بازگشت

عاقبت دردناك پيشينيان ستمگر را بنگريد


از آنـجا كه روش قرآن در بسيارى از آيات اين است كه بعد از ذكر كليات درمورد مسائل حساس و اصولى آن را با مسائل جزئى و محسوس مى آميزد, در اينجانيز بعد از گفتگوهاى گذشته پيرامون مبدا و معاد مردم را به مطالعه حالات پيشينيان و از جمله وضع فرعون و فرعونيان دعوت مى كند.
نـخست مى فرمايد: ((آيا آنها روى زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند چگونه بود))؟! (اولم يسيروا فى الا رض فينظروا كيف كان عاقبة الذين كانوا من قبلهم ).
ايـن تـاريـخ مدون نيست كه در اصالت و صحت آن ترديد شود, اين تاريخ ‌زنده اى است كه با زبان بى زبانى فرياد مى كشد, و تاريخ واقعى را بى كم و كاست شرح مى دهد.
سپس مى افزايد: ((آنها كسانى بودند كه در قوت و قدرت و به وجود آوردن آثار مهمى در زمين از اينها نيرومندتر بودند)) (كانوا هم اشد منهم قوة وآثارافى الا رض ).
آن چنان حكومت قوى و لشكريان عظيم و تمدن مادى درخشان داشتند كه زندگى مشركان مكه در برابر آنها بازيچه اى بيش نيست !.
و در پـايـان آيـه سـرنـوشـت اين اقوام سركش را در يك جمله كوتاه چنين بازگومى كند: ((ولى خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و در برابر عذاب او مدافعى نداشتند))! (فاخذهم اللّه بذنوبهم وما كان لهم من اللّه من واق ).
نه كثرت نفرات آنها مانع از عذاب الهى شد, و نه قدرت و شوكت و مال وثروت بى حسابشان .
(آيـه )ـ در ايـن آيـه آنـچـه را بطور اجمال قبلا گفته است شرح داده ,مى فرمايد: ((اين (مجازات دردناك الهى ) بخاطر اين بود كه فرستادگان آنها پيوسته بادلائل روشن به سراغشان مى آمدند و آنها همه را انكار مى كردند)) (ذلك بانهم كانت تاتيهم رسلهم بالبينات فكفروا).
چـنان نبود كه آنها غافل و بى خبر باشند, و يا كفر و گناهشان ناشى از عدم اتمام حجت گردد, نه S( رسولان آنها پى درپى مى آمدند اما آنها هرگز در برابر اوامرالهى تسليم نشدند.
((اينجا بود كه خداوند آنها را گرفت و كيفر داد)) (فاخذهم اللّه ).
((زيرا او قوى و مجازاتش شديد است )) (انه قوى شديد العقاب ).
در جاى رحمت ((ارحم الراحمين )) است , و در جاى خشم و غضب ((اشدالمعاقبين )).
(آيه )ـ به دنبال اشاره اى كه در آيات قبل پيرامون سرنوشت دردناك اقوام پيشين آمده بود در اينجا بـه شـرح يـكـى از ايـن ماجراها پرداخته , و انگشت روى داستان موسى و فرعون و هامان و قارون مى گذارد.
نخست مى فرمايد: ((ما موسى را با آيات خود و دليل روشن فرستاديم )) (ولقدارسلنا موسى باياتنا وسلطان مبين ).
تـعـبـيـر به ((آيات )) اشاره به ((معجزات موسى )) و ((سلطان مبين )) به معنى منطق نيرومند و دلائل دندان شكنى است كه موسى در برابر فرعونيان داشت .
بـه ايـن تـرتيب موسى (ع ) مامور بود به ظلم حاكمان بيدادگر, و شيطنت سياستمداران خائن , و تـعدى ثروتمندان مستكبر پايان دهد و جامعه اى براساس عدالت و داد از نظر سياسى و فرهنگى و اقتصادى بسازد.
(آيـه )ـ آرى ! ما موسى را فرستاديم ((به سوى فرعون و هامان و قارون , اماآنها گفتند: او ساحرى بسيار دروغگوست ))! (الى فرعون وهامان وقارون فقالواساحر كذاب ).
