بازگشت

چرا پرستش شيطان مي كنيد؟


بخشى از سرگذشت شوق انگيز و پرافتخار بهشتيان در آيات قبل گذشت , ودر اينجا به قسمتى از سرنوشت دوزخيان و بندگان شيطان اشاره مى كند.
نـخـست اين كه در آن روز با خطابى تحقيرآميز مخاطب مى شوند و به آنهاگفته مى شود: ((جدا شـويـد امـروز اى گـنـهكاران ))! (وامتازوا اليوم ايها المجرمون )شما بوديد كه در دنيا خود را در صـفـوف مـؤمنان جازده بوديد و گاه به رنگ آنها درمى آمديد, و از حيثيت و اعتبارشان استفاده مى كرديد, امروز صفوف خود را از آنهاجدا سازيد, و در چهره اصلى خود ظاهر شويد!.
(آيـه )ـ ايـن آيـه بـه ملامتها و سرزنشهاى پرمعنى خداوند نسبت به مجرمان در روز قيامت اشاره كـرده , چـنـين مى گويد: ((آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را پرستش و اطاعت مكنيد كه او دشمن آشكار شماست ))؟ (الم اعهد اليكم يا بنى آدم ان لا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين ).
اين اخطار بطور مكرر بر زبان رسولان الهى جارى شد, از سوى ديگر اين پيمان در عالم ((تكوين )) بـه زبـان اعـطـاى عـقـل به انسان نيز گرفته شده است , چرا كه دلائل عقلى به روشنى گواهى مـى دهـد انسان نبايد فرمان كسى را اطاعت كند كه ازروز نخست كمر به دشمنى او بسته او را از بهشت بيرون كرده و سوگند به اغواى فرزندانش خورده است .
از سـوى سـوم بـا سـرشـت و فـطرت الهى همه انسانها بر توحيد, و انحصار اطاعت براى ذات پاك پـروردگـار نـيز اين پيمان از انسان گرفته شده است , و به اين ترتيب نه بايك زبان كه با چندين زبان اين توصيه الهى تحقق يافته و اين عهد و پيمان سرنوشت ساز امضا شده است .
(آيه )ـ در اين آيه براى تاكيد بيشتر و بيان آنچه وظيفه فرزندان آدم است مى فرمايد: آيا من به شما عـهد نكردم كه : ((مرا بپرستيد و از من اطاعت كنيد كه راه مستقيم همين است )) (وان اعبدونى هذا صراط مستقيم ).
از يـك سـو پـيـمـان گرفته كه اطاعت شيطان نكنند, چرا كه او دشمنى و عداوت خود را از روز نخست آشكار ساخته .
و در مقابل پيمان گرفته كه از او اطاعت كنند, و دليلش را اين قرار مى دهد كه ((صراط مستقيم همين است )) و اين در حقيقت بهترين محرك انسانهاست .
ضـمـنا از اين تعبير استفاده مى شود كه اين جهان سراى اقامت نيست ,چرا كه راه را به كسى ارائه مى دهند كه از گذرگاهى عبور مى كند و مقصدى در پيش دارد.
(آيه )ـ باز براى شناسايى هر چه بيشتر اين دشمن قديمى خطرناك مى افزايد: ((او گروه زيادى از شما را گمراه كرد, آيا انديشه نكرديد))؟! (ولقد اضل منكم جبلا كثيرا افلم تكونوا تعقلون ).
آيـا نـمـى بـيـنيد چه بدبختيهايى شيطان بر سر پيروان خود آورده ؟ آيا تاريخ ‌پيشينيان را مطالعه نكرديد تا ببينيد بندگان او به چه سرنوشت شوم و دردناكى گرفتار شدند؟.
پـس چـرا دشمنى را كه امتحان عداوت خود را بارها و بارها داده است جدى نمى گيريد؟ باز با او طرح دوستى مى ريزيد, و حتى او را رهبر و ولى و راهنماى خويش انتخاب مى كنيد.
و به گفته شاعر:.
كجا بر سرآيم از اين عار و ننگ ـــــ كه با او به صلحيم و با حق به جنگ ؟.
(آيه )ـ آيات گذشته بخشى از سرزنشهاى خداوند و گفتگوهاى او را به مجرمان درقيامت بازگو كرد, دراينجا همين معنى را در بخش ديگرى ادامه مى دهد.
آرى ! در آن روز در حـالى كه آتش سوزان و شعله ور جهنم در برابر ديدگان مجرمان قرار گرفته بـه آن اشـاره كرده خطاب به مجرمان مى گويد: ((اين همان دوزخى است كه به شما وعده داده مى شد))! (هذه جهنم التى كنتم توعدون ).
