بازگشت

اگر پيامبر است چرا دستبند طلا ندارد؟


مـنـطق موسى از يك سو, و معجزات گوناگونش از سوئى ديگر افكار توده هاى مردم را نسبت به فرعون متزلزل ساخت .
ايـنـجا بود كه فرعون با سفسطه بازى و مغلطه كارى مى خواست جلو نفوذموسى را در افكار مردم مـصـر بـگيرد, چنانكه قرآن مى گويد: ((فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت : اى قوم من ! آيا حـكـومـت مـصر از آن من نيست ؟ و اين نهرهاتحت فرمان من جريان ندارد؟ (و از قصر و مزارع و بـاغهاى من نمى گذرد؟) آيانمى بينيد؟)) (ونادى فرعون فى قومه قال يا قوم اليس لى ملك مصر وهذه الا نهارتجرى من تحتى افلا تبصرون ).
ولى موسى چه دارد؟ هيچ , يك عصا و يك لباس پشمينه !.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((بدون شك من از اين فرد كه مقام و نژادى پست دارد, و هرگز نمى تواند فصيح سخن بگويد برترم )) (ام انا خير من هذا الذى هومهين ولا يكاد يبين ).
و بـه ايـن ترتيب دو افتخار بزرگ براى خود (حكومت مصر, و مالكيت نيل ) ودو نقطه ضعف براى موسى (فقر, و لكنت زبان ) بيان كرد.
در حـالـى كـه موسى هرگز در آن زمان لكنت زبان نداشت , چرا كه به هنگام بعثت عرضه داشت : ((واحلل عقدة من لسانى S( خداوندا! گره را از زبان من بگشا))(طه /27) و مسلما دعايش مستجاب شد و قرآن نيز گواه بر آن است .
(آيـه )ـ سـپـس فرعون به دو بهانه ديگر متشبث شده گفت : ((پس چرادستبندهائى از طلا به او داده نشده ؟ يا اين كه چرا فرشتگان همراه او نيامده اند)) تاگفتار او را تصديق كنند؟! (فلولا القى عليه اسورة من ذهب اوجا معه الملا ئكة مقترنين ).
مى گويند فرعونيان عقيده داشتند كه رؤسا بايد با دستبند و گردن بند طلاخود را زينت كنند.
امـا پـيـامـبـران الـهـى با كناره گيرى از اين مسائل مخصوصا مى خواستند اين ارزشهاى كاذب و دروغين را ابطال كنند, و ارزشهاى اصيل انسانى يعنى علم و تقواو پاكى را جانشين آن سازند.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه قرآن به نكته لطيفى اشاره مى كند, و آن اين كه : فرعون ازواقعيت امر چندان غافل نبود, و به بى اعتبارى اين ارزشها كم و بيش توجه داشت ,ولى ((او قوم خود را (تحميق كرد, و عقول آنها را) سبك شمرد در نتيجه از وى اطاعت كردند))! (فاستخف قومه فاطاعوه ).
اصـولا راه و رسم همه حكومتهاى جبار و فاسد اين است كه براى ادامه خودكامگى بايد مردم را در سطح پائينى از فكر و انديشه نگهدارند, و با انواع وسائل آنها را تحميق كنند.
چـرا كـه بيدار شدن ملتها و آگاهى و رشد فكرى ملتها بزرگترين دشمن حكومتهاى خودكامه و شيطانى است كه با تمام قوا با آن مبارزه مى كنند!.
جـالب اين كه آيه فوق را با اين جمله تكميل و پايان مى دهد ((آنها قومى فاسق بودند)) (انهم كانوا قوما فاسقين ).
اشاره به اين كه اين قوم گمراه اگر فاسق و خارج از اطاعت فرمان خدا و حكم عقل نبودند تسليم چنين تبليغات و ترهاتى نمى شدند.
آرى ! آنها فاسقانى بودند كه از فاسقى تبعيت مى كردند.
(آيـه )ـ اين بود جنايات فرعون و فرعونيان و مغلطه كاريهايشان در مقابل فرستاده الهى موسى اما اكنون ببينيم بعد از آن همه وعظ و ارشاد و اتمام حجتها ازطرق گوناگون , و عدم تسليم آنها در مقابل حق , سرانجام كار آنها به كجا رسيد؟!.
مـى فـرمـايد: ((اما هنگامى كه ما را (با اعمالشان ) به خشم آوردند از آنها انتقام گرفتيم , و همه را غرق كرديم ))! (فلما آسفونا انتقمنا منهم فاغرقناهم اجمعين ).
خداوند مخصوصا از ميان تمام مجازاتها مجازات غرق را براى آنها انتخاب نمود, چرا كه تمام عزت و شـوكت افتخار و قدرتشان با همان رود عظيم نيل وشاخه هاى بزرگ و فراوانش بود كه فرعون از ميان تمام منابع قدرتش روى آن تكيه مى كرد.
(آيه )ـ در اين آيه به عنوان يك نتيجه گيرى از مجموع اين سخن مى فرمايد: ((ما آنها را پيشگامان (در عذاب ) و عبرتى براى آيندگان قرار داديم ))(فجعلناهم سلفا ومثلا للا خرين ).
آيه ـ شان نزول : رسول خدا روزى براى گروهى از سران قريش سخن گفت , ((نضربن حارث )) به مـقـابـلـه برخاست , پيامبر(ص ) با دلائل منطقى (پيرامون بطلان بت پرستى ) او را محكوم ساخت , سپس اين آيه را بر آنها خواند ((شما و آنچه غير از خدا مى پرستيد هيزم جهنم خواهيد بود و همگى در آن وارد مى شويد)).
بعد از اين ماجرا ((عبداللّه بن زبعرى )) آمد و به آن جمع پيوست , ((وليدبن مغيره )) به ((عبداللّه )) گفت : ((نضربن حارث )) در مقابل محمد درمانده شد.
((عبداللّه )) گفت : به خدا سوگند اگر من او را مى ديدم پاسخش را مى دادم , از او(محمد(ص )) بپرسيد آيا درست است كه همه معبودان با عابدانشان در دوزخند؟اگر چنين است ما فرشتگان را مى پرستيم , و يهود ((عزير)) را و نصارى ((عيسى بن مريم )) را (چه عيبى دارد كه ما با فرشتگان و پيامبرانى چون عزير و مسيح باشيم !).
ايـن سخن را خدمت پيامبر(ص ) گفتند, رسول اللّه فرمود: ((آرى ! هركس دوست داشته باشد كه مـعـبـود واقـع شود او هم با عابدانش در دوزخ خواهد بود, اين بت پرستان در حقيقت شياطين را مى پرستيدند, و هر چيز را كه شيطان به آنهادستور مى داد)).
ايـنـجـا بـود كـه آيه 101 سوره انبيا نازل شد و نيز آيه موردبحث (ولما ضرب ابن مريم مثلا ) نازل گرديد.