(آيه )ـ اين آيه بخشى از طرحهاى شيطانى آنها را بازگو كرده , مى گويد:((پس هنگامى كه حق از نزد ما به سراغ آنها آمد (به جاى اين كه آن را مغتنم بشمرندبه مقابله برخاستند, و) گفتند: پسران كـسـانى را كه با موسى ايمان آورده اند به قتل برسانيد, و زنانشان را (براى اسارت و خدمت ) زنده بگذاريد))! (فلما جاهم بالحق من عندنا قالوا اقتلوا ابنا الذين آمنوا معه واستحيوا نساهم ).
اين تعبير نشان مى دهد كه مساله قتل فرزندان پسر و زنده نگهداشتن دختران تنها در دوران قبل از تولد موسى (ع ) نبوده , بلكه بعد از قيام و نبوت او نيز اين كارتكرار شد.
و اين يك نقشه شوم و مستمر حكومتهاى شيطانى است كه نيروهاى فعال را به نابودى مى كشانند و نيروهاى غيرفعال را براى بهره كشى زنده نگه مى دارند.
قـرآن در پايان آيه مى افزايد: ((اما نقشه كافران جز در گمراهى نيست )) (وما كيدالكافرين الا فى ضـلا ل ) تيرهايى است كه در تاريكى جهل و ضلال پرتاب مى كنندو به سنگ مى خورد و از آنجايى كـه هـرگـز بـاور نـدارنـد, فاجعه ها دامنگيرشان مى شود, اين مشيت الهى است كه نيروهاى حق سرانجام بر نيروى باطل غلبه كنند.
(آيه )ـ درگيرى و نزاع ميان موسى (ع ) و پيروانش از يك سو, و فرعون وطرفدارانش از سوى ديگر بالا گرفت .
قـرآن مى گويد: ((فرعون گفت : بگذاريد موسى را بكشم و او پروردگارش رابخواند)) تا نجاتش دهد! (وقال فرعون ذرونى اقتل موسى وليدع ربه ).
از ايـن تعبير استفاده مى شود كه اكثريت مشاوران كه مانع قتل موسى بودند يالااقل بعضى از آنان بـه ايـن امر استدلال مى كردند كه باتوجه به كارهاى خارق العاده موسى ممكن است نفرينى كند و خدايش عذاب بر ما نازل كند, اما فرعون مغرورمى گويد: من او را مى كشم هر آنچه باداباد!.
سپس فرعون براى توجيه تصميم قتل موسى دو دليل براى اطرافيانش ذكرمى كند: يكى جنبه به اصـطـلاح ديـنـى و معنوى دارد, و ديگر جنبه دنيوى و مادى مى گويد: ((من از اين مى ترسم كه آيين شما را عوض كند!)) و دين نياكانتان را برهم زند! (انى اخاف ان يبدل دينكم ).
((يا اين كه فسادى بر روى زمين آشكار سازد)) (او ان يظهر فى الا رض الفساد).
و اگـر امـروز سـكـوت كنم و بعد از مدتى اقدام به مبارزه با موسى نمايم هواخواهان بسيارى پيدا مـى كـنـد و درگيرى شديدى به وجود مى آيد كه مايه خونريزى و فساد و ناآرامى در سطح كشور خواهد بود, بنابراين مصلحت اين است كه هرچه زودتر او را به قتل برسانم .
(آيه )ـ اكنون ببينيم موسى (ع ) كه ظاهرا در آن مجلس حضور داشت چه عكس العملى نشان داد؟.
آيـه شـريـفـه مـى گـويد: ((موسى گفت : من به پروردگارم و پروردگار شما پناه مى برم از هر مـتكبرى كه به روز حساب ايمان نمى آورد))! (وقال موسى انى عذت بربى وربكم من كل متكبر لا يؤمن بيوم الحساب ).
اين گفتار موسى (ع ) به خوبى نشان مى دهد افرادى كه داراى دو ويژگى ((تكبر)) و ((عدم ايمان به روز قيامت )) باشند آدمهاى خطرناكى محسوب مى شوند وبايد از چنين افرادى به خدا پناه برد! .