بازگشت

آدم و فريبكاري شيطان


در اينجا از داستان آدم و حوا و مبارزه و دشمنى ابليس با آنان سخن مى گويد .
شـايـد اشـاره بـه ايـن نكته كه مبارزه حق و باطل منحصر به امروز و ديروز وموسى (ع ) و فرعون نيست , از آغاز آفرينش آدم بوده و همچنان ادامه دارد.
نخست از پيمان آدم با خدا سخن مى گويد, مى فرمايد: ((پيش از اين , از آدم پيمان گرفته بوديم , اما او فراموش كرد, و عزم استوارى براى او نيافتيم )) ! (ولقدعهدنا الى آدم من قبل فنسى ولم نجد له عزما).
منظور از اين ((عهد)) فرمان خدا داير به نزديك نشدن به درخت ممنوع است .
بدون شك آدم , مرتكب گناهى نشد بلكه تنها ترك اولايى از او سر زد, اصولادوران سكونت آدم در بهشت يك دوران آزمايشى براى آماده شدن جهت زندگى دردنيا و پذيرش مسؤوليت تكاليف بود .
(آيه )ـ سپس به بخش ديگر اين داستان اشاره كرده , مى گويد: ((و به خاطر بياوريد هنگامى را كه بـه فـرشـتـگان گفتيم : براى آدم سجده كنيد, آنها نيزهمگى سجده كردند جز ابليس كه امتناع ورزيد)) (واذ قلنا للملا ئكة اسجدوا لا دم فسجدوا الا ابليس ابى ).
و از اينجا به خوبى مقام با عظمت آدم روشن مى شود, آدمى كه مسجودفرشتگان بود ضمنا عداوت ابليس با او از نخستين گام آشكار مى گردد.
شـك نـيـسـت كـه سجده به معنى پرستش مخصوص خداست , و غير از خداهيچ كس و هيچ چيز نـمـى تـوانـد معبود باشد, بنابراين سجده فرشتگان در برابر خدابود, منتهى به خاطر آفرينش اين موجود با عظمت كه :.
شايسته ستايش آن آفريدگار است ـــــكارد چنين دل آويز نقشى ز ماوطينى !.
(آيه )ـ به هر حال ما در اين موقع به آدم اخطار كرديم ((پس گفتيم : اى آدم (با اين برنامه مسجل شـد كه ) ابليس دشمن تو و همسرت است (مواظب باشيد)مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به درد و رنج خواهى افتاد)) (فقلنا يا آدم ان هذاعدو لك ولزوجك فلا يخرجنكما من الجنة فتشقى ).
(آيه )ـ سپس خداوند آسايش بهشت و درد و رنج محيط بيرون آن رابراى آدم چنين شرح مى دهد: ((تو در اينجا گرسنه نخواهى شد و برهنه نمى شوى ))(ان لك الا تجوع فيها ولا تعرى ).
(آيـه )ـ ((و تـو در آن تشنه نخواهى شد و آفتاب سوزان آزارت نمى دهد))(وانك لا تظمؤا فيها ولا تضحى ).
در دو آيـه فوق به چهار نياز اصلى و ابتدايى انسان يعنى نياز به غذا و آب ولباس و مسكن (پوشش در مقابل آفتاب ) اشاره شده است .
(آيه )ـ اما با اين همه شيطان كمر عداوت و دشمنى را با آدم بسته بود, به همين دليل آرام ننشست ((پس شروع به وسوسه آدم كرد و گفت : اى آدم ! آيادرخت عمر جاويدان را به تو نشان بدهم (كه هر كس از ميوه آن بخورد هميشه زنده خواهد بود) آيا راه رسيدن به حكومت و سلطنت هميشگى را مـى خـواهـى بدانى )) ؟!(فوسوس اليه الشيطان قال يا آدم هل ادلك على شجرة الخلد وملك لا يبلى ).
در واقع شيطان حساب كرد تمايل آدم به چيست و به اينجا رسيد كه اوتمايل به زندگى جاويدان و رسيدن به قدرت بى زوال دارد, لذا براى كشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از اين دو عامل استفاده كرد.
