بازگشت

كدام معبودان در دوزخند؟


قرآن در اينجا پيرامون مقام عبوديت حضرت مسيح و نفى گفتار مشركان درباره الوهيت او و بتها سـخـن مـى گـويـد كه تكميلى است براى بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون دعوت موسى و مبارزه او با بت پرستان فرعونى آمد.
نـخـسـت مى فرمايد: ((هنگامى كه درباره فرزند مريم مثلى زده شد قوم تواز آن مى خنديدند)) و روى گردان مى شدند (ولما ضرب ابن مريم مثلا اذا قومك منه يصدون ).
مـنـظـور از مـثال همان است كه مشركان به عنوان استهزا به هنگام شنيدن آيه شريفه ((انكم وما تـعـبـدون مـن دون اللّه حـصـب جـهـنم S( ((شما و آنچه را غير از خدامى پرستيد هيزم دوزخيد)) (انـبـيا/98) گفتند و آن اين بود كه عيسى بن مريم نيز معبودواقع شده و به حكم اين آيه بايد در دوزخ بـاشـد چـه بـهـتر كه ما و بتهايمان نيز همسايه عيسى باشيم ! گفتند و خنديدند و مسخره كردند!.
(آيه )ـ سپس ((گفتند: آيا خدايان ما بهتر است يا او [مسيح ]))؟ (وقالواآلهتنا خير ام هو).
ولى بدان آنها حقيقت را مى دانند ((و اين مثل را جز از روى جدال براى تو نزده اند))(ما ضربوه لك الا جدلا ).
((بـلكه آنها گروهى كينه توز و پرخاشگرند)), و براى جلوگيرى از حق به باطل متوسل مى شوند (بل هم قوم خصمون ).
(آيـه )ـ بلكه ((او [مسيح ] فقط بنده اى بود كه ما نعمت به او بخشيديم )) واو را به نبوت و رهبرى خلق مبعوث كرديم (ان هو الا عبد انعمنا عليه ).
((و او را نمونه و الگوئى براى بنى اسرائيل قرار داديم )) (وجعلناه مثلا لبنى اسرائيل ).
او در تمام عمرش به مقام عبوديت پروردگار اعتراف داشت , و همه را به عبوديت او دعوت كرد, و هـمـان گـونه كه خودش مى گويد: ((مادام كه در ميان امت بود اجازه انحراف از مسير توحيد به كسى نداد)), بلكه خرافه الوهيت مسيح ياتثليت را بعد از او به وجود آوردند.
(آيـه )ـ در اين آيه براى اين كه توهم نكنند خدا نيازى به عبوديت و بندگى آنها دارد كه اصرار بر ايمانشان مى كند مى فرمايد: ((اگر ما بخواهيم به جاى شمافرشتگانى در زمين قرار مى دهيم كه جانشين شما باشند)) (ولو نشا لجعلنا منكم ملا ئكة فى الا رض يخلفون ).
فرشتگانى كه سر بر فرمان حق دارند, و جز اطاعت و بندگى او كارى رانمى شناسند.
(آيـه )ـ ايـن آيـه اشـاره بـه يكى از ويژگيهاى حضرت مسيح است مى فرمايد:((او (عيسى ) سبب آگاهى بر روز قيامت است )) (وانه لعلم للساعة ).
يا از اين جهت كه تولد او بدون پدر دليلى است بر قدرت بى پايان خداوند كه مساله زندگى بعد از مرگ در پرتو آن حل مى شود.
و يـا از اين نظر كه نزول حضرت مسيح از آسمان طبق روايات متعدد اسلامى در آخر زمان صورت مى گيرد و دليل بر نزديك شدن قيام قيامت است .
به هر حال به دنبال آن مى فرمايد: قيام قيامت قطعى وقوع آن نزديك است ((وهرگز شك و ترديد از ناحيه آن به خود راه ندهيد)) (فلا تمترون بها).
نه از نظر عقيده , و نه از نظر عمل همچون غافلان از قيامت رفتار نكنيد.
((و از من پيروى كنيد كه اين راه مستقيم است )) (واتبعون هذا صراط مستقيم ).
