بازگشت

استهزا, عيبجوئي و القاب زشت ممنوع


از آنـجا كه قرآن مجيد در اين سوره به ساختن جامعه اسلامى براساس معيارهاى اخلاقى پرداخته , پـس از بـحـث دربـاره و ظائف مسلمانان در مورد نزاع ومخاصمه گروههاى مختلف اسلامى در اينجا به شرح قسمتى از ريشه هاى اين اختلافات پرداخته تا با قطع آنها اختلافات نيز برچيده شود, و درگيرى و نزاع پايان گيرد.
در ايـن آيـه در زمـيـنـه مـسائل اخلاق اجتماعى به سه حكم اسلامى به ترتيب عدم سخريه , ترك عيبجوئى و تنابز به القاب اشاره كرده , مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كند)) (يا ايها الذين آمنوا لا يسخر قوم من قوم ).
چه اين كه ((شايد آنها (كه مورد سخريه قرار گرفته اند) از اينها بهتر باشند))(عسى ان يكونوا خيرا منهم ).
هـمـچنين ((و نه زنانى زنان ديگر را (نبايد مسخره كنند) شايد آنان بهتر از اينان باشند)) (ولا نسا من نسا عسى ان يكن خيرا منهن ).
در اينجا مخاطب مؤمنانند, اعم از مردان و زنان , قرآن به همه هشدارمى دهد كه از اين عمل زشت بپرهيزند, چرا كه سرچشمه استهزا و سخريه همان حس خود برتربينى و كبر و غرور است كه عامل بسيارى از جنگهاى خونين در طول تاريخ بوده .
سپس در دومين مرحله مى فرمايد: ((و يكديگر را مورد طعن و عيبجوئى قرارندهيد)) (ولا تلمزوا انفسكم ).
و بـالاخـره در مرحله سوم مى افزايد: ((و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را يادنكنيد)) (ولا تنابزوا بالا لقاب ).
بـسـيـارى از افـراد بى بند و بار در گذشته و حال اصرار داشته و دارند كه برديگران القاب زشتى بگذارند و از اين طريق آنها را تحقير كنند, شخصيتشان رابكوبند, و يا احيانا از آنان انتقام گيرند, و يـا اگـر كـسـى در سـابـق كـار بـدى داشـته سپس توبه كرده و كاملا پاك شده باز هم لقبى كه بازگوكننده وضع سابق باشد بر او بگذارند.
اسـلام صـريحا از اين عمل زشت نهى مى كند, و هر اسم و لقبى را كه كوچكترين مفهوم نامطلوبى دارد و مايه تحقير مسلمانى است ممنوع شمرده .
در حـديـثى آمده است كه روزى ((صفيه )) دختر ((حى بن اخطب )) (همان زن يهودى كه بعد از مـاجراى فتح خيبر مسلمان شد و به همسرى پيغمبراسلام (ص )درآمد) روزى خدمت پيامبر(ص ) آمـد در حالى كه اشك مى ريخت , پيامبر(ص ) ازماجرا پرسيد, گفت : عايشه مرا سرزنش مى كند و مى گويد: ((اى يهودى زاده ))!.
پيامبر(ص ) فرمود: ((چرا نگفتى پدرم هارون است , و عمويم موسى ,و همسرم محمد!)).
و در اينجا بود كه اين آيه نازل شد.
بـه هـمـيـن جـهـت در پـايان آيه مى افزايد: ((بسيار بد است كه بر كسى پس ازايمان نام كفرآميز بگذاريد)) (بئس الا سم الفسوق بعد الا يمان ).
و در پايان آيه براى تاكيد بيشتر مى فرمايد: ((و آنها كه توبه نكنند (و از اين اعمال دست بر ندارند) ظالم و ستمگرند)) (ومن لم يتب فاولئك هم الظالمون ).
چـه ظلمى از اين بدتر كه انسان با سخنان نيش دار, و تحقير و عيبجوئى , قلب مردم با ايمان را كه مركز عشق خداست بيازارد.
آيـه ـ شان نزول : مفسران نقل كرده اند: جمله ((ولا يغتب بعضكم بعضا))درباره دو نفر از اصحاب رسـول اللّه (ص ) اسـت كـه رفـيقشان ((سلمان )) را غيبت كردند,زيرا او را خدمت پيامبر فرستاده بـودند تا غذائى براى آنها بياورد, پيامبر سلمان راسراغ ((اسامة بن زيد)) كه مسؤول ((بيت المال )) بود فرستاد.
