بازگشت

سرنوشت قوم سركش ثمود


بعد از توضيحى كه در آيات گذشته پيرامون قوم عاد آمد در اين آيه و آيه بعداز قوم ثمود سخن به ميان آورده , مى گويد: ((اما ثمود را هدايت كرديم (پيامبرمان صالح را با دلائل روشن به سوى آنها فـرسـتـاديـم ) ولـى آنـهـا نـابينايى و گمراهى را برهدايت ترجيح دادند))! (واما ثمود فهديناهم فاستحبوا العمى على الهدى ).
((لـذا صـاعـقـه عـذاب خواركننده به خاطر اعمالى كه انجام مى دادند دامان آنهارا فروگرفت )) (فاخذتهم صاعقة العذاب الهون بما كانوا يكسبون ).
(آيـه )ـ ولـى از آنـجـا كه گروهى هر چند اندك به صالح ايمان آورده بودند وممكن است كسانى سـؤال كنند: پس سرنوشت آنها در ميان موج وحشتناك صاعقه چه شد؟ آيا آنها نيز به آتش ديگران سـوخـتـنـد؟ قـرآن در ايـن آيـه مى افزايد: ((و كسانى را كه ايمان آوردند و پرهيزكار بودند نجات بخشيديم )) (ونجينا الذين آمنوا وكانوايتقون ).
بعضى از مفسران گفته اند: تنها 110 نفر به صالح ايمان آوردند.
ايـن گـروه را ايـمـان و تـقوايشان نجات داد, و آن گروه طاغى را كفر و اعمال سوئشان گرفتار عذاب الهى ساخت .
(آيـه )ـ در آيـات پـيشين سخن از مجازات دنيوى كفار مغرور و ظالمان مجرم بود, اما در اينجا از عذاب آخرت آنها سخن مى گويد.
نـخـسـت مـى فـرمـايد: ((به خاطر بياوريد روزى را كه دشمنان خدا را جمع كرده به سوى دوزخ مى برند)) (ويوم يحشر اعدااللّه الى النار).
و براى اين كه صفوف آنها به هم پيوسته باشد ((صفوف پيشين را نگه مى دارند)) تا صفهاى بعد به آنها ملحق شوند (فهم يوزعون ).
(آيـه )ـ ((وقـتـى بـه آن مى رسند گوشها و چشمها و پوستهاى تنشان به آنچه مى كردند گواهى مى دهد))! (حتى اذا مـا جاؤها شهد عليهم سمعهم وابصارهم وجلودهم بما كانوا يعملون ).
از پـاره اى روايـات بـر مـى آيد كه همه اعضاى تن به نوبه خود اعمالى را كه انجام داده اند گواهى مى دهند.
چه شاهدان عجيبى ! كه عضو پيكر خود انسانند, و شهادتشان به هيچ وجه قابل انكار نيست , چرا كه در همه صحنه ها حاضر و ناظر بوده , و به فرمان الهى به سخن آمده اند!.
جمله ((حتى اذا مـا جاؤها)) نشان مى دهد كه دادگاه آنها در كنار جهنم برپامى شود.
(آيـه )ـ بـه هر حال آن روز, روز رسوايى بزرگ است , روزى است كه تمام وجود انسان به سخن در آمـده تـمـامـى اسـرار او را فـاش مـى كـنند, و تمام گنهكاران را دروحشت عميقى فرو مى برد, ايـنـجـاسـت كه ((آنها به پوستهاى تنشان مى گويند: چراشما بر ضد ما گواهى داديد))؟ (وقالوا لجلودهم لم شهدتم علينا).
مـا كه ساليان دراز شما را نوازش داديم , از سرما و گرما حفظ كرديم , شستشوو نظافت و پذيرايى نموديم , شما چرا اين چنين ؟!.
آنـهـا در پـاسخ ((مى گويند: همان خدايى كه هر موجودى را به نطق در آورده , مارا به سخن در آورده است )) (قالوا انطقنا اللّه الذى انطق كل شى ).
خـداونـد ماموريت افشاگرى را در اين روز و اين دادگاه بزرگ بر عهده ماگذارده , و ما چاره اى جز اطاعت فرمان او نداريم .
سـپـس ادامـه مـى دهـنـد: ((و او شما را نخستين بار آفريد, و بازگشتتان به سوى اوست )) (وهو خلقكم اول مرة واليه ترجعون ).
(آيـه )ـ و بـاز مـى افـزايـنـد: ((شـما اگر گناهانتان را مخفى مى كرديد نه به خاطراين بود كه از شـهادت گوش و چشمها و پوستهاى تنتان بيم داشتيد)) بلكه شما باورنمى كرديد روزى اينها بر ضد شما گواهى دهند (ومـا كنتم تستترون ان يشهدعليكم سمعكم ولا ابصاركم ولا جلودكم ).
((بـلكه (مخفى كارى شما به خاطر اين بود كه ) گمان مى كرديد خداوند بسيارى ازاعمالى را كه انجام مى دهيد نمى داند)) (ولكن ظننتم ان اللّه لا يعلم كثيرا مماتعملون ). غافل از اين كه هم خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال شماست , و ازاسرار درون و برون شما آگـاه اسـت , و هم ماموران مراقبت او همه جا با شما هستند,آيا هرگز مى توانيد پنهان از چشم و گوش و حتى پوست تنتان عملى انجام دهيد؟!.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه كـه ادامه سخنان اعضاى تن انسان است , مى افزايد: ((اين گمان بدى بود كه درباره پروردگارتان داشتيد, و همان موجب هلاكت شما گرديد, وسرانجام از زيانكاران شديد)) (وذلكم ظنكم الذى ظننتم بربكم ارديكم فاصبحتم من الخاسرين ).
آيات فوق به خوبى گواهى مى دهد كه گمان بد درباره خداوند به قدرى خطرناك است كه گاه موجب هلاكت و عذاب ابدى انسان مى گرددS( به عكس ,حسن ظن درباره خداوند موجب نجات در دنيا و آخرت است .