بازگشت

از نام جهاد نيز وحشت دارند


در ايـنـجـا مـوضـع گـيـريهاى مختلف ((مؤمنان )) و ((منافقان )) را در برابر فرمان جهادروشن مـى سـازد, مـى فـرمـايد: ((كسانى كه ايمان آورده اند مى گويند: چرا سوره اى نازل نمى شود))؟! (ويقول الذين آمنوا لولا نزلت سورة ).
سوره اى كه در آن فرمان جهاد باشد, و تكليف ما را در برابر دشمنان سنگدل و خونخوار و بى منطق روشـن سـازد, سوره اى كه آياتش نور هدايت بر قلب ما بپاشد,و روح و جان ما را با فروغش روشن نمايد.
اين وضع حال مؤمنان راستين .
((امـا (منافقان ) هنگامى كه سوره واضح و روشنى نازل مى گردد كه در آن سخنى از جنگ است , مـنـافقان بيمار دل را مى بينى كه همچون كسى كه در آستانه مرگ قرارگرفته (با نگاهى مات و مـبهوت , و چشمانى كه حدقه آنها از كار ايستاده ) به تو نگاه مى كنند))! (فاذا انزلت سورة محكمة وذكر فيها القتال رايت الذين فى قلوبهم مرض ينظرون اليك نظر المغشى عليه من الموت ).
مـيـدان جـهاد براى مؤمنان S( ميدان اظهار عشق به محبوب و ميدان پايدارى ومقاومت و پيروزى است , و در چنين ميدانى ترس معنى ندارد.
امـا بـراى ((مـنـافـقـان )) ميدان مرگ و نابودى و بدبختى است , ميدان شكست وجدائى از لذات دنياست , ميدانى است تاريك و ظلمانى , با آينده اى وحشتناك ومبهم !.
در پايان آيه در يك جمله كوتاه مى گويد: واى بر آنها كه ((مرگ و نابودى براى آنان سزاوارترست )) (فاولى لهم ).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه مـى افزايد: ولى اگر آنها اطاعت كنند, و از فرمان جهادسرپيچى ننمايند اين ((اطاعت و سخن سنجيده براى آنان بهتر است )) (طاعة وقول معروف ).
سـپس مى افزايد: ((اگر آنها هنگامى كه برنامه ها محكم مى شود و فرمان جهادقطعيت مى يابد به خدا راست گويند و از در صدق و صفا درآيند براى آنها بهتراست )) (فاذا عزم الا مر فلو صدقوا اللّه لكان خيرا لهم ).
هم در اين دنيا باعث سربلندى آنهاست , و هم در آخرت به پاداش بزرگ وفوز عظيم نائل مى شوند.
(آيه )ـ در اين آيه مى افزايد: ((اگر (از اين دستورها) روى گردان شويد, جز اين انتظار مى رود كه در زمـيـن فـساد و قطع پيوند خويشاوندى كنيد)) (فهل عسيتم ان توليتم ان تفسدوا فى الا رض وتقطعوا ارحامكم ).
زيـرا اگـر از قرآن و توحيد روى گردان شويد قطعا به سوى جاهليت بازمى گرديد, و برنامه هاى جـاهـلـى چـيـزى جـز ((فـساد در زمين )), ((قتل و غارت وخونريزى )), ((كشتن خويشاوندان و دختران )) نبود.
(آيه )ـ در اين آيه سرنوشت نهائى اين گروه منافق و بهانه جوى مفسد راچنين بيان مى كند: ((آنها كـسـانـى هـسـتـنـد كـه خـداونـد از رحـمت خويش دورشان ساخته , پس گوشهايشان را كر و چشمهايشان را كور نموده است )), نه حقيقتى رامى شنوند و نه واقعيتى را مى بينند (اولئك الذين لعنهم اللّه فاصمهم واعمى ابصارهم ).
آنها جهاد اسلامى را كه بر معيار حق و عدالت است قطع رحم و فسادفى الارض مى پندارند, اما آن هـمـه جناياتى را كه در جاهليت مرتكب شدند وخونهاى بى گناهانى را كه در دوران حكومتشان ريختند مطابق با حق و عدالت !لعنت خدا بر آنها باد كه نه گوش شنوا دارند و نه چشم بينا!.
(آيـه )ـ در ايـن آيه به ذكر علت واقعى انحراف اين قوم نگون بخت پرداخته , مى گويد: ((آيا آنها در آيـات قرآن تدبر نمى كنند (تا حقيقت را دريابند ووظائف خود را انجام دهند) يا بر دلهاى آنها قفل نهاده شده است ))؟! (افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها).
و بـه اين ترتيب بايد قرآن مجيد در متن زندگى مسلمانان قرار گيرد و آن راقدوه و اسوه خويش قرار دهند دستوراتش را موبه مو اجرا كنند, و تمام خطوطزندگى خويش را با آن هماهنگ سازند.
امـا بهره گيرى از قرآن نياز به يك نوع خودسازى دارد, هرچند خود قرآن نيز به خودسازى كمك مـى كـند, چرا كه اگر بر دلها قفلها باشد, قفلهائى از هوى و هوس ,كبر و غرور, لجاجت و تعصب , اجازه ورود نور حق به آن نمى دهد.