بازگشت

صيحه هاي رستاخير


بـه دنبال ذكر منطق سست و بهانه جويانه كفار در مورد انفاقها كه در آيات قبل گذشت , در اينجا سخن را از استهزاى آنها نسبت به قيام قيامت شروع مى كند, ومنطق پوسيده آنها را در مورد انكار معاد با جواب قاطع درهم مى كوبد.
به علاوه بحثهايى را كه در طى آيات پيشين در زمينه توحيد بيان شد بابحثهاى معاد تكميل كرده , مـى فـرمايد: ((آنها مى گويند: اگر راست مى گوييد اين وعده اى را كه شما مى دهيد كى خواهد آمد))؟! (ويقولون متى هذا الوعد ان كنتم صادقين ).
ايـن كه شما نمى توانيد تاريخى براى قيام قيامت تعيين كنيد دليل بر اين است كه در گفتار خود صادق نيستيد!.
(آيـه )ـ ايـن آيه به اين سؤال توام با سخريه يك پاسخ محكم و جدى داده ,مى گويد: قيام قيامت و پـايان اين جهان براى خدا مساله پيچيده , و كار مشكلى نيست : ((آنها جز اين انتظار نمى كشند كه يك صيحه عظيم آسمانى فرا رسد و آنان راناگهان فرو گيرد در حالى كه مشغول جنگ و جدال (در مورد دنياى خويش )هستند))! (ما ينظرون الا صيحة واحدة تاخذهم وهم يخصمون ).
همين يك فرياد عظيم آسمانى كافى است كه همه را در يك لحظه كوتاه ,هركدام در همان مكان و هـمان حالتى كه هستند قبض روح كند, و زندگى پرغوغاى مادى آنها كه معركه دعواها و ميدان جنگ دائمى آنان است جاى خود را به دنيايى خاموش و خالى از هر سر و صدا بدهد.
در روايـات اسـلامـى از پـيـغمبر گرامى اسلام (ص ) آمده است كه : ((اين صيحه آسمانى آن چنان غـافلگيرانه است كه دو نفر در حالى كه پارچه اى را گشوده اند و مشغول معامله اند پيش از آن كه آن را برچينند و بپيچند جهان پايان مى يابد!.
و كـسـانى هستند كه در آن لحظه لقمه غذا از ظرف برداشته اما پيش از آن كه به دهان آنها برسد صيحه آسمانى فرا مى رسد و جهان پايان مى يابد!.
كـسـانـى هـستند كه مشغول تعمير و گل مالى حوضند تا چهارپايان را سيراب كنند پيش از آنكه چهارپايان سيراب شوند قيامت برپا مى شود))!.
بـه هـر حـال قـرآن بـا ايـن تعبير كوتاه و قاطع به آنها هشدار مى دهد كه قيامت بطور ناگهانى و غـافـلـگيرانه برپا مى شود, و ثانيا موضوع پيچيده اى نيست كه آنها درامكانش به بحث و مخاصمه برخيزند, با يك صيحه همه چيز پايان مى گيرد و دنيا به آخر مى رسد.
(آيـه )ـ لـذا در اين آيه مى گويد: اين مساله به قدرى سريع و برق آسا وغافلگيرانه است كه ((حتى تـوانـايى بر وصيت و سفارش نخواهند داشت , و حتى فرصت مراجعت به سوى خانواده و منزلهاى خود را پيدا نمى كنند))!(فلا يستطيعون توصية ولا الى اهلهم يرجعون ).
معمولا هنگامى كه حادثه اى به انسان دست مى دهد و انسان احساس مى كند پايان عمرش نزديك شـده , سـعـى مـى كـنـد هـر جا هست خود را به منزل وماواى خويش برساند, و در ميان همسر و فرزندانش قرار گيرد, سپس كارهاى نيمه تمام و سرنوشت بازماندگان خود را از طريق وصيت بر عهده اين و آن بگذارد وسفارش آنها را به ديگران بكند.
