بازگشت

اين همه موهبت به بني اسرائيل داديم ولي


در تـعـقـيـب بحثهايى كه در آيات گذشته پيرامون انواع نعمتهاى خداوند وشكرگزارى و عمل صالح آمده , در اينجا نمونه اى از زندگى بعضى اقوام پيشين را كه مشمول نعمتهاى خداوند شدند اما كفران كردند شرح مى دهد.
مى فرمايد: ((ما به بنى اسرائيل كتاب آسمانى و حكومت و نبوت داديم , و ازروزيهاى پاكيزه به آنها عطا كرديم , و آنان را بر جهانيان (هم عصر خود) برترى بخشيديم )) (ولقد آتينا بنى اسرائيل الكتاب والحكم والنبوة ورزقناهم من الطيبات وفضلناهم على العالمين ).
در اين آيه مجموعا پنج موهبت را كه خداوند به بنى اسرائيل عطا كرده , بيان مى كند.
نـخست مساله كتاب آسمانى يعنى ((تورات )) است , كه مبين معارف دينى وحلال و حرام و طرق هدايت و سعادت بود.
دوم مقام حكومت و قضاوت .
سومين نعمت الهى بر آنها مقام ((نبوت )) بود كه خداوند انبياى بسيارى را ازآنها برگزيد.
در روايـتـى آمـده اسـت : ((عـدد انبياى بنى اسرائيل بالغ بر هزار نفر مى شد)) و درروايت ديگرى انبياى بنى اسرائيل چهار هزار نفر ذكر شده است .
چهارمين موهبت مواهب مادى و روزيهاى پاكيزه است .
و پنجمين موهبت , برترى و قدرت بلامنازع آنها بود.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه ششمين موهبت بزرگى كه خدا به اين قوم حق نشناس داد اشاره كرده , مى گويد: ((و ما دلائل روشنى (از امر نبوت و شريعت ) دراختيار آنها گذارديم )) (وآتيناهم بينات من الا مر).
بـا وجـود ايـن مـواهـب بـزرگ و دلائل بـيـن و روشن جايى براى اختلاف وجودنداشت , ولى اين كفران كنندگان به زودى دست به اختلاف زدند.
چـنـانـكـه قـرآن در دنباله همين آيه مى گويد: ((پس آنها اختلاف نكردند مگر بعداز آنكه علم و آگـاهـى بـه سـراغـشان آمد و سرچشمه اين اختلاف همان حب رياست وبرترى جوئى بود)) (فما اختلفوا الا من بعد ما جاهم العلم بغيا بينهم ).
قـرآن در پـايـان آيـه آنـها را با اين عبارت هشدار مى دهد: ((پروردگار تو روزقيامت در ميان آنها دربـاره آنـچـه اخـتلاف نمودند داورى مى كند)) (ان ربك يقضى بينهم يوم القيمة فيما كانوا فيه يختلفون ).
و به اين ترتيب با كفران نعمت و ايجاد اختلاف هم عظمت و قدرت خود رادر دنيا از دست دادند و هم مجازات آخرت را براى خود خريدند.
(آيـه )ـ بـعـد از بيان مواهبى كه خداوند به بنى اسرائيل داده بود و كفران كردند, سخن از موهبت عظيمى به ميان مى آورد كه به پيامبر اسلام (ص ) و مسلمين ارزانى داشت , مى فرمايد: ((سپس ما تو را بر شريعت و مسيرى به سوى آيين حق قرار داديم )) (ثم جعلناك على شريعة من الا مر).
و از آنـجـا كـه ايـن مـسير, مسير نجات و پيروزى است به دنبال آن به پيامبر(ص )دستور مى دهد ((پس از آن پيروى كن )) (فاتبعها).
و نـيـز از آنـجـا كـه نـقطه مقابل آن چيزى جز پيروى از هوى و هوس جاهلان نيست , در آخر آيه مـى افـزايد: ((و از هوى و هوسهاى كسانى كه آگاهى ندارند پيروى مكن )) (ولا تتبع اهوا الذين لا يعلمون ).
(آيـه )ـ ايـن آيـه در حـقـيـقـت عـلـتى است براى نهى از تسليم شدن در برابرپيشنهاد مشركان مـى گويد: ((آنها هرگز نمى توانند تو را در برابر خداوند بى نياز كنند)) واز عذابش برهانند (انهم لن يغنوا عنك من اللّه شيئا).
هرگاه از آئين باطل آنها پيروى كنى و عذاب الهى دامان تو را بگيرد هرگزنمى توانند به كمك تو بشتابند, گرچه روى سخن در اين آيات به پيامبر است ولى منظور همه مؤمنان مى باشند.
سـپـس مى افزايد: ((و ظالمان يار و ياور (و دوست و ولى ) يكديگرند)) (وان الظالمين بعضهم اوليا بعض ).
همه از يك قماشند و در يك مسير و سر و ته يك كرباس و همگى ضعيف و ناتوانند!.
امـا گمان نكن كه تو و افراد با ايمان كه اكنون در اقليت هستيد يار و ياورى نداريد ((خداوند يار و ياور پرهيزكاران است )) (واللّه ولى المتقين ).
درست است آنها ظاهرا جمعيتى عظيم و قدرت و ثروت قابل ملاحظه اى دارند ولى در برابر قدرت بى انتهاى حق ذره ناچيزى بيش نيستند.
(آيـه )ـ در ايـن آيه به عنوان تاكيد بر آنچه گذشت و دعوت به پيروى از اين آيين الهى مى گويد: ((اين قرآن و شريعت وسيله بينائيها براى مردم و مايه هدايت ورحمت براى گروهى است كه اهل يقين هستند)) (هذا بصائر للناس وهدى ورحمة لقوم يوقنون ).
ايـن تعبير زيبائى است كه از عظمت و تاثير و عمق اين كتاب آسمانى حكايت مى كند براى آنها كه رهرو راهند و جستجوگر حق .