بازگشت

شما هرگز از قوم عاد قويتر نيستيد


ايـن آيـه و دو آيـه بـعد نتيجه گيرى از آيات گذشته است كه در مورد مجازات دردناك قوم عاد سخن مى گفت .
مـشـركـان مـكـه را مـخـاطـب ساخته , مى فرمايد: ((ما به آنها [قوم عاد] قدرتى داديم كه به شما نداديم )) (ولقد مكناهم فيما ان مكنا كم فيه ).
هم از نظر قدرت جسمانى از شما نيرومندتر بودند, و هم از نظر مال و ثروت و امكان مادى از شما تواناتر.
با اين حال در برابر طوفان مجازات الهى تاب مقاومت نياوردند تا چه رسد به شما.
سـپـس مـى افـزايـد: ((ما براى آنها گوش و چشم و قلب قرار داديم )) (وجعلنا لهم سمعا وابصارا وافئدة ).
آنـهـا از نـظر درك و ديد و تشخيص واقعيتها نيز قوى و نيرومند بودند, واز اين وسائل خداداد در تامين مقاصد مادى خود كاملا بهره مى گرفتند.
((ولـى نـه گـوش و نـه چشم و نه عقولشان آنها را به هنگام نزول عذاب الهى به هيچ وجه سودى نـبـخشيد, چرا كه پيوسته آيات خدا را انكار مى كردند)) (فما اغنى عنهم سمعهم ولا ابصارهم ولا افئدتهم من شى اذ كانوا يجحدون بايات اللّه ).
و سرانجام آنچه ((استهزا مى كردند بر آنها وارد شد)) (وحاق بهم ما كانوا به يستهزؤن ).
(آيـه )ـ سـپـس بـراى تـاكيد بر اين مطلب , و پند و اندرز بيشتر, مشركان مكه را مخاطب ساخته , مـى گويد: نه تنها قوم عاد بلكه ((ما اقوام سركشى را كه در اطراف شما زندگى مى كردند هلاك كرديم )) (ولقد اهلكنا ما حولكم من القرى ).
اقـوامى كه سرزمين آنها از شما چندان دور نيست و تقريبا در گرداگرد جزيره عرب جايگاهشان بود.
بـعـد اضـافـه مى كند: ((ما آيات خود را به صورتهاى گوناگون (براى آنها) بيان كرديم , شايد باز كردند)) (وصرفنا الا يات لعلهم يرجعون ).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه , آنها را مورد سرزنش قرار داده و با اين بيان شديدامحكوم مى كند: ((پس چرا معبودانى را كه غير خدا برگزيدند به گمان اين كه آنها را به خدا نزديك مى كنند در آن لحظات سخت و حساس به يارى آنها نشتافتند))؟! (فلولا نصرهم الذين اتخذوا من دون اللّه قربانا الهة ).
راسـتى اگر اين معبودان برحق بودند پس چرا پيروان خود را در آن مواقع حساس يارى نكردند, و از چنگال عذابهاى هولناك نجاتشان ندادند؟.
سپس مى افزايد: نه تنها به آنان كمكى نكردند ((بلكه از ميان آنها گم شدند))(بل ضلوا عنهم ).
موجوداتى اين چنين بى عرضه و بى ارزش كه مبدا هيچ اثرى نيستند, و به هنگام حادثه گم و گور مى شوند, چگونه شايسته پرستش و عبوديتند؟!.
و در پـايـان آيه مى گويد: ((اين بود (نتيجه ) دروغ آنها, و آنچه را افترا مى بستند))!(وذلك افكهم وما كانوا يفترون ).
ايـن هـلاكـت و بـدبختى , اين عذابهاى دردناك , و اين گم شدن معبودان درزمان حادثه , نتيجه دروغها و پندارها و افتراهاى آنها بود.
آيه ـ شان نزول : در مورد نزول اين آيه و سه آيه بعد از آن , در روايتى آمده است كه : رسول خدا(ص ) از مكه به سوى بازار عكاظ در طائف آمد, و ((زيدبن حارثه )) با او بود, به اين منظور كه مردم را به سـوى اسـلام دعـوت كـنـد, اما احدى به دعوت او پاسخ نگفت , ناچار به سوى مكه بازگشت تا به محلى رسيد كه آنجا راوادى جن مى ناميدند, در دل شب به تلاوت قرآن پرداخت , جمعى از طايفه جن ازآنجا مى گذشتند, قرائت قرآن پيامبر(ص ) را شنيدند, هنگامى كه تلاوت حضرت پايان يافت آنـهـا ايـمـان آوردنـد و بـه عنوان مبلغانى به سوى قوم خود رفتند, و آنان رابه سوى اسلام دعوت كـردنـد, گـروهـى از آنـها ايمان آوردند و با هم به محضر آن حضرت رسيدند, و آن حضرت (ص ) تعليمات اسلام را به آنها ياد داد, اينجا بود كه اين چهار آيه و آيات سوره جن نازل گرديد.