بازگشت

ولي مطلق خداست


از آنجا كه در آيه قبل اين واقعيت بيان شده كه هيچ ولى و ياورى جز خداوندنيست , در اينجا براى تاييد اين واقعيت و نفى ولايت غير خدا دلائل زنده اى مطرح مى كند.
نـخـست در لباس تعجب و انكار مى فرمايد: ((آيا آنها غير خدا را ولى خود قراردادند))؟ (ام اتخذوا من دونه اوليا).
با اين كه ((ولى تنها خداست )) (فاللّه هو الولى ).
پس اگر مى خواهند براى خود ولى و سرپرستى برگزينند بايد خدا را برگزينند.
سپس به دليل ديگرى پرداخته , مى گويد: ((اوست كه مردگان را حيات مى بخشد)) (وهو يحيى الموتى ).
و چون معاد و رستاخيز به دست اوست , و بزرگترين نگرانى انسان چگونگى زندگى او بعد از مرگ است , بنابراين بايد دست به دامن والاى او زد و نه غيراو.
سپس به ذكر دليل سومى پرداخته , مى گويد: ((و اوست كه بر هر چيزى تواناست )) (وهو على كل شى قدير).
اشاره به اين كه شرط اصلى ((ولى )) دارا بودن قدرت است و قادرحقيقى اوست .
(آيه )ـ و در اين آيه چهارمين دليل و لايت او را به اين صورت شرح مى دهد: ((و در هر چيز اختلاف كـنـيـد داورى و حـكـمـش با خداست , و تنها اوست كه مى تواند به اختلافات شما پايان دهد (وما اختلفتم فيه من شى فحكمه الى اللّه ).
آرى ! يـكـى از شـؤون ولايـت آن اسـت كه بتواند به اختلافات كسانى كه تحت ولايت او هستند با داورى صحيحش پايان دهد.
بـعـد از ذكـر اين دلائل مختلف بر انحصار مقام ولايت در ذات پاك خداوند ازقول پيامبرش (ص ) مى گويد: ((اين است خداوند پروردگار من )) با اين اوصاف كماليه (ذلكم اللّه ربى ).
و به همين دليل من او را ولى و ياور خود برگزيده ام ((بر او توكل كردم و به سوى او (در مشكلات و گرفتاريها و لغزشها) باز مى گردم )) (عليه توكلت واليه انيب ).
(آيـه )ـ اين آيه مى تواند دليل پنجمى بر ولايت مطلقه پروردگار باشد, يا دليلى برمقام ربوبيت و شـايـستگى او براى توكل و انابه , مى فرمايد: ((او آفريننده آسمانها وزمين است )) (فاطر السموات والا رض ).
الـبته منظور از آسمانها و زمين در اينجا تمام آسمانها و زمين و موجوداتى است كه در آنها و ميان آنها وجود دارد.
سپس به توصيف ديگرى از افعال او پرداخته , مى گويد: ((و از جنس شماهمسرانى براى شما قرار داد و جـفـتهايى از چهارپايان آفريدS( و شما را به اين وسيله [بوسيله همسران ] زياد مى كند)) (جعل لكم من انفسكم ازواجا ومن الا نعام ازواجايذرؤكم فيه ).
وجـود هـمـسـران از يك سو مايه آرامش روح و جان انسان هستند, و از سوى ديگر مايه بقا نسل و تكثير مثل و تداوم وجود او.
در توصيف سومى كه در اين آيه ذكر شده , مى فرمايد: ((هيچ چيز همانند اونيست )) (ليس كمثله شى ).
ايـن جـمله در حقيقت پايه اصلى شناخت تمام صفات خداست كه بدون توجه به آن به هيچ يك از اوصـاف پـروردگـار نـمى توان پى برد, زيرا خطرناكترين پرتگاهى كه بر سر راه پويندگان طريق ((مـعـرفـة اللّه )) قـرار دارد هـمـان پـرتـگاه ((تشبيه ))است كه خدا را در وصفى از اوصاف شبيه مخلوقاتش بدانند اين امر سبب مى شودكه به دره شرك سقوط كنند.
بـه تعبير ديگر او وجودى است بى پايان و نامحدود از هر نظر و هر چه غيراوست , محدود و متناهى اسـت از هر نظر, از نظر عمر, قدرت , علم , حيات ,اراده , فعل , و خلاصه همه چيز, و اين همان خط ((تنزيه )) و پاك شمردن خداوند ازنقائص ممكنات است .
و در پـايـان آيه و بيان اوصاف ديگر ذات مقدسش مى گويد: ((و او شنوا وبيناست )) (وهو السميع البصير).
آرى ! او هـم خـالـق است , و هم مدبر, هم شنواست و هم بينا, و در عين حال شبيه و نظير و مانند ندارد.
(آيه )ـ در اين آيه سخن از سه قسمت ديگر از صفات فعل و ذات پروردگار است كه هركدام مساله ولايت وربوبيت اورا در بعد خاصى نشان مى دهد.
نخست مى فرمايد: ((كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست )) (له مقاليدالسموات والا رض ).
بـنابراين هركس هرچه دارد از اوست , و هرچه مى خواهد بايد از او بخواهد,نه تنها ((كليدها)) بلكه ((خزائن )) آسمانها و زمين نيز از آن اوست .
در توصيف بعد كه در حقيقت نتيجه اى است براى توصيف قبل , مى افزايد:((روزى را براى هركس بـخواهد گسترش مى دهد و (براى هركس بخواهد) تنگ ومحدود مى سازد)) (يبسط الرزق لمن يشا ويقدر).
از آنـجـا كـه خـزائن عالم در دست اوست تمام رزق و روزيها نيز در قبضه قدرت او قرار دارد, و بر طـبـق مـشيتش كه از حكمت او سرچشمه مى گيرد و مصالح بندگان در آن ملحوظ است آن را تقسيم مى كند.
و از آنـجـا كـه بـهـره مـنـد سـاختن همه موجودات زنده از روزيها نياز به علم وآگاهى از مقدار احـتياجات و محل و ساير خصوصيات آنها دارد, در آخرين توصيف اضافه مى كند: ((او به همه چيز داناست )) (انه بكل شى عليم ).
و به اين ترتيب در چهار آيه فوق يازده وصف ديگر از اوصاف كماليه پروردگار (اعم از اوصاف ذات و اوصاف فعل ) بيان شده است .