بازگشت

سرنوشت دردناك سامري


بـه دنبال بحثى كه موسى (ع ) با بنى اسرائيل در نكوهش شديد ازگوساله پرستى داشت و در اينجا نخست گفتگوى موسى (ع ) را با برادرش هارون (ع )و سپس با سامرى منعكس مى كند.
نـخست رو به برادرش هارون كرده ((گفت : اى هارون ! چرا هنگامى كه ديدى آنها گمراه شدند )) (قال يا هرون ما منعك اذ رايتهم ضلوا).
(آيه )ـ.
((از من پى روى نكردى ؟ آيا فرمان مرا عصيان نمودى ))؟ (الا تتبعن افعصيت امرى ).
مـگر هنگامى كه مى خواستم به ميعادگاه بروم نگفتم ((جانشين من باش و درميان اين جمعيت به اصلاح بپرداز و راه مفسدان را در پيش مگير)).
مـنـظـور از جمله ((الا تتبعن )) اين است كه چرا از روش و سنت من در ((شدت عمل )) نسبت به بت پرستى پيروى نكردى .
(آيـه )ـ مـوسى با شدت و عصبانيت هر چه تمامتر اين سخنان را بابرادرش مى گفت و بر او فرياد مى زد, در حالى كه ريش و سر او را گرفته بود ومى كشيد.
هـارون بـراى ايـن كـه او را بر سر لطف آورد, و از التهاب او بكاهد ((گفت : اى فرزند مادرم ![ اى برادرم ] ريش و سر مرا مگير, من (فكر كردم كه اگر به مبارزه برخيزم و درگيرى پيدا كنم تفرقه شـديـدى در مـيـان بـنـى اسرائيل مى افتد, و از اين )ترسيدم (به هنگام بازگشت ) بگويى تو ميان بـنـى اسـرائيـل تـفـرقه افكندى و سفارش مرا (در غياب من ) به كار نبستى )) (قال يابنؤم لا تاخذ بلحيتى ولا براسى انى خشيت ان تقول فرقت بين بنى اسرائيل ولم ترقب قولى ).
و به اين ترتيب هارون بى گناهى خود را اثبات كرد.
(آيـه )ـ بـعـد از پايان گفتگو با برادرش هارون و تبرئه او, به محاكمه سامرى پرداخت و ((گفت : (ايـن چـه كارى بود كه تو انجام دادى و) چه چيز انگيزه تو بود اى سامرى )) ؟! (قال فما خطبك يا سامرى ).
(آيـه )ـ او در پـاسخ گفت : من از مطالبى آگاه شدم كه آنها نديدند و آگاه نشدند)) (قال بصرت بمالم يبصروا به ).
((مـن چـيـزى از آثـار رسـول و فـرستاده خدا (موسى ) را گرفتم , و سپس آن رابه دور افكندم و ايـن چـنـيـن نـفس من مطلب را در نظرم زينت داد)) ! و به سوى آيين بت پرستى گرايش كردم (فقبضت قبضة من اثر الرسول فنبذتها وكذلك سولت لى نفسى ).
(آيـه )ـ روشـن است كه پاسخ و عذر سامرى در برابر سؤال موسى (ع ) به هيچ وجه قابل قبول نبود, لـذا مـوسى فرمان محكوميت او را در اين دادگاه صادر كردو سه دستور در باره او و گوساله اش دادS( ((گفت : برو, كه بهره تو در زندگى اين دنيااين است كه (هر كس به تو نزديك شود) بگويى : با من تماس نگير)) (قال فاذهب فان لك فى الحيوة ان تقول لا مساس ).
و به اين ترتيب با يك فرمان قاطع , سامرى را از جامعه طرد كرد و او را به انزواى مطلق كشانيد.
مـجازات دوم سامرى اين بود كه موسى (ع ) كيفر او را در قيامت به او گوشزدكرد, گفت : ((و تو وعده گاهى در پيش دارى (وعده عذاب دردناك الهى ) كه هرگز ازآن تخلف نخواهد شد)) (وان لك موعدا لن تخلفه ).
