بازگشت

در ميدان نبرد قاطعيت لازم است


هـمان گونه كه قبلا گفتيم آيات گذشته مقدمه اى بود براى آماده ساختن مسلمانان براى بيان يـك دسـتـور مـهـم جـنگى كه در اين آيه مطرح شده است ,مى فرمايد: ((و هنگامى كه با كافران (جـنـايت پيشه ) در ميدان جنگ روبرو شديد (باتمام قدرت به آنها حمله كنيد و) گردنهايشان را بزنيد))! (فاذا لقيتم الذين كفروافضرب الرقاب ).
بديهى است گردن زدن كنايه از قتل است , بنابراين ضرورتى ندارد كه جنگجويان كوشش خود را براى انجام خصوص اين امر به كار برند.
بـديـهى است هنگامى كه انسان با دشمنى خونخوار در ميدان نبرد روبرومى شود اگر با قاطعيت هـرچـه بيشتر حملات سخت و ضربات كوبنده بر دشمن واردنكند خودش نابود خواهد شد, و اين دستور يك دستور كاملا منطقى است .
سـپـس مى افزايد: اين حملات كوبنده بايد همچنان ادامه يابد ((تا به اندازه كافى دشمن را درهم بـكـوبـيد (و به زانو درآوريد) در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد)) (حتى اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق ).
آيـه فـوق بـيـانـگر يك دستور حساب شده جنگى است كه پيش از درهم شكستن قطعى مقاومت دشمن نبايد اقدام به گرفتن اسيران كرد, چرا كه پرداختن به اين امر گاهى سبب تزلزل موقعيت مـسـلـمـانـان در جنگ خواهد شد, و پرداختن به امراسيران و تخليه آنها در پشت جبهه آنها را از وظيفه اصلى باز مى دارد.
در جمله بعد حكم اسيران جنگى را بيان مى كند كه بعد از خاتمه جنگ بايددر مورد آنها اجرا شود, مى فرمايد: ((سپس يا منت بر آنها گذاريد (و بدون عوض آزادشان كنيد) و يا در برابر آزادى از آنها فديه [غرامت ] بگيريد)) (فاما منا بعد وامافدا) ((4)).
سپس در دنباله آيه مى افزايد: اين وضع بايد همچنان ادامه يابد, و دشمنان رابايد همچنان بكوبيد, و گـروهـى را بـه اسـارت درآوريـد ((تـا جنگ بارهاى سنگين خودرا بر زمين نهد)) (حتى تضع الحرب اوزارها).
تـنـهـا وقـتـى دسـت بكشيد كه توان مقابله دشمن را درهم شكسته باشيد, و آتش جنگ خاموش گردد.
سپس اضافه مى كند: آرى ((برنامه اين است )) (ذلك ).
((و اگر خدا مى خواست خودش آنها را مجازات مى كرد)) (ولو يشا اللّه لا نتصر منهم ).
از طريق صاعقه هاى آسمانى , زلزله ها, تندبادها, و بلاهاى ديگر, ولى در اين صورت ميدان آزمايش تعطيل مى شد, ((اما (خدا) مى خواهد بعضى از شما را بابعضى ديگر بيازمايد)) (ولكن ليبلو بعضكم ببعض ).
ايـن در حـقـيـقـت فلسفه جنگ و نكته اصلى درگيرى حق و باطل است , در اين پيكارها صفوف مـؤمـنـان واقـعى و آنها كه اهل عملند از اهل سخن جدا مى شوند, وهدف اصلى زندگى دنيا كه آزمودگى و پرورش قدرت ايمان و ارزشهاى ديگرانسانى است تامين مى گردد.
در آخـر آيه از شهيدانى كه در اين پيكارها جان شيرين خود را از دست مى دهند, و حق بزرگى بر جامعه اسلامى دارند, سخن به ميان آورده , مى گويد:((كسانى كه در راه خدا كشته شدند خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمى كند))(والذين قتلوا فى سبيل اللّه فلن يضل اعمالهم ).
(آيه )ـ در آيه قبل به يكى از مواهب الهى بر شهيدان اشاره شد, در اين آيه به دو موهبت ديگر اشاره كرده , مى گويد: ((خداوند آنها را هدايت مى كند))(سيهديهم ).
هدايت به مقامات عاليه , و فوز بزرگ , و رضوان اللّه .
ديگر اين كه : ((وضع حال آنها را اصلاح مى نمايد)) (ويصلح بالهم ).
آرامـش روح و اطـمـينان خاطر و نشاط معنويت و روحانيت به آنها مى بخشد,و هماهنگ با صفا و معنويت فرشتگان الهى كه با آنها همدمند مى سازد.
(آيـه )ـ و آخـريـن مـوهبت اين كه : ((آنها را در بهشت جاويدانش كه اوصافش را براى آنان بازگو كرده است وارد مى كند)) (ويدخلهم الجنة عرفها لهم ).
نـه تـنها اوصاف كلى بهشت برين و روضه رضوان را براى آنها بيان كرده , بلكه اوصاف و نشانه هاى قـصـرهاى بهشتى آنها را نيز مشخص مى سازد به گونه اى كه وقتى وارد بهشت مى شوند يكسر به سوى قصرهاى خويش مى روند!.