بازگشت

از صاعقه اي همچون صاعقه عاد و ثمود بترسيد


به دنبال گفتار مؤثرى كه در زمينه توحيد و شناسايى خداوند در آيات قبل آمد, در اينجا مخالفان لجوج را كه اين همه نشانه هاى روشن و آيات بينات را ناديده مى گيرند شديدا انذار كرده و به آنان هـشـدار داده , مـى گـويـد: ((اگـر با اين همه دلائل روى گردان شوند به آنها بگو: من شما را به صـاعقه اى همچون صاعقه قوم عاد و ثمود تهديد مى كنم )) (فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقة مثل صاعقة عاد وثمود).
از آن بـتـرسـيـد كـه هـمـان صاعقه هاى مرگبار و آتش زا و درهم كوبنده به سراغ شما بيايد و به زندگى ننگين شما خاتمه دهد.
(آيه )ـ سپس در اين آيه مى افزايد: ((در آن هنگام كه رسولان از پيش رو وپشت سر (و از هر سو) به سـراغـشـان آمدند (و آنان را دعوت كردند) كه جز خداوندرا نپرستيد)) (اذ جاتهم الرسل من بين ايديهم ومن خلفهم الا تعبدوا الا اللّه ).
يعنى پيامبران الهى از تمام وسائل هدايت و تبليغ استفاده كردند, و از هردرى وارد شدند تا در دل اين سياه دلان نفوذ كنند.
اما ببينيم آنها در برابر تلاش عظيم و گسترده اين رسولان الهى چه پاسخى گفتند؟!.
مى فرمايد: ((آنها گفتند: اگر پروردگار ما مى خواست فرشتگانى نازل مى كرد))تا دعوت او را به ما ابلاغ كنند نه انسانهايى همانند خود ما (قالوا لو شا ربنا لا نزل ملا ئكة ).
اكـنـون كـه چنين است ((پس ما بطور مسلم به آنچه شما به آن فرستاده شده ايدكافريم )) و اصلا اينها را از سوى خداوند نمى دانيم (فانا بما ارسلتم به كافرون ).
(آيه )ـ در اينجا ـچنانكه روش قرآن است ـ بعد از ذكر اجمال به تفصيل درباره عاد و ثمود پرداخته , مـى گـويـد: ((امـا قـوم عـاد به ناحق در زمين تكبر ورزيدند(تا آنجا كه ) گفتند: چه كسى از ما نيرومندتر است ))؟! (فاما عـاد فاستكبروافى الا رض بغير الحق وقالوا من اشد منا قوة ).
اما قرآن در پاسخ اين ادعا مى گويد: ((آيا آنها نمى دانستند خداوندى كه آنان راآفريده از آنها قويتر است ))؟! (اولم يروا ان اللّه الذى خلقهم هو اشد منهم قوة ) نه تنهاخالق آنها كه خالق تمام آسمانها و زمين است .
در پـايـان آيـه مـى افـزايـد: ((و آنها (بر اثر اين پندار بى اساس ) پيوسته آيات ما راانكار مى كردند)) (وكانوا باياتنا يجحدون ).
(آيـه )ـ آرى ! انـسـان بى مايه و كم ظرفيت هنگامى كه مختصر قدرتى درخود احساس كند سر به طـغـيان بر مى دارد, و حتى گاه از بى خردى به مبارزه باقدرت خدا برمى خيزد, و خداوند بزرگ چـقـدر سـاده و آسان با يك اشاره عوامل حياتشان را به عامل مرگشان تبديل مى كند, چنانكه در همين ماجراى عاد در اين آيه اضافه مى كند: ((سرانجام تندبادى شديد و پرصدا و هول انگيز و سرد و سخت ,در روزهايى شوم و پرغبار, بر آنها فرستاديم , تا عذاب خواركننده را در زندگى دنيابه آنها بچشانيم )) (فارسلنا عليهم ريحا صرصرا فى ايام نحسات لنذيقهم عذاب الخزى فى الحيوة الدنيا).
ايـن تـنـدبـاد عـجـيب چنانكه در آيات ديگر قرآن آمده چنان آنها را از زمين بلندمى كرد و زمين مى كوبيد, همچون تنه هاى درخت خرما كه از ريشه كنده شده باشد.
هفت شب و هشت روز مى وزيد, و تمام زندگى اين قوم جبار خودخواه مغرور را در هم مى كوبيد, و جز ويرانه اى از آن قصرهاى پرشكوه و زندگى مرفه واموال سرشار باقى نماند.
در پـايـان آيه مى گويد: تازه اين عذاب دنيا است , ((و عذاب آخرت از آن هم خواركننده تر است )) (ولعذاب الا خرة اخزى ).
و از هـمه سخت تر اين كه : هيچ كس به يارى آنها نمى شتابد ((و از هيچ سويارى نمى شوند)) (وهم لا ينصرون ).