بازگشت

آيين تو عصاره آيين همه انبياست


از آنـجـا كـه بـسـيارى از بحثهاى اين سوره در برابر مشركان است , در اينجا اين حقيقت را روشن مى سازد كه دعوت اسلام به توحيد دعوت تازه اى نيست .
مـى فرمايد: ((خداوند آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح (نخستين پيامبراولواالعزم ) توصيه كرده بود)) (شرع لكم من الدين مـا وصى به نوحا).
((هـمـچـنـين آنچه را بر تو وحى فرستاديم , و ابراهيم و موسى و عيسى را به آن سفارش كرديم )) (والذى اوحينا اليك ومـا وصينا به ابرهيم وموسى وعيسى ).
و بـه اين ترتيب آنچه در شرايع همه انبيا بوده در شريعت توست و ((آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى ))!.
لذا در دنباله آيه به عنوان يك دستور كلى به همه اين پيامبران بزرگ مى افزايد: به همه آنها توصيه كرديم كه : ((دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجادنكنيد)) (ان اقيموا الدين ولا تتفرقوا فيه ).
و بـه دنـبـال آن مـى افـزايـد: هرچند ((بر مشركان گران است آنچه شما آنان را به سويش دعوت مى كنيد!)) (كبر على المشركين مـا تدعوهم اليه ).
آنـهـا بـر اثـر جـهل و تعصب ساليان دراز آن چنان به شرك و بت پرستى خوگرفته اند و در اعماق وجودشان حلول كرده كه دعوت به توحيد مايه وحشت آنهاست .
ولـى بـا ايـن حـال همان گونه كه گزينش پيامبران به دست خداست , هدايت مردم نيز به دست اوسـت ((خـداونـد هـركـس را بـخـواهد برمى گزيند, و كسى را كه به سوى او بازگردد هدايت مى كند)) (اللّه يجتبى اليه من يشا ويهدى اليه من ينيب ).
در اين آيه تنها به پنج تن از پيامبران خدا اشاره شده (نوح و ابراهيم و موسى ,عيسى و محمد(ص )) چـرا كه پيامبران اولواالعزم يعنى صاحبان دين و آيين جديدتنها اين پنج تن هستند, و در حقيقت آيه اشاره اى است به انحصار پيامبران صاحب شريعت در اين پنج نفر.
(آيه )ـ و از آنجا كه يكى از دو ركن دعوت انبياى اولواالعزم عدم تفرقه دردين است و مطمئنا همه آنها روى اين مساله تبليغ كردند, اين سؤال پيش مى آيدپس سرچشمه اين همه اختلافات مذهبى از كجاست ؟.
ايـن آيـه به پاسخ اين سؤال پرداخته , سرچشمه اصلى اختلافات دينى راچنين بيان مى كند: ((آنها راه تـفـرقه را پيش نگرفتند مگر بعد از آنكه (اتمام حجت برآنها شد, و) علم و آگاهى كافى به آنها رسـيد, و اين تفرقه جويى به خاطر حب دنيا ورياست و ظلم و حسد و عداوت بود)) (ومـا تفرقوا الا من بعد مـا جاهم العلم بغيابينهم ).
به اين ترتيب سرچشمه اختلافهاى مذهبى جهل و بى خبرى نبود, بلكه بغى و ظلم و انحراف از حق و اعمال نظرهاى شخصى بود.
((دانـشـمـنـدان دنـيـاطـلب )) و ((عوامهاى متعصب و كينه توز)) دست به دست هم دادند و اين اختلافات را بنيان نهادند.
ايـن آيـه پـاسـخ روشـنـى اسـت به آنها كه مى گويند مذهب در ميان بشر ايجاداختلاف كرده , و خونريزيهاى فراوانى در طول تاريخ به بار آورده است .
سپس قرآن مى افزايد: ((اگر فرمانى از سوى پروردگار تو صادر نشده بود كه آنها تا سرآمد معينى زنـده و آزاد بـاشـنـد خـداوند در ميان آنها داورى مى كرد))طرفداران باطل را نابود مى ساخت و پيروان حق را پيروز (ولولا كلمة سبقت من ربك الى اجل مسمى لقضى بينهم ).
آرى ! دنـيـا سـراى آزمـون و پرورش و تكامل است , و اين بدون آزادى عمل امكان پذير نيست , اين فـرمـان تـكـويـنـى خداوند است كه از آغاز خلقت انسان بوده ودگرگونى در آن راه ندارد, اين طبيعت زندگى دنياست , ولى از امتيازات سراى آخرت حل تمام اين اختلافات و رسيدن انسانيت به يكپارچگى كامل است .
و در آخرين جمله به توضيح حال كسانى مى پردازد كه بعد از اين گروه بر سركار آمدند, گروهى كه عهد پيامبران را درك نكردند, مى فرمايد: ((كسانى كه بعد از آنهاوارثان كتب آسمانى شدند از آن در شـك و تـرديدند, شكى توام با بدبينى وسؤظن ))! (وان الذين اورثوا الكتاب من بعدهم لفى شك منه مريب ).