بازگشت

بيعت و خصوصيات آن


قـرائن نـشـان مـى دهد كه بيعت از ابداعات مسلمين نيست , بلكه سنتى بوده كه قبل از اسلام در مـيـان عرب رواج داشته است , و به همين دليل در آغاز اسلام كه طايفه ((اوس )) و ((خزرج )) در مـوقع حج از مدينه به مكه آمدند و با پيامبر اسلام (ص )در عقبه بيعت كردند برخورد آنها با مساله بـيعت برخورد با يك امر آشنا بود, بعد ازآن پيغمبر گرامى اسلام (ص ) نيز در فرصتهاى مختلف با مـسـلـمانان تجديد بيعت كردكه يك مورد از آن همين ((بيعت رضوان )) در حديبيه بود, و از آن گـسترده تر بيعتى بودكه بعد از فتح مكه انجام گرفت كه در تفسير ((سوره ممتحنه )) شرح آن به خواست خدا خواهد آمد.
امـا چـگـونـگـى ((بـيعت )) بطوركلى از اين قرار بوده كه بيعت كننده دست به دست بيعت شونده مـى داده و بـا زبـان حـال يا قال اعلام اطاعت و وفادارى مى نمود, و گاه در ضمن بيعت شرائط و حدودى براى آن قائل مى شد, مثلا بيعت تا پاى مال , تاسرحد جان .
پيامبر اسلام بيعت زنان را نيز مى پذيرفت , اما نه از طريق دست دادن , بلكه چنانكه در تواريخ آمده , دستور مى داد ظرف بزرگى از آب حاضر كنند, او دست خود را در يك طرف ظرف فرو مى برد, و زنان بيعت كننده در طرف ديگر.
(آيه )ـ باز هم بركات صلح حديبيه ! قرآن همچنان بحثهاى مربوط به ((صلح حديبيه )) و وقايع بعد از آن را بازگو مى كند, و بركات و فوائدى را كه از اين رهگذر عائد مسلمانان شد شرح مى دهد.
نخست مى فرمايد: ((خداوند غنائم فراوانى به شما وعده داده كه آنها را به دست مى آوريد, ولى اين يكى را زودتر براى شما فراهم ساخت )) (وعدكم اللّه مغانم كثيرة تاخذونها فعجل لكم هذه ).
لـحـن آيـه نشان مى دهد كه منظور از غنائم فراوان در اينجا تمام غنائمى است كه خداوند نصيب مسلمانان كرد, چه در كوتاه مدت و چه در دراز مدت .
سپس به يكى ديگر از الطاف خداوندى نسبت به مسلمانان در اين ماجرااشاره كرده , مى افزايد: ((و دست تعدى مردم [دشمنان ] را از شما بازداشت )) (وكف ايدى الناس عنكم ).
ايـن لطف بزرگى بود كه آنها با كمى نفرات و نداشتن ابزار جنگى كافى آن هم در نقطه اى دور از وطـن و بـيـخ گـوش دشـمن , مورد تهاجم قرار نگرفتند, و چنان رعب و وحشتى از آنان در دل دشمنان افكند كه از هرگونه اقدام و حمله خوددارى كردند. سـپس در ادامه آيه به دو نعمت بزرگ ديگر از مواهب الهى اشاره كرده ,مى فرمايد: ((و (هدف اين بود كه اين وقايع ) نشانه اى (بر حقانيت دعوت تو) براى مؤمنان باشد, و خداوند شما را به راه راست هدايت كند)) (ولتكون آية للمؤمنين ويهديكم صراط مستقيما).
(آيـه )ـ در ايـن آيه بشارت بيشترى به مسلمانان داده , مى گويد: ((و نيزغنائم و فتوحات ديگرى (نصيبتان مى كند) كه شما توانائى آن را نداريد ولى قدرت خدا به آن احاطه دارد, و خداوند بر همه چيز تواناست )) (واخرى لم تقدروا عليهاقد احاط اللّه بها وكان اللّه على كل شى قديرا).
مـمـكن است اين وعده غنيمت و پيروزيها اشاره به فتح ((مكه )) و غنائم ((حنين )) و يا فتوحات و غنائمى كه بعد از پيغمبر(ص ) نصيب امت اسلامى شدـمانند فتح ايران و روم و مصرـ و يا اشاره به همه آنها باشد.
ايـن آيـه از اخبار غيبى و پيشگوئيهاى قرآن مجيد درباره حوادث آينده است ,اين پيروزيها در مدت كوتاهى به وقوع پيوست و عظمت اين آيات را روشن ساخت .
(آيـه )ـ قـرآن همچنان ابعاد ديگرى از ماجراى عظيم ((حديبيه )) را بازگومى كند, و به دو نكته مهم در اين رابطه اشاره مى كند.
نـخست اين كه : تصور نكنيد اگر در سرزمين ((حديبيه )) درگيرى ميان شما ومشركان مكه رخ مى داد, مشركان برنده جنگ مى شدند, چنين نيست ((و اگر كافران (در سرزمين حديبيه ) با شما پيكار مى كردند به زودى فرار مى كردند, سپس ولى وياورى نمى يافتند)) (ولو قاتلكم الذين كفروا لولوا الا دبار ثم لا يجدون وليا ولا نصيرا).