امـا مگر صيحه پايان دنيا به كسى مجال مى دهد؟ و يا به فرض اين كه مجالى باشد مگر كسى زنده مى ماند كه توصيه هاى انسان را بشنود؟.
(آيه )ـ سپس به مرحله ديگر كه مرحله حيات بعد از مرگ است اشاره كرده , مى گويد: ((و بار ديگر در صـور دمـيـده مى شود, پس ناگهان همه آنها از قبرهابيرون آمده , شتابان به سوى (دادگاه ) پروردگارشان رهسپار مى شوند)) (ونفخ ‌فى الصور فاذاهم من الا جداث الى ربهم ينسلون ).
خـاكـهـا و اسـتخوانهاى پوسيده به فرمان پروردگار لباس حيات در تن مى پوشند, و از قبر سر بر مى آورند, و براى محاكمه و حساب در آن دادگاه عجيب حاضر مى گردند, همان گونه كه با يك ((صيحه )) همگى مردند با يك ((نفخه )) دميدن در صور جان مى گيرند و زنده مى شوند, نه مرگ آنها براى خدا مشكلى دارد, و نه احياى آنها.
(آيـه )ـ سـپـس مـى افزايد: در اين هنگام منكران رستاخيز و معاد ((مى گويند:اى واى بر ما! چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت ))؟! (قالوا يا ويلنا من بعثنامن مرقدنا).
((ايـن هـمـان چيزى است كه خداوند رحمن وعده داده است , و فرستادگان اوراست گفتند))! (هذا ما وعد الرحمن وصدق المرسلون ).
آرى ! صـحـنـه آن چنان گويا و وحشت انگيز است كه انسان همه مسائل باطل وخرافى را به دست فـرامـوشـى مـى سپرد,و جز اعتراف صريح به واقعيتها راهى نمى يابد, قبرها را به خوابگاهى تشبيه مـى كـنـد, و رستاخير را به بيدار شدن ازخواب , چنانكه كه در حديث معروف نيز وارد شده است : ((همان گونه كه مى خوابيد, مى ميريد و همان گونه كه از خواب برمى خيزيد, زنده مى شويد)).
(آيـه )ـ سـپـس براى توضيح چگونگى سرعت وقوع اين نفخ صور,مى فرمايد: ((آن صيحه واحدى بـيـش نـيـسـت , فريادى عظيم برمى خيزد, ناگهان همگى نزد ما حاضر مى شوند)) (ان كانت الا صيحة واحدة فاذاهم جميع لدينامحضرون ).
بـنـابراين براى احياى مردگان و برخاستن آنها از قبرها و حضورشان در دادگاه عدل پروردگار زمـان زيـادى لازم نـيست , همان گونه كه براى مرگ انسانها زمان طولانى لازم نبود, صيحه اول فرياد مرگ است , و صيحه دوم فرياد زندگى و حيات و حضور در دادگاه عدل پروردگار!.
(آيه )ـ در اينجا بحث پيرامون چگونگى حساب در محشر را سربسته گذارده و از آن مى گذرد, و به تشريح سرانجام كار مؤمنان صالح و كافران طالح پرداخته , چنين مى گويد: ((امروز به هيچ كس ذره اى ستم نمى شود)) (فاليوم لا تظلم نفس شيئا).
نـه از پاداش كسى كاسته مى شود, و نه كيفر كسى افزون مى گردد, و حتى به قدر يك سر سوزن كم و زياد و بيدادگرى و ظلم و ستم وجود ندارد.
سـپـس بـه بـيـانـى مى پردازد كه در حقيقت دليل روشن و زنده اى براى عدم وجود ظلم در آن دادگاه بزرگ است مى فرمايد: ((شما جز آنچه را عمل مى كرديدجزا داده نمى شويد)) (ولا تجزون الا ما كنتم تعملون ).