بازگشت

چه كسي قادر بر شفاعت است ؟


در اينجا همچنان سخن درباره ابطال عقيده شرك و سرانجام تلخ مشركان است , و با دلائل ديگرى بـطـلان اعـتقاد آنها را آشكار مى سازد, نخست مى فرمايد:اگر آنها به گمان شفاعت به سراغ اين مـعـبـودان مـى رونـد بـايـد بـدانـند كه ((معبودانى كه آنها غير از خدا مى خوانند مالك و قادر بر هيچ گونه شفاعتى نيستند)) (ولا يملك الذين يدعون من دونه الشفاعة ).
ولـى از آنجا كه در ميان معبودان آنها فرشتگان و مانند آنان وجود داشتند درذيل آيه آنها را استثنا كرده , مى فرمايد: ((مگر كسانى كه شهادت به حق داده اند)) (الا من شهد بالحق ).
ولـى چـنان نيست كه آنها براى هركس , هر چند بت پرست و مشرك و منحرف از آيين توحيد باشد شفاعت كنند, بلكه ((آنها به خوبى مى دانند)) براى چه كسى اجازه شفاعت دارند (وهم يعلمون ).
(آيه )ـ سپس از معتقدات خود مشركان گرفته , به آنها پاسخ دندان شكن داده , مى گويد: ((و اگر از آنـهـا سؤال كنى چه كسى آنها را آفريده است ؟ بطورمسلم مى گويند: اللّه ))! (ولئن سالتهم من خلقهم ليقولن اللّه ).
لـذا در پايان آيه به عنوان ملامت و سرزنش مى گويد: ((اكنون (كه چنين است )چگونه از عبادت خدا به سوى غير او باز گردانده و منحرف مى شوند))؟! (فانى يؤفكون ).
(آيـه )ـ ايـن آيـه از شـكـايـت پـيـامـبر در پيشگاه خدا از اين قوم لجوج وبى منطق سخن گفته , مـى فـرمـايـد: ((آنها چگونه از شكايت پيامبر (در پيشگاه خداوند)كه مى گويد: پروردگارا! اينها قومى هستند كه ايمان نمى آورند)) غافل مى شوند؟(وقيله يا رب ان هؤلا قوم لا يؤمنون ).
او مـى گـويـد: من شب و روز با آنها سخن گفتم , از طريق بشارت و انذار وارد شدم ,سرگذشت دردناك اقوام پيشين را براى آنها برشمردم , و آنچه گفتنى بود, گفتم S( اما بااين همه سخنان گرم من در قلب سرد آنها اثر نگذاشت و ايمان نياوردند, تو مى دانى و آنها.
(آيـه )ـ و در آخـريـن آيـه به او دستور مى دهد: ((اكنون (كه چنين است ) ازآنها روى برگردان )) (فاصفح عنهم ).
در عـين حال روى گردانى تو به معنى قهر و جدائى توام با خشونت وپرخاشگرى نباشد بلكه ((به آنها بگو: سلام بر شما)) (وقل سلا م ).
نه سلامى به عنوان دوستى و تحيت , بلكه به عنوان جدائى و بيگانگى .
ايـن سـلام در حـقـيـقت شبيه سلامى است كه در آيه 63 سوره فرقان آمده است : ((واذا خاطبهم الـجاهلون قالوا سلا ماS( ((هنگامى كه جاهلان آنها را (با سخنان زشت خود) مورد خطاب قرار دهند در پاسخ آنها مى گويند: سلام )) سلامى كه نشانه بى اعتنايى توام با بزرگوارى است .
بـا اين حال آنها را با جمله اى پرمعنى تهديد مى كند, تا گمان نكنند اين جدائى و وداع دليل بر آن است كه خدا كارى با آنها ندارد, مى فرمايد: ((اما به زودى خواهند دانست )) (فسوف يعلمون ).
آرى ! خـواهـنـد دانست چه آتش سوزان و عذاب دردناكى با لجاجتهاى خودبراى خويشتن فراهم ساخته اند؟!.
((پايان سوره زخرف )).