بازگشت

اهميت اخوت اسلامي


جـمـله ((انما المؤمنون اخوة )) كه در آيات فوق آمده , يكى از شعارهاى اساسى و ريشه دار اسلامى است .
روى ايـن اصـل مـهم اسلامى مسلمانان از هر نژاد و هر قبيله , و داراى هر زبان و هر سن و سال , با يـكـديـگر احساس عميق برادرى مى كنند, هرچند يكى در شرق جهان زندگى كند, و ديگرى در غرب .
در مراسم ((حج )) كه مسلمين از همه نقاط جهان در آن كانون توحيد جمع مى شوند اين علاقه و پـيـونـد و همبستگى نزديك كاملا محسوس است و صحنه اى است از تحقق عينى اين قانون مهم اسلامى .
بـه تعبير ديگر اسلام تمام مسلمانها را به حكم يك خانواده مى داند, و همه راخواهر و برادر يكديگر خطاب كرده , نه تنها در لفظ و در شعار كه در عمل وتعهدهاى متقابل نيز همه خواهر و برادرند.
در روايـات اسـلامـى نـيـز روى اين مساله تاكيد فراوان شده , به عنوان نمونه ازپيغمبر اكرم (ص ) درباره حقوق سى گانه مؤمن بر برادر مؤمنش نقل شده كه فرمود:.
مـسـلـمـان بر برادر مسلمانش سى حق دارد كه برائت ذمه از آن حاصل نمى كندمگر به اداى اين حقوق يا عفو كردن برادر مسلمان او:.
لغزشهاى او را ببخشد, در ناراحتيها نسبت به او مهربان باشد, اسرار او راپنهان دارد, اشتباهات او را جـبران كند, عذر او را بپذيرد, در برابر بدگويان از او دفاع كند, همواره خيرخواه او باشد, دوستى او را پاسدارى كند, پيمان او را رعايت كند,در حال مرض از او عبادت كند, در حال مرگ به تشييع او حاضر شود.
دعوت او را اجابت كند, هديه او را بپذيرد, عطاى او را جزا دهد, نعمت او راشكر گويد, در يارى او بـكوشد, ناموس او را حفظ كند, حاجت او را برآورد, براى خواسته اش شفاعت كند, و عطسه اش را تحيت گويد.
گـمشده اش را راهنمائى كند, سلامش را جواب دهد, گفته او را نيكو شمردانعام او را خوب قرار دهد, سوگندهايش را تصديق كند, دوستش را دوست دارد وبا او دشمنى نكند, در يارى او بكوشد خـواه ظـالـم باشد يا مظلوم : اما يارى او درحالى كه ظالم باشد به اين است كه او را از ظلمش باز دارد, و در حالى كه مظلوم است به اين است كه او را در گرفتن حقش كمك كند.
او را در بـرابر حوادث تنها نگذارد, آنچه را از نيكيها براى خود دوست داردبراى او دوست بدارد, و آنچه از بديها براى خود نمى خواهد براى او نخواهد)).شـان نزول : مفسران نقل كرده اند: جمله ((لا يسخر قوم من قوم )) درباره ((ثابت بن قيس )) (خطيب پيامبر(ص )) نازل شده است كه گوشهايش سنگين بود, وهنگامى كه وارد مسجد مى شد كنار دست پيامبر(ص ) براى او جائى باز مى كردند,تا سخن حضرت را بشنود روزى وارد مسجد شد در حـالى كه مردم از نماز فراغت پيدا كرده , و جاى خود نشسته بودند, او جمعيت را مى شكافت و مـى گـفـت : جـابـدهـيد! جا بدهيد! تا به يكى از مسلمانان رسيد, و او گفت همين جا بنشين ! او پـشـت سرش نشست , اما خشمگين شد, هنگامى كه هوا روشن گشت ((ثابت )) به آن مردگفت : كيستى ؟ او نام خود را برد و گفت فلانكس هستم .
((ثابت )) گفت : فرزند فلان زن ؟! و در اينجا نام مادرش را با لقب زشتى كه درجاهليت مى بردند ياد كرد.
آن مرد شرمگين شد و سر خود را به زير انداخت .
آيه نازل شد و مسلمانان را از اين گونه كارهاى زشت نهى كرد.
و گفته اند: ((ولا نسا من نسا)) درباره ((ام سلمه )) نازل گرديد كه بعضى ازهمسران پيامبر(ص ) او را بـه خـاطر لباس مخصوصى كه پوشيده بود, يا به خاطركوتاهى قدش مسخره كردند, آيه نازل شد و آنها را از اين عمل بازداشت .