سـومـين مجازات اين بود كه موسى به سامرى گفت : ((و به اين معبودت كه پيوسته او را عبادت مـى كـردى نـگـاه كـن و ببين ما آن را مى سوزانيم و سپس ذرات آن را به دريا مى پاشيم )) تا براى هـميشه محو و نابود گردد (وانظر الى الهك الذى ظلت عليه عاكفا لنحرقنه ثم لننسفنه فى اليم نسفا).
(آيـه )ـ و در اين آيه موسى , با تاكيد فراوان روى مساله توحيد, حاكميت خط اللّه را مشخص كرد و چنين گفت : ((معبود شما تنها اللّه است , همان خدايى كه معبودى جز او نيست , همان خدايى كه علمش همه چيز را فرا گرفته )) (انما الهكم اللّه الذى لا اله الا هو وسع كل شى علما).
نه همچون بتهاى ساختگى كه نه سخنى مى شنوند, نه پاسخى مى گويند, نه مشكلى مى گشايند و نه زيانى را دفع مى كنند.
(آيـه )ـ پـس از پـايـان گـرفـتـن بـحـثـهاى مربوط به تاريخ پرماجراى موسى وبنى اسرائيل يك نـتـيجه گيرى كلى نيز قرآن روى آن مى نمايد و مى گويد: ((اين چنين اخبار گذشته را براى تو (يكى بعد از ديگرى ) بازگو مى كنيم )) (كذلك نقص عليك من انبا ما قد سبق ).
سپس اضافه مى كند: ((و ما از ناحيه خود قرآنى به تو داديم )) (وقد آتيناك من لدنا ذكرا) قرآنى كه مـمـلـوسـت از درسـهـاى عـبـرت , دلايل عقلى , اخبار آموزنده گذشتگان و مسائل بيدار كننده آيندگان .
(آيـه )ـ و بـه هـمين جهت در اين آيه از كسانى سخن مى گويد كه حقايق قرآن و درسهاى عبرت تـاريـخ را فراموش مى كنند, مى گويد: ((كسى كه از قرآن روى بگرداند در قيامت بار سنگينى (از گناه و مسؤوليت ) بر دوش خواهد كشيد)) (من اعرض عنه فانه يحمل يوم القيمة وزرا).
آرى ! اعراض از قرآن , انسان را به آن چنان بيراهه ها مى كشاند كه بارهاى سنگينى از انواع گناهان و انحرافات فكرى و عقيدتى را بر دوش او مى نهد.
(آيه )ـ سپس اضافه مى كند: ((آنها در ميان اين وزر جاودانه خواهند ماند))(خالدين فيه ).
((و اين بار سنگين گناه , بد بارى است براى آنها در روز قيامت )) (وسا لهم يوم القيمة حملا ).
(آيه )ـ سپس به توصيف روز قيامت و آغاز آن پرداخته , چنين مى گويد:((همان روزى كه در صور دمـيـده مـى شـود, و گـنـهكاران را با بدنهاى كبود و تيره در آن روز جمع مى كنيم )) (يوم ينفخ فى الصور ونحشر المجرمين يومئذ زرقا).
(آيـه )ـ در ايـن حـال مجرمان در ميان خود, در باره مقدار توقفشان در عالم برزخ ((آهسته با هم گـفـتـگـو مـى كنند (بعضى مى گويند:) شما تنها ده شبانه روز درعلام برزخ ) توقف كرديد)) و نمى دانند چقدر طولانى بوده است (يتخافتون بينهم ان لبثتم الا عشرا).
اين آهسته گفتن آنها يا به خاطر رعب و وحشت شديدى است كه از مشاهده صحنه قيامت به آنها دست مى دهد و يا بر اثر شدت ضعف و ناتوانى است .
(آيـه )ـ سـپـس اضافه مى كند: ((ما به آنچه مى گويند كاملا آگاهتريم )) (نحن اعلم بما يقولون ) خواه آهسته بگويند يا بلند.
((هـنـگـامى كه نيكوروش ترين آنها مى گويد: شما تنها يك روز درنگ كرديد)) !(اذ يقول امثلهم طريقة ان لبثتم الا يوما).