بازگشت

بدي را با نيكي دفع كن


در آيات گذشته سخن از كسانى در ميان بود كه مردم را از شنيدن آيات قرآن نهى مى كردند, ولى در اينجا از نقطه مقابل آنها كه گفتارشان بهترين گفتار است سخن مى گويد, مى فرمايد: ((چه كسى خوش گفتارتر است از آن كس كه دعوت به سوى خدا مى كند و عمل صالح انجام مى دهد و مى گويد: من از مسلمانانم ))؟ و با تمام وجودم اسلام را پذيرفته ام (ومن احسن قولا ممن دعا الى اللّه وعمل صالحا وقال اننى من المسلمين ).
اين آيه با صراحت , بهترين گويندگان را كسانى معرفى كرده كه داراى اين سه وصفند: دعوت به اللّه , عمل صالح , و تسليم در برابر حق .
(آيـه )ـ بـعـد از بـيان دعوت به سوى خداوند و اوصاف داعيان الى اللّه ,روش دعوت را شرح داده , مى گويد: ((هرگز نيكى و بدى يكسان نيست )) (لا تستوى الحسنة ولا السيئة ).
در حـالـى كه مخالفان حق سلاحى جز بدگويى و افترا و سخريه و استهزا وانواع فشارها و ستمها ندارند, بايد سلاح شما پاكى و تقوا و سخن حق و نرمش ومحبت باشد.
گـرچـه ((حـسنه )) و ((سيئه )) مفهوم وسيعى دارد, تمام نيكى ها و خوبيها وخيرات و بركات در مفهوم حسنه جمع است , همان گونه كه هرگونه انحراف و زشتى و عذاب در مفهوم سيئه خلاصه شـده اسـت , ولـى در آيـه مورد بحث آن شاخه اى از((حسنه )) و ((سيئه )) كه مربوط به روشهاى تبليغى است منظور مى باشد.
سپس براى تكميل اين سخن مى افزايد: ((بدى را با نيكى دفع كن )) (ادفع بالتى هى احسن ).
به وسيله حق باطل را دفع كن , و با حلم و مدارا, جهل و خشونت را, و با عفوو گذشت به مقابله با خشونتها برخيز, هرگز بدى را با بدى , و زشتى را با زشتى پاسخ مگوى , كه اين روش انتقامجويان است و موجب لجاجت و سرسختى منحرفان مى گردد.
در پـايـان آيـه بـه فـلـسـفه عميق اين برنامه در يك جمله كوتاه اشاره كرده ,مى فرمايد: ((ناگاه (خـواهـى ديـد) هـمان كس كه ميان تو و او دشمنى است گويى دوست گرم و صميمى است ))! (فاذا الذى بينك وبينه عداوة كانه ولى حميم ).
(آيـه )ـ از آنجا كه چنين برخوردى با مخالفان كار ساده و آسانى نيست , و رسيدن به چنين مقامى نياز به خودسازى عميق اخلاقى دارد, در اين آيه مبانى اخلاقى اين گونه برخورد با دشمنان را در عـبارتى كوتاه و پرمعنى بيان كرده , مى فرمايد: ((اماجز كسانى كه داراى صبر و استقامتند به اين مقام نمى رسند)) (ومـا يلقيها الا الذين صبروا).
((و جـز كـسـانى كه بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آن نائل نمى گردند))(ومـا يلقيها الا ذوحظ عظيم ).
آرى ! انـسـان مدتها بايد خودسازى كند تا بتواند بر خشم و غضب خويش چيره گردد بايد در پرتو ايمان و تقوا آنقدر روح او وسيع و قوى شود كه به آسانى ازآزار دشمنان متاثر نگردد.
(آيـه )ـ و از آنجا كه بر سر راه وصول به اين هدف بزرگ موانعى وجوددارد و وسوسه هاى شيطانى در اشـكال مختلف انسانها را مانع مى شود, در اين آيه شخص پيامبر(ص ) را به عنوان الگو مخاطب سـاخـته , مى گويد: ((و هرگاه وسوسه هايى از شيطان در اين مسير متوجه تو گردد, از خدا پناه بخواه كه او شنونده و داناست )) (واما ينزغنك من الشيطان نزغ فاستعذ باللّه انه هو السميع العليم ).
در ايـن گـونـه مـواقع معمولا خطوراتى از ذهن مى گذرد, و يا افراد به اصطلاح مصلحت انديش توصيه هايى از اين قبيل مى كنند:.
((مـردم را جـز بـا زور نمى توان اصلاح كرد)) ((خون را با خون بايد شست )) ومانند اينها, و با اين وسوسه ها مى خواهند مقابله به مثل را در همه جا توصيه كنند, وبدى را به بدى پاسخ گويند.
قـرآن مـى گـويـد: مـبـادا گـرفتار اين وسوسه ها شويد, و جز در موارد خاص واستثنايى تكيه بر خشونت كنيد.
البته آيه فوق مفهوم وسيعى دارد و مى گويد: ((در برابر همه وسوسه هاى شيطانى بايد به خدا پناه برد)).