(آيـه )ـ ولـى شـيـطـان مـى خـواهد پيوسته شما را در غفلت و بى خبرى نگهدارد, به هوش باشيد ((شـيـطـان شـما را (از راه خدا و از توجه به سرنوشتتان دررستاخيز) باز ندارد, چرا كه او دشمن آشكارى براى شماست )) (ولا يصدنكم الشيطان انه لكم عدو مبين ).
او عداوت و دشمنى خود را از روز نخست يك بار به هنگام وسوسه پدر ومادرتان آدم و حوا و اخراج آنـهـا از بـهـشـت نـشان داد, و بار ديگر به هنگامى كه سوگندياد نمود كه همه فرزندان آدم جز ((مخلصين )) را گمراه خواهد ساخت .
(آيـه )ـ در آيـات گـذشـته به گوشه اى از ويژگيهاى زندگى حضرت مسيح اشاره شد در اينجا مى فرمايد: ((هنگامى كه عيسى با در دست داشتن بينات (معجزات و آيات الهى ) آمد, گفت : من بـراى شـما حكمت آورده ام و (آمده ام ) تابعض امورى را كه در آن پيوسته اختلاف داريد براى شما تـبيين كنم )) (ولما جـاعيسى بالبينات قال قد جئتكم بالحكمة ولا بين لكم بعض الذى تختلفون فيه ).
((حـكـمت )) به تمام عقائد حق , و برنامه هاى صحيح زندگى ـكه انسان را ازهرگونه انحراف در ايمان و عمل باز مى دارد, و به تهذيب نفس و اخلاق اومى پردازدـ اطلاق شده است .
ايـن حكمت علاوه بر اينها هدف ديگرى نيز به دنبال دارد و آن برطرف ساختن اختلافاتى است كه وجـود آنـهـا نـظـام جامعه را به هم مى ريزد, و مردم راسرگردان و بيچاره مى كند, و لذا حضرت مسيح در متن سخنانش روى اين مساله تكيه مى نمايد.
و در پايان آيه مى افزايد: ((اكنون (كه چنين است و محتواى دعوت من اين است ) تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نمائيد)) (فاتقوااللّه واطيعون ).
(آيـه )ـ سـپـس بـراى اين كه هرگونه ابهامى را در زمينه عبوديت خود برطرف سازدمى گويد: ((بطور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شماست )) (ان اللّه هو ربى وربكم ).
مـن نـيـز در تـمـام وجـود و هستيم همانند شما نيازمند به خالق و مدبرى هستم ,او مالك من و راهنماى من است .
و بـراى تاكيد بيشتر اضافه مى كند: ((اكنون (كه چنين است ) او را پرستش كنيد))(فاعبدوه ) چرا كه غير او لايق پرستش نيست , همه مربوبند و او رب است .
باز هم سخن خود را با جمله ديگرى تاكيد مى كند تا جاى هيچ بهانه اى باقى نماند مى گويد: ((اين است صراط مستقيم )) (هذا صراط مستقيم ).
آرى ! راه راسـت همان راه عبوديت و بندگى پروردگار است , راهى است كه انحراف و اعوجاج در آن نيست .
(آيـه )ـ امـا عـجـب ايـن كه با اين همه تاكيدات باز هم ((گروههايى از ميان آنها(درباره مسيح ) اختلاف كردند)) (فاختلف الا حزاب من بينهم ).
بعضى او را خدا مى پنداشتند كه به زمين نازل شده !.
بعضى ديگر فرزند خدايش مى خواندند.
بعضى او را يكى از اقنومهاى سه گانه (سه ذات مقدس اب و ابن وروح القدس ) مى دانستند.
تـنـهـا گـروهى كه در اقليت بودند او را بنده خدا و فرستاده او مى شمردند, ولى سرانجام عقيده اكثريت غالب شد مساله تثليت و خدايان سه گانه , جهان مسيحيت را فراگرفت .
در پـايان آيه آنها را به عذاب دردناك روز قيامت تهديد كرده , مى فرمايد: ((واى بر كسانى كه ستم كـردنـد (و از صـراط مـسـتقيم منحرف شدند, واى بر آنها) از عذاب روز دردناك )) (فويل للذين ظلموا من عذاب يوم اليم ).
آرى ! روز قيامت روز دردناكى است , طول حسابش دردناك , عذاب ومجازاتش دردناك , حسرت و اندوهش دردناك , رسوائى و فضيحتش نيز دردناك است .