بازگشت

سرنوشت ستيزه جويان مغرور


باز هم در اينجا سخن از كسانى است كه در آيات الهى به مجادله بر مى خيزند .
نـخـسـت مـى گـويـد: ((آيـا نديدى كسانى را كه در آيات خدا مجادله مى كنندچگونه از راه حق منحرف مى شوند)) (الم تر الى الذين يجادلون فى آيات اللّه انى يصرفون ).
ايـن مـجـادلـه و گفتگوهاى توام با لجاجت و عناد, اين تقليدهاى كوركورانه وتعصبهاى بى پايايه سـبـب مـى شود كه آنها از صراط مستقيم به بيراهه كشيده شوند,چرا كه حقايق تنها در پرتو روح حق جويى آشكار مى گردد.
(آيه )ـ سپس به توضيح بيشتر درباره آنها پرداخته , مى افزايد: ((همان كسانى كه كتاب (آسمانى ) و آنچه رسولان خود را بدان فرستاده ايم تكذيب كردند))(الذين كذبوا بالكتاب وبما ارسلنا به رسلنا).
و در پـايـان آيـه آنـهـا را بـا ايـن سـخـن تهديد مى كند: ((آنان به زودى (نتيجه شوم كار خود را) مى فهمند)) (فسوف يعلمون ).
(آيـه )ـ ((آن هـنـگـام كـه غـلـها و زنجيرها بر گردن آنها قرار گرفته و با اين غل وزنجير آنها را مى كشند)) (اذ الا غلا ل فى اعناقهم والسلا سل يسحبون ).
(آيه )ـ ((به درون آب جوشان , و سپس در آتش دوزخ سوزانده مى شوند))!(فى الحميم ثم فى النار يسجرون ).
(آيـه )ـ عـلاوه بـر ايـن عـذابـهاى جسمانى آنها را با يك سلسله عذابهاى دردناك روحى مجازات مـى كـنند, از جمله همان است كه در اين آيه به آن اشاره كرده , مى فرمايد: ((سپس به آنها گفته مى شود: كجايند آنچه را همتاى خدا قرارمى داديد))؟! (ثم قيل لهم اينما كنتم تشركون ).
(آيه )ـ همان معبودهايى را كه ((جز خداپرستش مى كرديد)) (من دون اللّه ) تا ازشما شفاعت كنند و از ميان اين عذابهاى دردناك و امواج متلاطم آتش دوزخ رهايى بخشند, مگر بارها نگفتيد كه ما اينها را به خاطر آن پرستش مى كنيم كه شفيعان ماباشند؟ پس كجا رفت شفاعتشان ؟!.
ولى آنها با سرافكندگى و سرشكستگى در پاسخ ((مى گويند: همه از نظر ماپنهان و گم شدند)) (قالوا ضلوا عنا).
سپس آنها مى بينند كه اصل اعتراف به عبوديت بتها داغ ننگى بر پيشانيشان است , لذا در مقام انكار بـرمـى آيند و مى گويند: ((ما اصلا قبل از اين چيزى پرستش نمى كرديم ))! (بل لم نكن ندعوا من قبل شيئا).
ايـنـها اوهام و خيالاتى بيش نبودند كه ما آنها را واقعيتهايى مى پنداشتيم , اماامروز براى ما روشن شـده كـه آنـهـا اسـمـهايى بى مسمى و الفاظى بى معنى و مفهومندكه پرستش آنها جز ضلالت و گمراهى و بيهودگى هيچ نبود, بنابراين آنها يك واقعيت غيرقابل انكار را بازگو مى كنند.
در پايان آيه مى فرمايد: ((اين گونه خداوند كافران را گمراه مى سازد)) (كذلك يضل اللّه الكافرين ) .
كـفـر و لجاجت آنها پرده و حجابى بر قلب و فكر آنها مى شود, لذا راه مستقيم حق را گذارده , در بـيـراهه گام مى نهند و در قيامت نيز از راه بهشت محروم شده به بيراهه دوزخ كشيده مى شوند, آرى اين چنين خداوند كافران را گمراه مى سازد.
(آيـه )ـ ايـن آيـه بـه علت گرفتاريهاى اين گروه در اين همه بلا و مصيبت وعذاب اشاره كرده , مـى گـويد: ((اين عذابها به خاطر آن است كه به ناحق در زمين شادى مى كرديد و از روى غرور و مستى (شهوات ) به خوشحالى مى پرداختيد))!(ذلكم بما كنتم تفرحون فى الا رض بغير الحق وبما كنتم تمرحون ).
از مخالفت با پيامبران و كشتن مؤمنان و در فشار گذاردن محرومان ومستضعفان لذت مى برديد, اكـنـون بـايـد كـفـاره آن هـمه شادى بى جا و غرور و غفلت ومستى شهوت را در ميان اين غل و زنجيرها, و در لابلاى شعله هاى آتش بدهيد.
(آيـه )ـ ايـن جـاست كه به آنها خطاب مى شود كه : ((وارد شويد از درهاى جهنم , و جاودانه در آن بمانيد)) (ادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها).
((و چه بد است جايگاه متكبران )) (فبئس مثوى المتكبرين ).
ايـن جـمـله تاكيد مجددى است بر اين كه سرچشمه اصلى بدبختهاى آنهاهمان كبر و غرور بوده است .