بازگشت

عقايد دهريين


در ايـنـجـا بـحـث ديـگـرى پيرامون منكران توحيد است , منتها تنها از گروه خاصى از آنها يعنى ((دهريين )) نام مى برد كه مطلقا وجود صانع حكيم را در عالم هستى انكار مى كردند, در حالى كه اكثر مشركان ظاهرا به خدا ايمان داشتند و بتها راشفيعان درگاه او مى دانستند.
مـى فـرمـايـد: ((و آنـهـا گفتند چيزى جز همين زندگى ما در دنيا در كار نيست ,گروهى از ما مـى ميرند و گروهى زنده مى شوند)) و جاى آنها را مى گيرند, و نسل بشرهمچنان تداوم مى يابد (وقالوا ماهى الا حياتنا الدنيا نموت ونحيا).
((و چيزى جز دهر و گذشت روزگار ما را هلاك نمى كند)) (وما يهلكنا الا الدهر).
جمله نخست ناظر به انكار معاد است و جمله بعد ناظر به انكار مبدا.
قرآن مجيد در پاسخ اين بيهوده گويان جمله كوتاه و پرمحتوائى بيان كرده كه در موارد ديگرى از قـرآن نـيـز به چشم مى خورد, مى فرمايد: ((آنها به اين سخن (كه مى گويند معادى نيست و مبدا جـهـان نيز دهر است ) يقين ندارند, بلكه تنها گمان بى پايه اى دارند)) (وما لهم بذلك من علم ان هم الا يظنون ).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه يـكـى از بـهـانـه جوئيهاى بى اساس اين گروه در موردمعاد اشاره كرده , مـى گويد: ((و هنگامى كه آيات بينات و آشكار ما بر آنها خوانده مى شود تنها دليلى كه در برابر آن دارند اين است كه مى گويند: اگر راست مى گوئيد,پدران ما را زنده كنيد و بياوريد)) تا بر صدق گـفـتار شما گواهى دهند (واذا تتلى عليهم آياتنا بينات ما كان حجتهم الا ان قالوا ائتوا بابائنا ان كنتم صادقين ).
آرى ! ايـن تـنـهـا دلـيـل آنها بود, دليلى سست و واهى , چرا كه خداوند قدرت خويش را بر احياى مردگان از طرق مختلف به انسانها نشان داده است .