(آيه )ـ پيامبران الهى يكى بعد از ديگرى آمدند و شما را از چنين روز وچنين آتشى برحذر داشتند, ولى شما همه را به شوخى و مسخره گرفتيد.
((امـروز در آن وارد شـويـد, و بـا آتـش سوزان آن بسوزيد كه اين جزاى كفرى است كه داشتيد)) (اصلوها اليوم بما كنتم تكفرون ).
(آيه )ـ سپس به گواهان روز قيامت اشاره مى كند, گواهانى كه جز پيكرخود انسانند و جايى براى انـكار سخنان آنها نيست , مى فرمايد: ((امروز بر دهان آنهامهر مى نهيم , و دستهاى آنها با ما سخن مى گويد و پاهاى آنها كارهايى را كه انجام مى دادند براى ما شهادت مى دهند)) (اليوم نختم على افواههم وتكلمنا ايديهم وتشهد ارجلهم بما كانوا يكسبون ).
آرى ! در آن روز, ديـگـر اعـضـاى انسان تسليم تمايلات او نيستند, آنها حساب خود را از كل وجود انسان جدا كرده تسليم پروردگار مى شوند, و بر آستان مقدس اوسر فرود مى آورند, و حقايق را با شـهـادت خـود آشكار مى سازند, و چه دادگاه عجيبى است كه گواه آن اعضاى پيكر خود انسان است , همان ابزارى است كه گناه را با آن انجام داده !.
الـبـتـه گـواهـى اعـضـا مربوط به كفار و مجرمان است لذا در حديثى از امام باقر(ع ) مى خوانيم : ((اعضاى پيكر انسان بر ضد مؤمن گواهى نمى دهد, بلكه گواهى بر ضد كسى مى دهد كه فرمان عـذاب بـر او مـسـلم شده , و اما مؤمن نامه اعمالش را به دست راست او مى دهند (و خودش آن را مـى خـوانـد) همان گونه كه خداوند متعال فرموده : آنها كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده شده (باسرفرازى و افتخار) نامه اعمال خود را مى خوانند و كمترين ستمى به آنها نخواهدشد)).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه اشـاره بـه يكى از عذابهايى مى كند كه ممكن است خداوند درهمين دنيا اين گـروه مـجـرم را بـه آن مـبـتـلا سـازد, عذابى دردناك و وحشتزا, مى فرمايد:((و اگر بخواهيم چشمانشان را محو مى كنيم ))! (ولو نشـا لطمسنا على اعينهم ).
و در ايـن حـال وحـشـتى فوق العاده آنها را فرا مى گيرد, ((سپس براى عبور از راه ,مى خواهند بر يكديگر پيشى بگيرند, اما چگونه مى توانند ببينند))؟ (فاستبقواالصراط فانى يبصرون ).
آنها حتى از پيدا كردن راه خانه خود عاجز خواهند ماند, تا چه رسد به اين كه راه حق را پيدا كنند و در صراط مستقيم قدم بگذارند!.
(آيـه )ـ مـجـازات دردنـاك ديـگر اين كه : ((اگر بخواهيم آنها را در جاى خودمسخ مى كنيم (به مـجـسـمـه هـايـى بى روح و فاقد حركت يا اشكال حيوانى افليج تبديل مى نماييم ) به گونه اى كه نـتـوانـنـد راه خود را ادامه دهند و يا به عقب باز گردند))(ولو نشا لمسخناهم على مكانتهم فما استطاعوا مضيا ولا يرجعون ).
روشن است كه دو آيه فوق مربوط به عذابهاى دنياست .
(آيـه )ـ در اين آيه به وضع انسان در پايان عمر از نظر ضعف و ناتوانى عقل و جسم اشاره مى كند تا هـم هشدارى باشد به آنها كه براى انتخاب راه هدايت امروزو فردا مى كنند, و هم پاسخى باشد به كسانى كه تقصيرات خود را به گردن كمى عمرمى افكنند, و هم دليلى باشد بر قدرت خداوند كه او همان گونه كه مى تواند يك انسان نيرومند را به ضعف و ناتوانى يك نوزاد بازگرداند, قادر است بر مساله معاد,و همچنين نابينا ساختن مجرمان و از حركت بازداشتن آنها.
مى فرمايد: ((هركس را كه طول عمر دهيم در آفرينش واژگونه مى كنيم , آياانديشه نمى كنند))؟ (ومن نعمره ننكسه فى الخلق افلا يعقلون ).
به راستى روزهايى فرا مى رسد بسيار دردناك كه عمق ناراحتى آن را به زحمت مى توان تصور كرد.