بازگشت

چگونه ملائكه را دختران خدا مي خوانيد؟


بـعـد از تـحكيم پايه هاى توحيد از طريق بر شمردن نشانه هاى خداوند در نظام هستى و نعمتها و مـواهـب او, در اينجا به نطقه مقابل آن يعنى مبارزه با شرك وپرستش غير خدا پرداخته نخست به سراغ يكى از شاخه هاى آن يعنى پرستش فرشتگان مى رود و مى فرمايد: ((آنها براى خداوند از ميان بندگانش جزئى قراردادند)) (وجعلوا له من عباده جزا).
تـعـبـيـر بـه ((جز)) هم بيانگر اين است كه آنها فرشتگان را فرزندان خدامى شمردند زيرا هميشه فرزند جزئى از وجود پدر و مادر است كه به صورت نطفه ازآنها جدا مى شود.
و نـيز بيان كننده پذيرش عبوديت آنهاست چرا كه فرشتگان را جزئى ازمعبودان در مقابل خداوند تصور مى كردند.
سپس مى افزايد: ((انسان كفران كننده آشكارى است )) (ان الا نسان لكفورمبين ).
بـه جـاى ايـن كـه سـر بـر آسـتـان خالق و ولى نعمت خود بسايد راه كفران پيش گرفته به سراغ مخلوقاتش مى رود.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـراى محكوم كردن اين تفكر خرافى از ذهنيات ومسلمات خود آنها استفاده مـى كند, چرا كه آنها جنس مرد را بر زن ترجيح مى دادند,و اصولا دختر را ننگ خود مى شمردند, مـى فـرمـايـد: ((آيـا از مـيان مخلوقاتش دختران را براى خود انتخاب كرده و پسران را براى شما برگزيده است )) (ام اتخذ مما يخلق بنات واصفيكم بالبنين ).
بـه پـندار شما مقام دختر پايين تر است , چگونه خود را بر خدا ترجيح مى دهيد؟ سهم او را دختر, و سهم خود را پسر مى پنداريد؟!.
(آيـه )ـ بـاز همين مطلب را به بيان ديگرى تعقيب كرده , مى گويد: ((درحالى كه هرگاه يكى از آنـهـا را بـه هـمـان چـيـزى كه براى خداوند رحمان شبيه قرار داده [به تولد دختر]بشارت دهند صـورتـش (از فـرط ناراحتى ) سياه مى شود, و خشمگين مى گردد))! (واذا بشر احدهم بما ضرب للرحمن مثلا ظل وجهه مسودا وهو كظيم ).
ايـن تعبير به خوبى حاكى از تفكر خرافى مشركان ابله در عصر جاهليت درمورد تولد فرزند دختر اسـت كـه چگونه از شنيدن خبر ولادت دختر ناراحت مى شدند در عين حال فرشتگان را دختران خدا مى دانستند!.
(آيـه )ـ بـاز در ادامـه ايـن سخن مى افزايد: ((آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مى يابد, و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست )) فرزند خدا مى خوانيد(اومن ينشؤا فى الحلية وهو فى الخصام غير مبين ).
در ايـنـجـا قـرآن دو صفت از صفات زنان را كه در غالب آنها ديده مى شود و ازجنبه عاطفى آنان سـرچـشـمـه مـى گيرد مورد بحث قرار داده , نخست علاقه شديد آنهابه زينت آلات , و ديگر عدم قدرت كافى بر اثبات مقصود خود به هنگام مخاصمه وجر و بحث به خاطر حيا و شرم .
(آيـه )ـ در ايـن آيـه مـطـلب را با صراحت بيشترى مطرح كرده , مى فرمايد:((آنها فرشتگان را كه بندگان خداوند رحمانند مؤنث پنداشتند)) و دختران خدامعرفى كردند (وجعلوا الملا ئكة الذين هم عباد الرحمن اناثا).
سـپـس بـه صـورت اسـتفهام انكارى در پاسخ آنها مى فرمايد: ((آيا آنها شاهدآفرينش (فرشتگان ) بودند)) (اشهدوا خلقهم ).
و در پـايـان آيـه مـى افـزايد: ((گواهى آنها (بر اين عقيده بى اساس در نامه هاى اعمالشان ) نوشته مى شود و (از آن ) بازخواست خواهند شد))! (ستكتب شهادتهم ويسئلون ).