بازگشت

اين است پروردگار شما


قـرآن هـمـچنان بحث از مواهب بزرگ الهى و شمول آن نسبت به بندگان راادامه مى دهد, تا هم شـناخت بيشترى به آنها عطا كند, و هم اميد افزونترى تا درپرتو آن به مقام دعا برآيند و از اجابت برخوردار شوند.
مـى فـرمـايد: ((خداوند همان كسى است كه زمين را براى شما جايگاه مطمئن وآرامى قرار داد)) (اللّه الذى جعل لكم الا رض قرارا).
هماهنگ با ساختمان روح و جسم انسان , داراى منابع گوناگون , مشتمل برهمه وسائل مورد نياز انسان , بسيار گسترده و مباح و رايگان .
سپس مى افزايد: ((و آسمان را همچون سقفى )) بالاى سرتان قرار داد(والسما بنا).
مـنـظـور از ((آسـمان )) در اينجا بيشتر همان جو و هواى فشرده اى است كه گرداگرد زمين را فراگرفته , و همچون خيمه اى بر تمام كره زمين كشيده شده است .
ايـن خيمه بزرگ الهى هم از شدت تابش نور آفتاب مى كاهد كه اگر نبود اشعه آفتاب , و همچنين اشعه مرگبار كيهانى , موجود زنده اى را بر زمين نمى گذاشت , و به همين دليل مسافران فضايى مجبورند دائما در برابر اين پرتوها از لباسهاى مخصوص سنگين و گران قيمتى استفاده كنند.
بـه عـلاوه ايـن خـيـمـه جـلو سقوط سنگهاى آسمانى را كه پيوسته به كره زمين جذب مى شوند مى گيرد, و آنها را در نخستين برخورد به خاطر سرعت و فشارى كه دارند آتش مى زند تا خاكستر آنها آرام بر زمين بنشيند.
سـپـس از آيات آفاقى به آيات انفسى پرداخته , مى گويد: ((و او (كسى است كه )شما را صورتگرى كرد, و صورتتان را نيكو آفريد)) (وصوركم فاحسن صوركم ).
قامتى موزون و راست , با صورتى زيبا و دلپذير, در نهايت نظم استحكام وهمين ساختمان ويژه به انـسـان امـكـان مى دهد كه به انواع كارها و صنايع ظريف ياسنگين دست زند, و با داشتن اعضاى مختلف به راحتى زندگى كند و از مواهب حيات بهره گيرد.
و سرانجام در بيان چهارمين و آخرين نعمت از اين سلسله , موضوع روزيهاى پاكيزه را مطرح كرده , مى فرمايد: ((و او شما را از طيبات روزى داد)) (ورزقكم من الطيبات ).
((طـيبات )) معنى بسيار گسترده اى دارد كه هر چيز پاكيزه اعم از غذا, لباس , همسران ,خانه ها, مركبها, حتى سخنان پاكيزه را شامل مى شود.
در پـايـان آيـه بعد از بيان اين چهار نعمت بزرگ ـكه نيمى از آن به آسمان وزمين بر مى گردد, و نيمى از آن به انسانهاـ مى فرمايد: ((اين است خداوند پروردگارشما)) (ذلكم اللّه ربكم ).
و چـون چنين است ((جاويد و پربركت است خداوندى كه پروردگار عالميان است )) (فتبارك اللّه رب العالمين ).
(آيه )ـ اين آيه مساله توحيد عبوديت را از طريق ديگر تعقيب مى كند, وآن طريق انحصار حيات به معنى واقعى به خداوند است , مى فرمايد: ((اوست زنده واقعى )) (هو الحى ).
چرا كه حياتش از ذات اوست و متكى به غير نيست , حياتى است كه در آن مرگ راه ندارد و جاودانه است , تنها خداوند چنين است , و همه موجودات زنده غير از او حياتى آميخته به مرگ دارند, و اين حيات محدود و موقت را از ذات پاك خداوند مى گيرند.
روشـن اسـت كـسـى را بـايـد پرستش كرده كه زنده است و داراى حيات مطلق ,لذا به دنبال آن مى افزايد: ((هيچ معبودى جز او وجود ندارد)) (لا اله الا هو).
((و اكنون كه چنين است تنها او را بخوانيد, و دين خود را براى او خالص كنيد)) (فادعوه مخلصين له الدين ).
و هرچه غيراوست كنار بگذاريد كه همه فانى مى شوند.
و آيـه را بـا ايـن جـمـلـه پايان مى دهد: ((حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است )) (الحمدللّه رب العالمين ).
ايـن جـمـله در حقيقت تعليمى است براى بندگان كه خدا را به خاطر نعمتهايى كه در آيات قبل اشـاره شد, نعمتهايى كه تمام وجود انسان را فراگرفته , مخصوصانعمت حيات و زندگى , حمد و ستايش كنند, و شكر و سپاس گويند.
(آيـه )ـ در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى از بحثهاى توحيدى گذشته وبراى مايوس ساختن مـشركان و بت پرستان روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده ,مى فرمايد: ((بگو: من نهى شده ام از اين كـه مـعبودهايى كه شما غير از خدا مى خوانيدپرستش كنم , چرا كه بينات و دلائل روشن از سوى پـروردگـارم بـراى مـن آمـده است ))(قل انى نهيت ان اعبد الذين تدعون من دون اللّه لما جانى البينات من ربى ).
نـه تـنـهـا نهى شده ام كه غير او را نپرستم بلكه : ((مامورم تنها در برابر پروردگارعالميان تسليم باشم )) (وامرت ان اسلم لرب العالمين ).
ايـن كـه مـى گـويـد: ((من چنين ماموريت يافته ام و من چنين نهى شده ام )) يعنى S(شما خودتان حساب خويش را برسيد, بى آنكه حس لجاجتشان را تحريك كند.