(آيه )ـ سرانجام آنچه نمى بايست بشود شد, ((پس (آدم و حوا) هر دو ازآن (درخت ممنوع ) خوردند (و بـه دنـبـال آن لباسهاى بهشتى از اندامشان فروريخت ) عورتشان آشكار گشت )) ! (فاكلا منها فبدت لهما سوتهما).
هنگامى كه آدم و حوا چنين ديدند بلافاصله ((از برگهاى (درختان ) بهشتى جامه دوختند)) براى پوشاندن اندام خود (وطفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة ).
آرى ! عـاقـبـت ((آدم پـروردگـارش را نافرمانى كرد و از پاداش او محروم شد))(وعصى آدم ربه فغوى ).
(آيه )ـ ولى از آنجا كه آدم ذاتا پاك و مؤمن بود و در طريق رضاى خدا گام بر مى داشت , و اين خطا كه بر اثر وسوسه شيطان دامن او را گرفت جنبه استثنايى داشت , خداوند او را از رحمت خود براى هـمـيـشه دور نساخت , بلكه ((بعد از اين ماجرا پروردگارش او را برگزيد و توبه اش را پذيرا شد و هدايتش كرد)) (ثم اجتبيه ربه فتاب عليه وهدى ).
(آيـه )ـ بـاايـن كه توبه آدم پذيرفته شد, اما كارى كرده بود كه بازگشت به حال نخستين امكان پذير نـبـود و لـذا خـداوند ((به او و حوا دستور داد: هر دو (وهمچنين شيطان همراه شما) از بهشت به زمين فرود آييد)) (قال اهبطا منها جميعا).
((در حالى كه دشمن يكديگر خواهيد بود)) (بعضكم لبعض عدو).
اما به شما اخطار مى كنم , راه سعادت و نجات به رويتان گشوده است ((پس هرگاه هدايت من به سـراغ شـما بيايد هر يك از شما از اين هدايت پيروى كند نه گمراه مى شود و نه شقاوتمند)) (فاما ياتينكم منى هدى فمن اتبع هدى فلا يضل ولا يشقى ).
(آيـه )ـ و بـراى ايـن كـه تـكـليف آنها كه فرمان حق را فراموش مى كنند نيزروشن گردد اضافه مـى كـند: ((و كسى كه از ياد من روى گردان شود, زندگى سخت وتنگى خواهد داشت )) (ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا).
((و در قيامت او را نابينا محشور مى كنيم )) (ونحشره يوم القيمة اعمى ).
اصـولا تنگى زندگى بيشتر به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است , به خاطر عدم اطمينان به آينده و ترس از نابود شدن امكانات موجود, ووابستگى بيش از حد به جهان ماده است , و آن كس كه ايمان به خدا دارد و دل به ذات پاك او بسته , از همه اين نگرانيها در امان است .
(آيـه )ـ در آنـجـا ((عـرض مى كند: پروردگارا ! چرا مرا نابينا محشور كردى درحالى كه قبلا بينا بودم )) ؟! (قال رب لم حشرتنى اعمى وقد كنت بصيرا).
(آيـه )ـ بـلافـاصـله پاسخ مى شنود كه , ((مى فرمايد: آن گونه كه آيات من براى تو آمد, و تو آنها را فـراموش كردى , امروز نيز تو فراموش خواهى شد)) (قال كذلك اتتك آياتنا فنسيتها وكذلك اليوم تنسى ) و چشمت از ديدن نعمتهاى پروردگار و مقام قرب او نابينا مى گردد.
(آيه )ـ سرانجام به صورت يك جمع بندى و نتيجه گيرى مى فرمايد: ((واين گونه كسانى را كه راه اسـراف را پـيش گرفتند و ايمان به آيات پروردگارشان نياوردند جزا مى دهيم )) (وكذلك نجزى من اسرف ولم يؤمن بايات ربه ).
((و عذاب آخرت از اين هم شديدتر و پايدارتر است )) (ولعذاب الا خرة اشدوابقى ).