بازگشت

قرآن هدايت است و درمان


در ايـن آيـه سـخن از بهانه جويى اين افراد لجوج به ميان آورده و پاسخ يكى ازبهانه هاى عجيب را مـطـرح مى كند و آن اين كه آنها مى گفتند: چرا قرآن به زبان عجم نازل نشده است تا ما براى آن اهميت بيشترى قائل باشيم و غيرعرب نيز از آن بهره گيرند.
ايـنـجـاسـت كـه قـرآن در پاسخ آنها مى گويد: ((هرگاه آن را قرآنى عجمى قرارمى داديم حتما مى گفتند: چرا آياتش روشن نيست ))؟ چرا پيچيده است ؟ و ما از آن سر در نمى آوريم ! (ولو جعلناه قرآنا اعجميا لقالوا لولا فصلت آياته ).
سپس اضافه مى كردند: راستى عجيب است ((قرآنى عجمى از پيغمبرى عربى ))؟ (اعجمى وعربى ) .
يا مى گفتند: ((كتابى است عجمى براى امتى عربى ))؟.
خلاصه آنها بيماردلانى هستند كه هر طرحى ريخته شود و هر برنامه اى پياده گردد به آن ايرادى مى كنند, و بهانه اى مى تراشند.
سـپـس قـرآن خـطاب به پيامبر(ص ) مى افزايد: ((بگو: اين (كتاب آسمانى )براى كسانى كه ايمان آورده اند (مايه ) هدايت و درمان است )) (قل هو للذين آمنواهدى وشفا).
((اما كسانى كه ايمان نمى آورند در گوشهايشان سنگينى است )) و آن را درك نمى كنند (والذين لا يؤمنون فى آذانهم وقر).
((و گويى نابينا هستند و آن را نمى بينند)) (وهو عليهم عمى ).
((آنـهـا (هـمـچون كسانى هستند كه گويى ) از راه دور صدا زده مى شوند))!(اولئك ينادون من مكان بعيد).
و معلوم است چنين كسانى نه مى شنوند و نه مى بينند!.
(آيـه )ـ در اين آيه براى تسلى خاطر پيامبر(ص ) و مؤمنان نخستين مى فرمايد: از انكار و لجاجت و بـهـانـه جويى اين قوم خيره سر نگران مباش , اين سابقه طولانى دارد ((ما به موسى كتاب آسمانى داديـم سـپـس در آن اختلاف شد)) بعضى پذيرا گشتند و بعضى از در انكار در آمدند (ولقد آتينا موسى الكتاب فاختلف فيه ).
و اگـر مـشاهده مى كنى ما در مجازات اين دشمنان لجوج تعجيل نمى كنيم به خاطر اين است كه مـصـالح تربيتى ايجاب مى كند آنها آزاد باشند, و تا آنجا كه ممكن است اتمام حجت شود, ((و اگر فـرمـانـى از نـاحـيه پروردگارت در اين زمينه صادر نشده بود (كه بايد به آنان مهلت داد تا اتمام حـجـت شـود) در مـيان آنها داورى مى شد)) و به كيفر مى رسيدند! (ولولا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم ).
ايـن فرمان الهى براساس مصالح هدايت انسانها و اتمام حجت بوده , و اين سنت در ميان تمام اقوام گذشته جارى شده و درباره قوم تو نيز جارى است .
((ولى آنها هنوز درباره آن شكى تهمت انگيز دارند))! (وانهم لفى شك منه مريب ).
(آيه )ـ در اين آيه يك قانون كلى كه قرآن بارها روى آن تاكيد كرده درارتباط با اعمال انسانها بيان مـى كـند, و تكميلى است بر بحث گذشته درزمينه بهره گيرى مؤمنان از قرآن , و محروم ماندن افراد بى ايمان از اين سرچشمه فيض الهى .
مـى فـرمـايـد: ((هركس عمل صالحى انجام دهد سودش براى خود اوست , وهركسى بدى كند به خـويشتن بدى كرده , و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى كند)) (من عمل صالحا فلنفسه ومن اسا فعليها ومـا ربك بظلا م للعبيد).
بـنابراين اگر آنها به اين كتاب و اين آيين بزرگ ايمان نياورند نه به خداوند زيانى مى رسانند, و نه به تو, چرا كه خوبيها و بديها همه به صاحبانش بازمى گردد.
تعبير به ((ظلا م )) (بسيار ظلم كننده ) در اينجا و در بعضى ديگر از آيات قرآن ممكن است اشاره به اين باشد كه مجازات بى دليل از سوى خداوند بزرگ هميشه مصداق ظلم بسيار خواهد بود, چرا كه از او هـرگـز چـنـيـن انـتظارى نيست S( بخصوص اين كه او بندگان فراوانى دارد اگر بر هركس مختصر ستمى كند مصداق ((ظلا م ))خواهد بود.