بازگشت

مؤمنان پيرو حقند و كافران پيرو باطل


اين آيه و دو آيه بعد از آن در حقيقت مقدمه اى است براى يك دستور مهم جنگى كه در آيه چهارم داده شده است .
در آيه نخست وضع حال كافران , و در آيه دوم وضع حال مؤمنان را بيان كرده , و در آيه سوم آن دو را بـا هـم مـقـايـسـه مى كند, تا با روشن شدن اين خطوطآمادگى براى پيكار مكتبى با دشمنان بى رحم و ستمگر حاصل شود.
نخست مى فرمايد: ((كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتندخداوند اعمالشان را به نابودى مى كشاند و گم مى كند)) (الذين كفروا وصدوا عن سبيل اللّه اضل اعمالهم ).
اين اشاره به سردمداران كفر و مشركان مكه است .
(آيه )ـ اين آيه توصيفى است از وضع مؤمنان كه در نقطه مقابل آن كفارقرار دارند, مى فرمايد: ((و كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند, و به آنچه بر محمد نازل شده ـكه حق است و از سـوى پـروردگار است ـ نيز ايمان آوردندخداوند گناهانشان را مى بخشد و كارشان را (در دنيا و آخـرت ) اصلاح مى كند))(والذين آمنوا وعملوا الصالحات وآمنوا بما نزل على محمد وهو الحق من ربهم كفر عنهم سيئاتهم واصلح بالهم ).
(آيه )ـ در اين آيه نكته اصلى اين پيروزى و آن شكست را در يك مقايسه فشرده و گويا بيان كرده , مى فرمايد: ((اين به خاطر آن است كه كافران از باطل پيروى كردند, و مؤمنان از حقى كه از سوى پـروردگـارشـان بـود پيروى كردند)) (ذلك بان الذين كفروا اتبعوا الباطل وان الذين آمنوا اتبعوا الحق من ربهم ).
((حـق )) يـعنى S( واقعيتهاى عينى كه از همه بالاتر ذات پاك پروردگار است , و به دنبال آن حقائق مربوط به زندگى انسان , و قوانينى كه حاكم بر رابطه او با خدا, ورابطه آنها با يكديگر است .
((باطل )) يعنى S( پندارها, خيالها, نيرنگها, افسانه هاى خرافى , كارهاى بيهوده وبى هدف , و هرگونه انحراف از قوانين حاكم بر عالم هستى .
آرى ! مؤمنان پيروى از حق مى كنند, به همان معنى كه گفته شد و كفار ازباطل , و همين دليل بر پيروزى آنها و شكست اينهاست .
و در پـايـان آيـه مـى افـزايد: ((اين گونه خداوند براى مردم مثلهاى زندگيشان رابيان مى كند)) (كذلك يضرب اللّه للناس امثالهم ).
يـعنى S( همين گونه كه خطوط زندگى مؤمنان و كفار, و اعتقادات و برنامه هاى عملى ونتائج كار آنها را در اين آيات بيان فرموده , سرنوشت حيات و عاقبت كار آنها رامشخص مى سازد.