بازگشت

آيا راه بازگشتي وجود دارد؟


در آيـات گـذشـتـه سـخن از ظالمان و بيدادگران و متجاوزان بود در اينجا به سرانجام كار اين گروه و گوشه هايى از مجازاتهاى آنان اشاره مى كند.
نـخـست آنها را از گمراهانى مى شمرد كه هيچ ولى و سرپرستى ندارند,مى فرمايد: ((كسى را كه خدا گمراه كند ولى و ياورى بعد از او نخواهد داشت )) (ومن يضلل اللّه فما له من ولي من بعده ).
نه هدايت جنبه اجبارى دارد, نه ضلالت , بلكه نتيجه مستقيم اعمال انسانهاست , گاه انسان كارى انـجـام مـى دهد كه خدا توفيقش را از او سلب كرده و نورهدايت را از قلب او مى گيرد, و او را در ظلمات گمراهى رها مى سازد.
به هرحال اين يكى از دردناكترين مجازاتهاى اين ظالمان است .
سـپـس مـى افزايد: ((ظالمان را در روز قيامت مى بينى كه وقتى عذاب الهى رامشاهده مى كنند (سخت پشيمان مى شوند, و) مى گويند: آيا راهى به سوى بازگشت (و جبران اين بدبختيها) وجود دارد))؟! (وتـرى الـظـالمين لما راوا العذاب يقولون هل الى مرد من سبيل ) ولى اين تقاضا با پاسخ منفى روبرو خواهد شد.
(آيه )ـ اين آيه سومين مجازات اين گروه را چنين بيان مى كند: ((در آن روزآنها را مى بينى كه بر آتـش عـرضـه مى شوند, در حالى كه از شدت خوارى خاشعند, وزير چشمى و مخفيانه به آن نگاه مى كنند)) (وتريهم يعرضون عليها خاشعين من الذل ينظرون من طرف خفي ).
ايـن تـرسيمى است از حالت كسى كه شديدا از چيزى مى ترسد و نمى خواهدآن را با تمام چشمش ببيند و در عين حال نمى تواند از آن غافل بماند, ناچار پيوسته مراقب آن است اما با گوشه چشم !.
آخرين مجازاتى كه در اينجا بيان شده شنيدن ملامت و سرزنش دردناك مؤمنان است , چنانكه در پـايـان آيـه آمـده است : ((و كسانى كه ايمان آورده اندمى گويند: زيانكاران واقعى آنها هستند كه سرمايه هاى جان و خانواده خود را در روزقيامت از دست داده , و زيان كرده اند)) (وقال الذين آمنوا ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم واهليهم يوم القيمة ).
چه زيانى از اين بالاتر كه انسان هستى خويشتن را از دست دهد, و سپس همسر و فرزند و بستگان خود را, و در درون عذاب الهى گرفتار آتش حسرت و فراق نيز بشود.
سـپـس مـى افزايند: اى اهل محشر! همه ((بدانيد كه ظالمان (آن روز) در عذاب دائمند)) (الا ان الظالمين فى عذاب مقيم ).
تـوجه به اين نكته لازم است كه ((عذاب جاويدان )) براى اين ظالمان قرينه براين است كه منظور از آن كافران است .
(آيـه )ـ اين آيه نيز گواه بر اين حقيقت است كه مى گويد: ((آنها جز خدا اولياو ياورانى ندارند كه آنان را يارى كنند)) و عذاب الهى را از آنها دفع نمايند (ومـا كان لهم من اوليا ينصرونهم من دون اللّه ).
آنـهـا رشـتـه هـاى ارتباط خود را با بندگان خالص با انبيا و اوليا بريده اند, لذا در آنجا يارو ياورى نـدارند, قدرتهاى مادى نيز در آنجا همه از كار مى افتد, و به همين دليل تك و تنها در برابر عذاب الهى قرار مى گيرند.
و بـراى تاكيد اين معنى در پايان آيه مى افزايد: ((هركس را خداوند گمراه سازدراه نجاتى براى او نيست )) (ومن يضلل اللّه فما له من سبيل ).
(آيه )ـ از آنجا كه در آيات گذشته گوشه اى از مجازات دردناك و هول ووحشت كافران و ظالمان مـنـعـكـس شـده , در اينجا روى سخن را به همه مردم كرده ,به آنها هشدار مى دهد پيش از آنكه گرفتار چنان سرنوشت شومى شوند دعوت پروردگارشان را اجابت كرده به راه حق باز آيند.
مـى فـرمـايـد: ((دعـوت پـروردگار خويش را اجابت كنيد پيش از آن كه روزى فرارسد كه ديگر بازگشتى براى آن در برابر اراده پروردگار نيست )) (استجـيبوا لربكم من قبل ان ياتى يوم لا مرد له من اللّه ).
و اگر تصور كنيد در آن روز پناهگاهى جز سايه لطف او, و مدافعى جزرحمت او وجود دارد اشتباه است , چرا كه ((در آن روز براى شما نه ملجا و پناهى است (كه در برابر عذاب الهى پناهتان دهد) و نه يار و ياورى )) كه از شما دفاع كند(مـا لكم من ملجا يومئذ ومـا لكم من نكير).
(آيـه )ـ در اين آيه روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده , به عنوان دلدارى ازآن حضرت مى فرمايد: با ايـن هـمـه ((اگر روى گردان شوند (غمگين مباش ) ماتو را حافظ آنان (و مامور اجبارشان ) قرار نداده ايم )) (فان اعرضوا فما ارسلناك عليهم حفـيظا).
((وظيفه تو تنها ابلاغ رسالت است )) خواه پذيرا شوند يا نشوند (ان عليك الا البلا غ ).
تـو بـايـد رسـالـت الـهـى خود را به نحو كامل ابلاغ , و بر آنها اتمام حجت كنى ,دلهاى آماده آن را مى پذيرد هرچند گروه زيادى بى خبر اعراض كنند, تو مسؤوليتى در اين زمينه ندارى .
سـپـس ترسيمى از حال اين جمعيت بى ايمان و اعراض كننده كرده , مى گويد:((و هنگامى كه ما رحـمتى از سوى خود به انسان بچشانيم به آن دلخوش مى شود))(وانا اذا اذقنا الا نسان منا رحمة فرح بها).
((و هنگامى كه بلايى به خاطر اعمالى كه انجام داده اند به آنها رسد (به كفران مى پردازند) چرا كه انسان بسيار كفران كننده است )) (وان تصبهم سيئة بما قدمت ايديهم فان الا نسان كفور).
نـه نـعمتهاى الهى از طريق انگيزه شكر منعم او را بيدار و به شكرگزارى ومعرفت و اطاعت او وا مى دارد, نه مجازاتهايى كه به خاطر گناهان دامنگيرش مى شود او را از خواب غفلت بيدار مى كند, و نه دعوت پيامبر(ص ) در اواثر مى گذارد.