((اسامه )) گفت : الان چيزى ندارم , آن دو نفر از ((اسامه )) غيبت كردند و گفتند:او بخل ورزيده و دربـاره ((سـلمان )) گفتند: اگر او را به سراغ چاه سميحه (كه چاه پرآبى بود) بفرستيم آب آن فـروكـش خـواهد كرد! سپس خودشان به راه افتادند تا نزد((اسامه )) بيايند, و درباره موضوع كار خود تجسس كنند.
پيامبر(ص ) فرمود: من آثار خوردن گوشت در دهان شما مى بينم .
عرض كردند: اى رسول خدا ما امروز مطلقا گوشت نخورده ايم !.
فرمود: آرى گوشت ((سلمان )) و ((اسامه )) را مى خورديد.
آيه نازل شد و مسلمانان را از غيبت نهى كرد.
تـفـسـيـر: در اين آيه نيز در زمينه مسائل اخلاقى اجتماعى سه حكم اسلامى به ترتيب : اجتناب از گمان بد, تجسس و غيبت , بيان شده است .
نـخست مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمانهابپرهيزيد, چرا كه بعضى از گمانها گناه است ))! (يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم ).
مـنـظور از اين نهى , نهى از ترتيب آثار است يعنى S( هرگاه گمان بدى نسبت به مسلمانى در ذهن شـمـا پـيـدا شد, در عمل كوچكترين اعتنايى به آن نكنيد, طرز رفتارخود را دگرگون نسازيد و مناسبات خود را با طرف تغيير ندهيد.
لذا در روايات دستور داده شده كه اعمال برادرت را بر نيكوترين وجه ممكن حمل كن , تا دليلى بر خـلاف آن قـائم شـود, و هـرگز نسبت به سخنى كه از برادرمسلمانت صادر شده گمان بد مبر, مادام كه مى توانى محمل نيكى براى آن بيابى !.
سـپـس در دسـتـور بعد مساله ((نهى از تجسس )) را مطرح كرده , مى فرمايد: ((و(هرگز در كار ديگران ) تجسس نكنيد)) (ولا تجسسوا).
و بـالاخـره در سـومـيـن و آخـريـن دسـتـور ـكه در حقيقت معلول و نتيجه دوبرنامه قبل است مى فرمايد: ((و هيچ يكى از شما ديگرى را غيبت نكند)) (ولا يغتب بعضكم بعضا).
و بـه ايـن تـرتـيب گمان بد سرچشمه تجسس , و تجسس موجب افشاى عيوب و اسرار پنهانى , و آگاهى بر اين امور سبب غيبت مى شود كه اسلام از معلول و علت همگى نهى كرده است .
سـپـس بـراى ايـن كـه قبح و زشتى اين عمل را كاملا مجسم كند آن را در ضمن يك مثال گويا ريخته , مى گويد: ((آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد))؟! (ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا).
به يقين ((همه شما از اين امر كراهت داريد)) (فكرهتموه ).
آرى آبـروى برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست , و ريختن اين آبرو به وسيله غيبت و افشاى اسـرار پـنـهـانـى هـمـچـون خـوردن گوشت تن اوست , و تعبير به ((ميتا)) به خاطر آن است كه ((غيبت )) در غياب افراد صورت مى گيرد, كه همچون مردگان قادر بر دفاع از خويشتن نيستند.
و اين ناجوانمردانه ترين ستمى است كه ممكن است انسان درباره برادر خودروا دارد.
و از آنجا كه ممكن است افرادى آلوده به بعضى از اين گناهان سه گانه باشند وبا شنيدن اين آيات متنبه شوند, و در صدد جبران برآيند در پايان آيه راه را به روى آنها گشوده , مى فرمايد: ((و تقواى الـهى , پيشه كنيد (و از خدا بترسيد) كه خداوندبسيار توبه پذير و مهربان است )) (واتقوا اللّه ان اللّه تواب رحيم ).
نـخـست بايد روح تقوا و خداترسى زنده شود, و به دنبال آن توبه از گناه صورت گيرد, تا لطف و رحمت الهى شامل حال انسان شود.