(آيـه )ـ ايـن مـنحصر به شما نيست ((اين سنت الهى است كه در گذشته نيز بوده است , و هرگز براى سنت الهى تغيير و تبديلى نخواهى يافت )) (سنة اللّه التى قدخلت من قبل ولن تجد لسنة اللّه تبديلا ).
ايـن يك قانون هميشگى الهى است كه اگر مؤمنان در امر جهاد ضعف وسستى نشان ندهند, و با قلبى پاك و نيتى خالص به مبارزه با دشمنان برخيزند, خداآنها را پيروز مى كند.
نـكـته مهمى كه اين آيات تعقيب مى كند اين است كه قريش ننشينند و بگويندافسوس كه ما قيام نـكـرديم و اين گروه اندك را درهم نكوبيديم , افسوس كه صيد به خانه آمد و از آن غفلت كرديم , افسوس و افسوس !.
(آيـه )ـ نـكته ديگرى كه در اين آيات تبيين شده اين است كه مى فرمايد: ((اوكسى است كه دست آنها [كفار] را از شما و دست شما را از آنان در دل مكه كوتاه كرده بعد از آن كه شما را بر آنها پيروز سـاخـت , و خـداوند به آنچه انجام مى دهيدبيناست )) (وهو الذى كف ايديهم عنكم وايديكم عنهم ببطن مكة من بعد ان اظفركم عليهم وكان اللّه بما تعملون بصيرا).
به راستى اين ماجرا مصداق روشن ((فتح المبين )) بود همان توصيفى كه قرآن براى آن برگزيده , جـمـعـيـتى محدود بدون تجهيزات كافى جنگى وارد سرزمين دشمن شوند, دشمنى كه بارها به مـديـنـه لشكركشى كرده , و تلاش عجيبى براى درهم شكستن آنها داشته , ولى اكنون كه قدم در شهر و ديار او گذارده اند چنان مرعوب شود كه پيشنهاد صلح كند.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه نـكـتـه ديگرى در ارتباط با مساله صلح حديبيه و فلسفه آن اشاره كرده , مى فرمايد: ((آنها (دشمنان شما) كسانى هستند كه كافر شدند, و شمارا از (زيارت ) مسجدالحرام و رسـيدن قربانيهايتان به محل قربانگاه بازداشتند)) (هم الذين كفروا وصدوكم عن المسجدالحرام والهدى معكوفا ان يبلغ محله ).
يـك گـنـاه آنـهـا كـفـرشـان بود, و گناه ديگر اين كه شما را از مراسم عمره و طواف خانه خدا بازداشتند و اجازه ندادند كه شترهاى قربانى را در محلش يعنى مكه قربانى كنيد.
اين گناهان ايجاب مى كرد كه خداوندى آنها را به دست شما كيفر دهد وسخت مجازات كند.
امـا چـرا چـنين نكرد در ذيل آيه دليل آن را روشن ساخته , مى فرمايد: ((و هرگاه مردان و زنان با ايـمانى در اين ميان بدون آگاهى شما زيردست و پا, از بين نمى رفتندكه از اين راه عيب و عارى نـاآگـاهـانـه بـه شـمـا مـى رسيد)) خداوند هرگز مانع اين جنگ نمى شد و شما را بر آنها مسلط مـى سـاخـت تـا كـيـفـر خود را ببينند (ولولا رجال مؤمنون ونسا مؤمنات لم تعلموهم ان تطؤهم فتصيبكم منهم معرة بغير علم ).
اين آيه اشاره به گروهى از مردان و زنان مسلمان است كه به اسلام پيوستندولى به عللى قادر به مهاجرت نشده , و در مكه مانده بودند.
سـپـس بـراى تكميل اين سخن مى افزايد: ((هدف اين بود كه خدا هركس رامى خواهد در رحمت خود وارد كند)) (ليدخل اللّه فى رحمته من يشا).
آرى ! خدا مى خواست مؤمنان مستضعف ((مكه )) مشمول رحمت او باشند, وصدمه اى به آنها نرسد .
و در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مى افزايد: ((و اگر مؤمنان و كفار (در مكه ) ازهم جدا مى شدند (و بيم از ميان رفتن مؤمنان مكه نبود ما) كافران را عذاب دردناكى مى كرديم )) و آنها را با دست شما سخت كيفر مى داديم (لو تزيلوا لعذبنا الذين كفروا منهم عذابا اليما).
درسـت اسـت كـه خداوند مى توانست از طريق اعجاز اين گروه را از ديگران جدا كند, ولى سنت پروردگار ـجز در موارد استثنائى ـ انجام كارها از طريق اسباب عادى است .
از روايات متعددى كه از طرق شيعه و اهل سنت ذيل اين آيه نقل شده ,استفاده مى شود كه منظور از آن , افـراد بـاايمانى بودند كه در صلب كفار قرار داشتند,خداوند به خاطر آنها اين گروه كفار را مجازات نكرد.