نابود و ريشه كن خواهد ساخت )) (قال لهم موسى ويلكم لا تفتروا على اللّه كذبا فيسحتكم بعذاب ).
((و شـكـسـت و نـومـيـدى و خسران از آن آنهاست كه بر خدا دروغ مى بندند و به او نسبت باطل مى دهند)) (وقد خاب من افترى ).
مـنظور موسى از افترا بر خدا, آن است كه كسى يا چيزى را شريك او قرارداده , معجزات فرستاده خدا را به سحر نسبت دهند و فرعون را معبود و اله خود بپندارند.
(آيـه )ـ ايـن سـخـن قاطع موسى كه هيچ شباهتى به سخن ساحران نداشت , بلكه آهنگش آهنگ دعـوت همه پيامبران راستين بود, بر بعضى از دلها اثرگذاشت , و در ميان جمعيت اختلاف افتاد, بعضى طرفدار شدت عمل بودند, وبعضى به شك و ترديد افتادند و احتمال مى دادند موسى پيامبر بـزرگ خـدا باشد وتهديدهاى او مؤثر گردد, بخصوص كه لباس ساده او و برادرش هارون , همان لـباس ساده چوپانى بود, و چهره مصمم آنها كه على رغم تنها بودن , ضعف و فتورى در آن مشاهده نـمى گشت , دليل ديگرى بر اصالت گفتار و برنامه هاى آنها محسوب مى شد, لذا قرآن مى گويد: ((پـس آنها در ميان خود در باره كارهايشان به نزاع برخاستند, و مخفيانه و درگوشى با هم سخن گفتند)) (فتنازعوا امرهم بينهم واسروا النجوى ).
(آيه )ـ ولى به هر حال طرفداران ادامه مبارزه و شدت عمل , پيروز شدندو رشته سخن را به دست گرفتند و از طرق مختلف , به تحريك مبارزه كنندگان باموسى پرداختند.
نخست : ((گفتند: اين دو مسلما ساحرند)) ! (قالوا ان هذان لساحران ).
بنابراين , وحشتى از مبارزه با آنها نبايد به خود راه داد, چرا كه شما بزرگان وسردمداران سحر در اين كشور پهناوريد.
ديـگـر ايـن كـه ((آنـهـا مـى خـواهند شما را از سرزمينتان با سحرشان بيرون كنند))(يريدان ان يخرجاكم من ارضكم بسحرهما) سرزمينى كه همچون جان شما عزيزاست و به آن تعلق داريد آن هم به شما تعلق دارد.
بـه علاوه اينها تنها به بيرون كردن شما از وطنتان قانع نيستند, اينهامى خواهند مقدسات شما را هـم بـازيـچـه قـرار دهند ((و آيين عالى و مذهب حق شمارا از ميان ببرند)) ! (ويذهبا بطريقتكم المثلى ).
(آيـه )ـ ((اكنون كه چنين است (به هيچ وجه به خود ترديد راه ندهيد, و)تمام نيرو و نقشه خود را جمع كنيد )) (فاجمعوا كيدكم ).
((و در يك صف (به ميدان مبارزه ) بياييد)) (ثم ائتوا صفا).
چرا كه وحدت و اتحاد رمز پيروزى شما در اين مبارزه سرنوشت ساز است .
و بـالاخـره ((فـلاح و رسـتـگارى , امروز, از آن كسى است كه برترى خود را بر (برحريفش ) اثبات نمايد)) (وقد افلح اليوم من استعلى ).