بازگشت

بگومن پيامبر نوظهوري نيستم


قـرآن هـمـچـنـان از وضع مشركان گفتگو مى كند, و به چگونگى برخورد آنها باآيات الهى اشاره كرده , مى گويد: ((و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مى شود كافران در مورد حقى كه به سـوى آنـها آمده است مى گويند: اين سحر آشكاراست )) (واذا تتلى عليهم آياتنا بينات قال الذين كفروا للحق لما جاهم هذا سحرمبين ).
آنـهـا نـفـوذ سـريع و عميق و جاذبه عجيب قرآن را در اعماق دلها با يك تفسيرانحرافى به عنوان ((سـحـر آشكار)) مطرح مى كنند كه خود اعتراف ضمنى روشنى است به تاثير فوق العاده قرآن در قلوب انسانها!.
((حق )) در آيه فوق اشاره به همان ((آيات قرآن )) است .
(آيـه )ـ ولـى آنـهـا تـنها به اين تهمت قناعت نمى كنند ((بلكه (پا را از آن فراتر نهاده , با صراحت ) مى گويند: اين آيات را بر خدا افترا بسته )) (ام يقولون افتريه ).
در ايـنجا خداوند به پيامبرش دستور مى دهد كه با دليل روشنى به آنها پاسخ ‌گويد, مى فرمايد: به آنـهـا ((بـگـو: اگر من آن را به دروغ به خدا نسبت داده باشم (لازم است كه مرا رسوا كند) و شما نمى توانيد در برابر خداوند از من دفاع كنيد)) (قل ان افتريته فلا تملكون لى من اللّه شيئا).
چگونه ممكن است خداوند اين ((آيات بينات )) و اين معجزه جاودانى را بردست دروغگويى ظاهر سازد؟! اين از حكمت و لطف خداوند دور است .
سـپـس بـه عـنـوان تـهديد مى افزايد: ((اما خداوند بهتر از هركس كارهايى را كه شما در آن وارد مى شويد مى داند)) و به موقع شما را سخت كيفر مى دهد (هو اعلم بما تفيضون فيه ).
و در جـمله بعد به عنوان تاكيد بيشتر توام با برخوردى مؤدبانه مى افزايد:((همين بس كه خداوند گواه ميان من و شما باشد)) (كفى به شهيدا بينى وبينكم ).
او صـدق دعـوت مـن , و تلاش و كوششهايم را در ابلاغ رسالت مى داند, ودروغ و افترا و كارشكنى شما را نيز مى بيند, و همين براى من و شما كافى است .
و بـراى ايـن كه راه بازگشت را نيز به آنها نشان دهد در پايان آيه مى افزايد: ((اوآمرزنده و مهربان است )) (وهو الغفور الرحيم ).
توبه كاران را مى بخشد, و آنها را مشمول رحمت واسعه خود مى سازد.
(آيه )ـ در اين آيه مى افزايد: ((بگو: من پيامبر نوظهورى نيستم )) كه با سايرپيامبران متفاوت باشم (قل ما كنت بدعا من الرسل ).
((و نمى دانم با من و شما چه خواهد شد))؟ (وما ادرى ما يفعل بى ولا بكم ).
((من تنها از آنچه بر من وحى مى شود پيروى مى كنم )) (ان اتبع الا ما يوحى الى ).
((و من جز بيم دهنده آشكارى نيستم )) (وما انا الا نذير مبين ).
(آيـه )ـ در اين آيه براى تكميل آنچه در آيات قبل آمده مى افزايد: ((بگو: به من خبر دهيد اگر اين قـرآن از سوى خدا باشد و شما به آن كافر شويد, در حالى كه شاهدى از بنى اسرائيل بر آن شهادت دهـد, و او ايمان بياورد و شما تكبر كنيد وتسليم نشويد (چه كسى از شما گمراهتر خواهد بود؟!) مـسـلـمـا خداوند قوم ظالم راهدايت نمى كند)) (قل ارايتم ان كان من عنداللّه وكفرتم به وشهد شاهد من بنى اسرائيل على مثله فـامن واستكبرتم ان اللّه لا يهدى القوم الظالمين ).
اين شاهد بنى اسرائيلى دانشمند معروف يهود ((عبداللّه بن سلام )) بود كه در مدينه ايمان آورد و به مسلمين پيوست .
آيـه ـ شـان نزول : هنگامى كه اسلام از طرف قشرهاى فقير و باديه نشين وتهيدست بسرعت مورد اسـتقبال قرار گرفت چرا كه هم منافع نامشروعى نداشتند كه به خطر بيفتد, و هم مغز آنها از باد غرور انباشته نبود, و هم قلبهائى پاكتر از قشر مرفه و عياش و هوسباز داشتند.
مـغـروران مستكبر گفتند: اين چه آئينى است كه پيروانش انبوهى باديه نشين فقير و تهيدست و كنيزان و بردگانند؟ اگر مكتب معقولى بود هرگز نبايد افراد سطح پائين و منحط اجتماع از آن استقبال كنندS( اما ما كه در سطح بالا قرار داريم و چشم وچراغ جامعه هستيم عقب بمانيم !.
اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد و به آنها پاسخ داد.