بازگشت

فقط براي خدا سجده كنيد


از ايـن آيـه به بعد فصل تازه اى در اين سوره , در زمينه توحيد و معاد, و بيان نبوت و عظمت قرآن اسـت , و درحقيقت مصداقى است روشن از ((دعوت الى اللّه )) در برابر مشركان كه دعوت به سوى بت مى كردند.
نـخـسـت از مساله توحيد شروع كرده , از طريق آيات آفاقى مردم را به سوى خدادعوت مى نمايد, مـى فـرمـايـد: ((و از نـشـانـه هـاى او, شب و روز و خورشيد و ماه است ))(ومن آياته الليل والنهار والشمس والقمر).
شـب مـايـه آرامش , و روشنايى روز وسيله جنبش و حركت است , و اين دوتواما چرخهاى زندگى انسانها را به گردش منظم و متناوبى در مى آورند.
خورشيد منبع همه بركات مادى در منظومه ماست , نور و گرما و حركت وجنبش و نزول بارانها, و روييدن گياهان , همه از پرتو وجود اوست .
مـاه نـيـز روشـنـى بـخـش شـبـهـاى تار, و چراغ پرفروغ و زيباى رهروان بيابانها وگمشدگان صحراهاست , و با جزر و مد خود نيز بركات فراوانى مى آفريند.
ولى به خاطر همين بركات , گروهى در مقابل اين دو كوكب پرفروغ آسمان سجده مى كردند و آنها را پرستش مى نمودند, آنها در عالم اسباب , متوقف مانده ,بى آنكه مسبب الاسباب را ببينند.
لـذا قـرآن بـعد ازاين بيان بلافاصله مى گويد: ((براى خورشيد و ماه سجده نكنيد,براى خدايى كه آفريننده آنهاست سجده كنيد اگر مى خواهيد او را عبادت نماييد))(لا تسجدوا للشمس ولا للقمر واسجدوا للّه الذى خلقهن ان كنتم اياه تعبدون ) ((3)) .
شما چرا به سراغ سرچشمه اين بركات نمى رويد؟ چرا سر بر آستان اونمى ساييد؟ چرا موجوداتى را مى پرستيد كه خود اسير قوانين آفرينش اند.
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايد: اگر اين دليل منطقى در فكر آنها اثر نگذاشت و بازهم به سراغ بتها و مـعـبودهاى مجازى رفتند و معبود حقيقى را به دست فراموشى سپردند,هرگز نگران نباش ((و اگـر (از عـبـادت پـروردگار) تكبر كنند,كسانى كه نزد پروردگار تو هستند شب و روز براى او تـسـبـيح مى گويند و (هيچ گاه )خسته نمى شوند)) (فان استكبروا فالذين عند ربك يسبحون له بالليل والنهار وهم لا يسعمون ).
اگـر گـروهى نادان و جاهل و بى خبر در برابر ذات پاكش سجده نكنند مساله اى نيست اين عالم وسيع پر است از فرشتگان مقرب كه دائما در حال ركوع و سجود و حمد وتسبيحند, تازه نيازى به عبادت آنها نيز ندارد, آنها نيازمند عبادت اويند, چرا كه هرافتخار و كمالى براى ممكنات است در سايه عبوديت اوست .
(آيه )ـ بار ديگر به آيات توحيد كه زمينه ساز مساله معاد است باز مى گردد.
مـى فـرمـايـد: ((و از آيـات او اين است كه زمين را خشك (و بى جان ) مى بينى , اماهنگامى كه آب (بـاران ) را بـر آن مـى فـرسـتيم به جنبش در مى آيد, و نمو مى كند)) (ومن آياته انك ترى الا رض خاشعة فاذا انزلنا عليها الما اهتزت وربت ).
زمينى خشك و مرده و بى حركت كجا, و اين همه آثار حيات و جلوه هاى گوناگون آن كجا!.
سـپـس از ايـن مـساله روشن توحيدى يعنى مساله ((حيات )) ـكه هنوز اسرارش براى بزرگترين دانـشـمـندان كشف نشده ـ با يك انتقال سريع و جالب به مساله معادپرداخته , مى گويد: ((همان كس كه آن (زمين مرده ) را زنده كرد مردگان را نيز (درقيامت ) زنده مى كند))! (ان الذى احياها لمحى الموتى ).
آرى ((او بر همه چيز تواناست )) (انه على كل شى قدير).
دلائل قـدرتـش در هـمه جا نمايان است و همه سال نشانه هاى آن را با چشم خود مى بينيد, با اين حال چگونه در مساله معاد ترديد مى كنيد؟.