بازگشت

تحكيم موقعيت پيامبر(ص ) و وظائف مردم در برابر او


گـفتيم صلح حديبيه از سوى بعضى از ناآگاهان شديدا مورد انتقام قرار گرفت و حتى تعبيراتى در بـرابـر پيامبر(ص ) گفتند كه خالى از بى حرمتى نسبت به آن حضرت نبود مجموع اين حوادث ايجاب مى كرد كه موقعيت يا عظمت پيامبر(ص )بار ديگر مورد تاكيد قرار گيرد.
لـذا ايـن آيه پيامبر(ص ) را مخاطب قرار داده , مى گويد: ((به يقين ما تو را گواه (بر اعمال آنها) و بـشـارت دهـنـده , و بيم دهنده فرستاديم )) (انا ارسلناك شاهداومبشرا ونذيرا) گواه بر تمام امت اسلام بلكه به يك معنى گواه بر همه امتها.
(آيـه )ـ در ايـن آيه پنج دستور مهم به عنوان نتيجه و هدفى براى اوصاف پيشين پيامبر(ص ) بيان شده كه دو دستور درباره اطاعت خداوند و تسبيح و نيايش اوست , و سه دستور درباره ((اطاعت )) و ((دفاع )) و ((تعظيم )) مقام پيامبر(ص ) است .
مى فرمايد: هدف اين است ((تا (شما مردم ) به خدا و رسولش ايمان بياوريد,و از او دفاع كنيد و او را بزرگ داريد, و خدا را صبح و شام تسبيح گوييد)) (لتؤمنواباللّه ورسوله وتعزروه وتوقروه وتسبحوه بكرة واصيلا ).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه اشـاره كوتاهى به مساله ((بيعت رضوان )) مى كند ـكه درآيه 18 همين سوره بـطـور مشروحتر آمده است ـ مى گويد: ((كسانى كه با تو بيعت مى كنند (در حقيقت ) تنها با خدا بـيعت مى كنند و دست خدا بالاى دست آنهاست ))(ان الذين يبايعونك انما يبايعون اللّه يداللّه فوق ايديهم ).
سپس مى افزايد: ((پس هركس پيمان شكنى كند تنها به زيان خودپيمان شكسته است )) (فمن نكث فانما ينكث على نفسه ).
((و آن كـس كـه نـسبت به عهدى كه با خدا بسته وفا كند, به زودى , پاداش عظيمى به او خواهد داد)) (ومن اوفى بما عاهد عليه اللّه فسيؤتيه اجرا عظيما).
در ايـن آيـه , قـرآن مجيد به همه بيعت كنندگان هشدار مى دهد كه اگر بر سرپيمان و عهد خود بـمـانـند پاداش عظيمى خواهند داشت , اما اگر آن را بشكنندزيانش متوجه خود آنهاست , تصور نكنند به خدا ضررى مى رسانند. سـپس در ادامه آيه به دو نعمت بزرگ ديگر از مواهب الهى اشاره كرده ,مى فرمايد: ((و (هدف اين بود كه اين وقايع ) نشانه اى (بر حقانيت دعوت تو) براى مؤمنان باشد, و خداوند شما را به راه راست هدايت كند)) (ولتكون آية للمؤمنين ويهديكم صراط مستقيما).
(آيـه )ـ در ايـن آيه بشارت بيشترى به مسلمانان داده , مى گويد: ((و نيزغنائم و فتوحات ديگرى (نصيبتان مى كند) كه شما توانائى آن را نداريد ولى قدرت خدا به آن احاطه دارد, و خداوند بر همه چيز تواناست )) (واخرى لم تقدروا عليهاقد احاط اللّه بها وكان اللّه على كل شى قديرا).
مـمـكن است اين وعده غنيمت و پيروزيها اشاره به فتح ((مكه )) و غنائم ((حنين )) و يا فتوحات و غنائمى كه بعد از پيغمبر(ص ) نصيب امت اسلامى شدـمانند فتح ايران و روم و مصرـ و يا اشاره به همه آنها باشد.
ايـن آيـه از اخبار غيبى و پيشگوئيهاى قرآن مجيد درباره حوادث آينده است ,اين پيروزيها در مدت كوتاهى به وقوع پيوست و عظمت اين آيات را روشن ساخت .
(آيـه )ـ قـرآن همچنان ابعاد ديگرى از ماجراى عظيم ((حديبيه )) را بازگومى كند, و به دو نكته مهم در اين رابطه اشاره مى كند.
نـخست اين كه : تصور نكنيد اگر در سرزمين ((حديبيه )) درگيرى ميان شما ومشركان مكه رخ مى داد, مشركان برنده جنگ مى شدند, چنين نيست ((و اگر كافران (در سرزمين حديبيه ) با شما پيكار مى كردند به زودى فرار مى كردند, سپس ولى وياورى نمى يافتند)) (ولو قاتلكم الذين كفروا لولوا الا دبار ثم لا يجدون وليا ولا نصيرا).
