بازگشت

منافع گوناگون چهارپايان


بـار ديـگـر بـه نـشانه هاى قدرت خداوند و مواهب گسترده اش نسبت به انسانهاباز مى گردد, و گوشه ديگرى از آن را شرح مى دهد, تا هم به عظمت او آشناترشوند, و هم حس شكرگزارى را كه وسيله اى براى معرفت اللّه است در آنها برانگيزد.
مـى فـرمايد: ((خداوند همان كسى است كه چهارپايان را براى شما آفريد, تا برآنها سوار شويد, و از آنها تغذيه كنيد)) (اللّه الذى جعل لكم الا نعام لتركبوا منهاومنها تاكلون ).
بـعـضى از آنها تنها براى تغذيه مورد استفاده قرار مى گيرند همچون گوسفند, وبعضى هم براى سـوارى و هـم براى تغذيه مانند شتر كه هم كشتى بيابانهاى خشك وسوزان است و هم وسيله اى براى تغذيه آدميان !.
(آيه )ـ از اين گذشته استفاده هاى فراوان ديگرى نيز از آنها مى شود,همان گونه كه آيه شريفه به آن اشـاره كـرده , مـى فـرمـايد: ((و براى شما در آنها منافع بسيارى (جز اينها) است )) (ولكم فيها منافع ).
از شـيـر و پـشـم و پـوسـت و سـايـر اجزاى آنها استفاده مى كنيد وحتى فضولات بدن آنها نيز در كشاورزى و غيره قابل استفاده است .
سپس مى افزايدS( منظور ديگر از آفرينش آنها اين بوده : ((تا بوسيله آنها به مقصدى كه در دل داريد برسيد)) (ولتبلغوا عليها حاجة فى صدوركم ).
تعبير فوق مى تواند اشاره به استفاده هاى تفريحى , هجرت و سياحت ,مسابقه ها و گاه كسب ابهت و مانند آن باشد.
و از آنـجـا كـه ايـنـهـا هـمه وسيله مسافرت در خشكى هستند, در پايان آيه مى افزايد: ((و بر آنها (چهارپايان ) و بر كشتيها سوار مى شويد)) (وعليها وعلى الفلك تحملون ).
در كـشـتـيـهـا خـاصيتى آفريد كه با تمام ثقل و سنگينى بر روى آب باقى بماند, وجريان بادها را آن چـنان منظم قرار داده كه مى توان از آنها در مسيرهاى معينى پيوسته استفاده كرد و ((با آن به ديدار آشنا رسيد)).
(آيه )ـ در اين آيه براى تاكيد و گرفتن اقرار از همگان مى فرمايد: ((و خداآياتش را همواره به شما نـشـان مـى دهد, پس (بگوييد) كداميك از آيات خدا رامى توانيد انكار كنيد))؟! (ويريكم آياته فاى آيات اللّه تنكرون ).
آيا آيات و نشانه هاى او را در ((آفاق )) مى توانيد انكار كنيد يا آيات او را درانفس ؟.
بـه راسـتـى بـا اين كه آيات و نشانه هاى او براى همگان روشن است چرا گروهى راه انكار را پيش مى گيرند؟.
(آيه )ـ آخرين آيات سوره مؤمن در حقيقت يك نوع نتيجه گيرى ازبحثهاى گذشته است .
نـخست مى گويد: آيا آنها در زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنها مى زيستند چگونه شد))؟! (افلم يسيروا فى الا رض فينظروا كيف كان عاقبة الذين من قبلهم ).
هـمـان كـسـانـى ((كه از نظر تعداد نفرات از آنها بيشتر, و از نظر قوت و آثارشان درزمين از آنها فزونتر بود)) (كانوا اكثر منهم واشد قوة وآثارا فى الا رض ).
كـثـرت نفرات آنها را از قبورشان مى توان شناخت , و قدرت و آثارشان را درزمين از آنچه از آنها به يادگار مانده !.
