بازگشت

آفرينش نخستين دليل قاطعي است بر معاد


ايـن سوره از قرآن مجيد با مساله نبوت آغاز شد, و با هفت آيه منسجم كه قويترين بيانات را درباره معاد در بر دارد پايان مى يابد.
نـخست دست انسان را مى گيرد و به آغاز حيات خودش در آن روز كه نطفه بى ارزشى بيش نبود مـى بـرد, و او را بـه انديشه وا مى دارد, مى گويد: ((آيا انسان نديدكه ما او را از نطفه آفريديم و او (آن چـنـان قـوى و نـيـرومـنـد و صـاحـب قدرت و شعور ونطق شد كه حتى به مجادله در برابر پـروردگـارش برخاست و) مخاصمه كننده آشكارى شد))؟! (اولم ير الا نسان انا خلقناه من نطفة فاذا هو خصيم مبين ).
آرى ! اين موجود ضعيف و ناتوان آن چنان قوى و نيرومند شد كه به خوداجازه داد به پرخاشگرى در بـرابـر دعـوت ((اللّه )) بـرخيزد, و گذشته و آينده خويش رابه دست فراموشى بسپارد, و مصداق روشن ((خصيم مبين )) شود.
(آيه )ـ براى بى خبرى او همين بس كه ((او مثلى براى ما زد (و به پندارخودش دليل دندان شكنى پـيـدا كـرد) و در حـالـى كه آفرينش نخستين خود را به دست فراموشى سپرده گفت : چه كسى مى تواند اين استخوانها را زنده كند در حالى كه پوسيده است ))؟! (وضرب لنا مثلا ونسى خلقه قال من يحيى العظام وهى رميم ).
منظور از ضرب المثل در اينجا بيان استدلال و ذكر مصداق به منظور اثبات يك مطلب كلى است .
جالب اين كه قرآن مجيد با جمله كوتاه ((ونسى خلقه )) تمام پاسخ او را داده است هر چند پشت سر آن توضيح بيشتر و دلائل افزونتر نيز ذكر كرده .
مـى گـويد: اگر آفرينش خويش را فراموش نكرده بودى هرگز به چنين استدلال واهى و سستى دسـت نـمـى زدى , اى انـسـان فراموشكار! به عقب باز گرد, و آفرينش خود را بنگر, چگونه نطفه نـاچـيـزى بـودى , و هـر روز لباس تازه اى از حيات بر تن توپوشانيد, تو دائما در حال مرگ و معاد هستى , از جمادى مردى نامى شدى , و ازجهان جهان نباتات نيز مردى , از حيوان سرزدى , از عالم حـيوان نيز مردى , انسان شدى اما توى فراموشكار همه اينها را به طاق نسيان زدى حال مى پرسى چه كسى اين استخوان پوسيده را زنده مى كند؟!.
اين استخوان هرگاه كاملا بپوسد تازه خاك مى شود, مگر روز اول خاك نبودى ؟.
(آيـه )ـ لـذا بـلافاصله به پيامبر اسلام (ص ) دستور مى دهد كه به اين خيره سرمغرور و فراموشكار ((بـگـو: كـسى او را زنده مى كند كه در روز نخست او را ايجاد كرد))(قل يحييها الذى انشاها اول مرة ).
و اگـر فـكـر مـى كنيد اين استخوان پوسيده وقتى كه خاك شد و در همه جاپراكنده گشت چه كـسى مى تواند آن اجزا را بشناسد و از نقاط مختلف گردآورى كند؟ پاسخ آن نيز روشن است ((او از هر مخلوقى آگاه است )) و تمام ويژگيهاى آنها رامى داند (وهو بكل خلق عليم ).
كـسـى كـه داراى چنين ((علم )) و چنان ((قدرتى )) است مساله معاد و احياى مردگان مشكلى برايش ايجاد نخواهد كرد.