(آيـه )ـ ايـن مـنحصر به شما نيست ((اين سنت الهى است كه در گذشته نيز بوده است , و هرگز براى سنت الهى تغيير و تبديلى نخواهى يافت )) (سنة اللّه التى قدخلت من قبل ولن تجد لسنة اللّه تبديلا ).
ايـن يك قانون هميشگى الهى است كه اگر مؤمنان در امر جهاد ضعف وسستى نشان ندهند, و با قلبى پاك و نيتى خالص به مبارزه با دشمنان برخيزند, خداآنها را پيروز مى كند.
نـكـته مهمى كه اين آيات تعقيب مى كند اين است كه قريش ننشينند و بگويندافسوس كه ما قيام نـكـرديم و اين گروه اندك را درهم نكوبيديم , افسوس كه صيد به خانه آمد و از آن غفلت كرديم , افسوس و افسوس !.
(آيـه )ـ نـكته ديگرى كه در اين آيات تبيين شده اين است كه مى فرمايد: ((اوكسى است كه دست آنها [كفار] را از شما و دست شما را از آنان در دل مكه كوتاه كرده بعد از آن كه شما را بر آنها پيروز سـاخـت , و خـداوند به آنچه انجام مى دهيدبيناست )) (وهو الذى كف ايديهم عنكم وايديكم عنهم ببطن مكة من بعد ان اظفركم عليهم وكان اللّه بما تعملون بصيرا).
به راستى اين ماجرا مصداق روشن ((فتح المبين )) بود همان توصيفى كه قرآن براى آن برگزيده , جـمـعـيـتى محدود بدون تجهيزات كافى جنگى وارد سرزمين دشمن شوند, دشمنى كه بارها به مـديـنـه لشكركشى كرده , و تلاش عجيبى براى درهم شكستن آنها داشته , ولى اكنون كه قدم در شهر و ديار او گذارده اند چنان مرعوب شود كه پيشنهاد صلح كند.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه نـكـتـه ديگرى در ارتباط با مساله صلح حديبيه و فلسفه آن اشاره كرده , مى فرمايد: ((آنها (دشمنان شما) كسانى هستند كه كافر شدند, و شمارا از (زيارت ) مسجدالحرام و رسـيدن قربانيهايتان به محل قربانگاه بازداشتند)) (هم الذين كفروا وصدوكم عن المسجدالحرام والهدى معكوفا ان يبلغ محله ).
يـك گـنـاه آنـهـا كـفـرشـان بود, و گناه ديگر اين كه شما را از مراسم عمره و طواف خانه خدا بازداشتند و اجازه ندادند كه شترهاى قربانى را در محلش يعنى مكه قربانى كنيد.
اين گناهان ايجاب مى كرد كه خداوندى آنها را به دست شما كيفر دهد وسخت مجازات كند.
امـا چـرا چـنين نكرد در ذيل آيه دليل آن را روشن ساخته , مى فرمايد: ((و هرگاه مردان و زنان با ايـمانى در اين ميان بدون آگاهى شما زيردست و پا, از بين نمى رفتندكه از اين راه عيب و عارى نـاآگـاهـانـه بـه شـمـا مـى رسيد)) خداوند هرگز مانع اين جنگ نمى شد و شما را بر آنها مسلط مـى سـاخـت تـا كـيـفـر خود را ببينند (ولولا رجال مؤمنون ونسا مؤمنات لم تعلموهم ان تطؤهم فتصيبكم منهم معرة بغير علم ).
اين آيه اشاره به گروهى از مردان و زنان مسلمان است كه به اسلام پيوستندولى به عللى قادر به مهاجرت نشده , و در مكه مانده بودند.
سـپـس بـراى تكميل اين سخن مى افزايد: ((هدف اين بود كه خدا هركس رامى خواهد در رحمت خود وارد كند)) (ليدخل اللّه فى رحمته من يشا).
آرى ! خدا مى خواست مؤمنان مستضعف ((مكه )) مشمول رحمت او باشند, وصدمه اى به آنها نرسد .
و در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مى افزايد: ((و اگر مؤمنان و كفار (در مكه ) ازهم جدا مى شدند (و بيم از ميان رفتن مؤمنان مكه نبود ما) كافران را عذاب دردناكى مى كرديم )) و آنها را با دست شما سخت كيفر مى داديم (لو تزيلوا لعذبنا الذين كفروا منهم عذابا اليما).
درسـت اسـت كـه خداوند مى توانست از طريق اعجاز اين گروه را از ديگران جدا كند, ولى سنت پروردگار ـجز در موارد استثنائى ـ انجام كارها از طريق اسباب عادى است .
از روايات متعددى كه از طرق شيعه و اهل سنت ذيل اين آيه نقل شده ,استفاده مى شود كه منظور از آن , افـراد بـاايمانى بودند كه در صلب كفار قرار داشتند,خداوند به خاطر آنها اين گروه كفار را مجازات نكرد.