بازگشت

اين هم نشانه هاي ديگر


از آنجا كه بحث در آيات گذشته پيرامون مبارزه فرستادگان پروردگار با شرك و بت پرستى بود, هـمـچنين در آيه قبل اشاره اى به مساله معاد شده بود در اينجانشانه هايى از توحيد و معاد را تواما بيان مى كند تا وسيله اى باشد براى بيدارى منكران و ايمان به مبدا و معاد.
نـخـسـت از احـياى زمينهاى مرده و بركاتى كه از آن عائد انسانها مى شود بحث كرده , مى فرمايد: ((زمينهاى مرده براى آنها نشانه آشكارى است (از مبدا و معاد) ماآن را زنده كرديم , و دانه هايى از آن خارج ساختيم و آنها از آن تغذيه مى كنند)) (وآية لهم الا رض الميتة احييناها واخرجنا منها حبا فمنه ياكلون ).
مـسـاله حيات و زندگى از مهمترين دلائل توحيد است S( و با تمام پيشرفتهاى علمى هنوز كسى به درسـتى نمى داند تحت تاثير چه عواملى در روز نخست موجودات بى جان تبديل به سلولهاى زنده شده است ؟.
(آيه )ـ اين آيه توضيح و تشريحى بر آيه قبل است و چگونگى حيات زمينهاى مرده را بيان مى كند, مى فرمايد: ((و ما در آن باغهايى از نخلها و انگورها قرارداديم و چشمه هايى از آن جارى ساختيم )) (وجعلنا فيها جنات من نخيل واعناب وفجرنا فيها من العيون ).
در آيه قبل سخن از دانه هاى غذايى در ميان بود, اما در اينجا از ميوه هاى نيروبخش و مغذى سخن مى گويد كه دو نمونه بارز و كامل آنها ((خرما)) و ((انگور))است كه هريك غذايى كامل محسوب مى شود.
(آيه )ـ اين آيه هدف آفرينش اين درختان پربار را چنين بيان مى كند:((غرض اين است كه از ميوه آن بـخـورند, در حالى كه دست آنها در ساختمان آن كمترين دخالتى نداشته , آيا شكر خدا را به جا نمى آورند))! (لياكلوا من ثمره وماعملته ايديهم افلا يشكرون ).
آرى ! ميوه هايى كه به صورت غذاى كامل بر شاخسار درختان ظاهر مى شودبى آنكه كمترين نيازى بـه پختن و يا تغييرات ديگر داشته باشد به مجرد چيدن ازدرخت قابل استفاده است , و اين نهايت لطف و عظمت پروردگار را درباره انسانهانشان مى دهد.
هـدف آن اسـت كه حس حق شناسى و شكرگزارى انسانها را تحريك كند تا ازطريق شكرگزارى قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند, كه شكر منعم نخستين گام معرفت كردگار است .
(آيـه )ـ ايـن آيه سخن از تسبيح و تنزيه پروردگار مى گويد, خط بطلان بر شرك مشركان كه در آيـات گـذشـتـه از آن سـخن بود مى كشد, و راه توحيد و يكتاپرستى را به همگان نشان مى دهد, مـى فرمايد: ((منزه است كسى كه تمام زوجها را آفريد, از آنچه زمين مى روياند, و از خود آنان , و از آنـچـه نـمـى دانـنـد))! (سـبحان الذى خلق الا زواج كلها مما تنبت الا رض ومن انفسهم ومما لا يعلمون ).
بـديـهـى است خداوند نياز به اين ندارد كه خويشتن را تسبيح و تنزيه كند, اين تعليمى است براى بندگان و دستورالعملى است براى پيمودن خط تكامل .
ايـن آيه يكى ديگر از آياتى است كه محدود بودن علم انسان را بيان مى كند ونشان مى دهد كه در ايـن جـهان حقايق بسيارى است ـاز جمله ((زوجيت )) درموجودات جهان ـ كه از علم و دانش ما پوشيده است .