بازگشت

چرا قرآن بر يكي از ثروتمندان نازل نشده ؟


در آيات قبل سخن از بهانه جوئيهاى مشركان در برابر دعوت پيامبران بود, دراينجا به يكى ديگر از بـهانه هاى واهى و بى اساس آنان اشاره كرده , مى فرمايد: ((وگفتند: چرا اين قرآن بر مرد بزرگ و (ثـروتـمـندى ) از اين دو شهر (مكه و طائف ) نازل نشده است ))؟! (وقالوا لولا نزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم ).
(آيـه )ـ قـرآن مجيد براى كوبيدن اين طرز تفكر زشت و خرافى پاسخهاى دندان شكنى مى دهد: و ديدگاه الهى و اسلامى را كاملا مجسم مى سازد, نخست مى گويد: ((آيا آنها رحمت پروردگارت را تـقـسـيم مى كنند))؟! (اهم يقسمون رحمت ربك ) تا به هركس بخواهند نبوت بخشند, و كتاب آسمانى بر او نازل كنند.
از ايـن گـذشـته اگر تفاوت و اختلافى از نظر سطح زندگى در ميان انسانها وجوددارد هرگز دلـيـل تـفاوت آنها در مقامات معنوى نيست , بلكه : ((ما معيشت آنها را درحيات دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و بعضى را براى بعضى برترى داديم تا يكديگررا مسخر كرده )) و با هم تعاون نمايند (نـحـن قـسمنا بينهم معيشتهم فى الحيوة الدنياورفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا).
آنـهـا فراموش كرده اند كه زندگى بشر يك زندگى دسته جمعى است , و اداره اين زندگى جز از طريق تعاون و خدمت متقابل امكان پذير نيست .
((و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمع آورى مى كنند (از مال و جاه و مقام )برتر و بهتر است )) (ورحمت ربك خير مما يجمعون ).
بـلـكه تمام اين مقامها و ثروتها در برابر رحمت الهى و قرب پروردگار به اندازه بال مگسى وزن و قيمت ندارد.