بازگشت

فرشتگان بندگان شايسته و فرمانبردار


از آنـجـا كـه در آيه قبل سخن از پيامبران الهى و نفى هرگونه شرك در ميان بودبحث اين آيه در مورد نفى فرزند بودن فرشتگان است .
تـوضيح اين كه : بسيارى از مشركان عرب عقيده داشتند كه فرشتگان ,فرزندان خدا هستند, قرآن اين عقيده خرافى و بى اساس را محكوم كرده و بطلان آن را با دلايل مختلف بيان مى كند, نخست مـى گـويد: ((و آنها گفتند: خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب كرده است )) (وقالوا اتخذ الرحمن ولدا).
اگـر مـنـظـورشـان فـرزند حقيقى باشد, كه لازمه آن جسم بودن است , و اگر((تبنى )) (فرزند خواندگى ) كه در ميان عرب معمول بوده است باشد, آن نيز دليل برضعف و احتياج است .
اما يك وجود ازلى و ابدى و غير جسمانى و از هر نظر بى نياز, فرزند در مورداو معنى ندارد.
لذا بلافاصله مى فرمايد: ((منزه و پاك است او)) از اين عيب و نقص (سبحانه ).
سـپـس اوصـاف فـرشتگان را در شش قسمت بيان مى كند كه مجموعا دليل روشنى است بر نفى فرزند بودن آنها:.
1ـ ((آنها بندگان خدا هستند)) (بل عباد).
2ـ بندگانى ((شايسته و گرامى داشته )) (مكرمون ).
آنـهـا همچون بندگان گريزپا نيستند كه تحت فشار مولى , تن به خدمت مى دهندS( خدا نيز آنها را به خاطر اخلاصشان در عبوديت گرامى داشته و مواهب خويش را به آنها افزايش داده است .
(آيه )ـ سوم : آنها آن قدر مؤدب و تسليم و سر بر فرمان خدا هستند كه ((هرگز در سخن گفتن بر او پيشى نمى گيرند)) (لا يسبقونه بالقول ).
4ـ و از نظر عمل نيز ((آنها تنها فرمان او را اجرا مى كنند)) (وهم بامره يعملون ).
آيا اين صفات , صفات فرزندان است يا صفات بندگان ؟!.
(آيـه )ـ سپس به احاطه علمى پروردگار نسبت به آنها اشاره كرده ,مى فرمايد: ((خداوند ((اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آنها را مى داند)) (يعلم مابين ايديهم وما خلفهم ) هم از دنياى آنها آگاه است و هم از آخرتشان , هم قبل ازوجودشان و هم بعد از وجودشان .
مـسـلـمـا فـرشتگان از اين موضوع آگاهند كه خدا يك چنين احاطه علمى به آنهادارد, و همين عرفان , سبب مى شود كه آنها نه سخنى قبل از او بگويند و نه ازفرمانش سرپيچى كنند.
5ـ بدون شك آنها كه بندگان گرامى و شايسته خدا هستند براى نيازمندان شفاعت مى كنند ولى بـايد توجه داشت : ((هرگز شفاعت نمى كنند مگر براى كسى كه بدانند خدا از او خشنود است )) و اجازه شفاعت او را داده است (ولا يشفعون الا لمن ارتضى ).
جـمـلـه فوق پاسخى است به آنها كه مى گفتند: ما فرشتگان را عبادت مى كنيم تا در پيشگاه خدا بـراى مـا شـفـاعـت كـنند, قرآن مى گويد آنها از پيش خود هيچ كارى نمى توانند بكنند و هر چه مى خواهيد بايد مستقيما از خدا بخواهيد حتى اجازه شفاعت شفيعان را.
6ـ بـه خاطر همين معرفت و آگاهى است كه : ((آنها از ترس او بيمناكند)) و تنهاترس او را به دل راه مى دهند (وهم من خشيته مشفقون ).
آنـهـا از ايـن نـمـى تـرسـند كه گناهى انجام داده باشند, بلكه از كوتاهى در عبادت يا ترك اولى بيمناكند.
(آيه )ـ روشن است كه فرشتگان با اين صفات برجسته و ممتاز و مقام عبوديت خالص هرگز دعوى خـدايـى نـمـى كنند, اما اگر فرضا ((كسى از آنها بگويد: من مبعودى جز خدا هستم ما كيفر او را جـهـنم مى دهيم , آرى اين چنين ظالمان را كيفرخواهيم داد)) (ومن يقل منهم انى اله من دونه فذلك نجزيه جهنم كذلك نجزى الظالمين ).
در حـقـيـقت دعوى الوهيت يك مصداق روشن ظلم بر خويشتن و بر جامعه است و در قانون كلى ((كذلك نجزى الظالمين )) درج است .