تـعبير به ((آثارا فى الا رض )) ممكن است اشاره به پيشرفت گسترده كشاورزى آنها باشد ـچنانكه در آيـه 9 سـوره روم آمـده ـ و يـا اشاره به ساختمانهاى عظيم وبناهاى محكم اقوام پيشين در دل كوهها و بر صحنه دشتها ـچنانكه در آيه 128 و129 سوره شعرا بيان شده است .
ولـى بـه هـر حال ((نيروهايى را كه به دست مى آوردند هرگز (به هنگام وزش طوفان بلا و عذاب الهى ) نتوانست آنها را بى نياز سازد و نجات دهد)) (فما اغنى عنهم مـا كانوا يكسبون ) بلكه تمام اين قدرتها در لحظاتى كوتاه درهم كوبيده شدند.
(آيـه )ـ در ايـن آيه به چگونگى برخورد آنها با پيامبران و معجزات و دلائل روشن انبيا اشاره كرده , مـى گـويد: ((هنگامى كه رسولان آنها با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمدند (از آنان روى گـردانـدنـد, و) تنها به معلوماتى كه خودداشتند دل بستند و خوشحال بودند)) و غير آن را هيچ شمردند (فلما جاتهم رسلهم بالبينات فرحوا بما عندهم من العلم ).
و هـمين امر سبب شد تا ((آنچه را از عذاب و تهديدهاى الهى به باد استهزامى گرفتند بر سر آنان فرود آيد)) (وحاق بهم مـا كانوا به يستهزؤن ).
يعنى با اتكاى به علوم محدود بشرى , خواه در معارف عقلى و اعتقادات يادر دنيا و يا شبهات واهى كـه آن را علم مى پنداشتند, علومى را كه از سرچشمه وحى صادر شده بود نفى مى كردند و به باد استهزا مى گرفتند, و به علوم اندك خوشحال بودند و خويشتن را بكلى از انبيا بى نياز مى ديدند.
(آيه )ـ قرآن نتيجه اين خودخواهى و غرور را در اين آيه و آيه بعد چنين بيان كرده : ((پس هنگامى كـه شـدت عـذاب ما را ديدند (عذابى كه براى ريشه كن كردن آنها نازل شده بود و فرمان قطعى پـروردگـار را در زمينه نابوديشان به همراه داشت , از كرده خود پشيمان شدند, خود را موجودى ضعيف و ناتوان ديدند و روبه درگاه حق آوردند و فريادشان بلند شد و) گفتند: اكنون به خداوند يـگانه ايمان آورديم , و نسبت به معبودهايى كه شريك او مى شمرديم كافر شديم ))! (فلما راواباسنا قالوا آمنا باللّه وحده وكفرنا بما كنا به مشركين ).
(آيه )ـ ((اما هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند ايمان آنها به حالشان سودى نداشت )) (فلم يك يـنـفـعـهـم ايـمـانهم لما راوا باسنا) چرا كه به هنگام نزول ((عذاب استيصال )) درهاى توبه بسته مى شود.
اين حكم مخصوص افراد يا اقوام معينى نيست , بلكه چنانكه قرآن در دنبال همين سخن مى گويد: ((اين سنت الهى است كه در مورد بندگان گذشته نيز اجرا شده است )) (سنت اللّه التى قد خلت فى عباده ).
سـپس آيه را با اين جمله پايان مى دهد: ((و در آن هنگام (كه عذاب الهى دامانشان را فرو گرفت ) خسران و زيان كافران آشكار شد)) (وخسر هنالك الكافرون ).
آن روز فـهـمـيـدنـد كـه سـرمـايه اى جز مشتى غرور و پندار نداشتند, و آنچه را آب حيات خيال مى كردند سرابى بيش نبود.
و به اين ترتيب سوره مؤمن كه با توصيف حال كافران مغرور آغاز شده بود, باپايان زندگى دردناك آنها خاتمه مى يابد!.
((پايان سوره مؤمن )).