بازگشت

1ـ ارزشهاي راستين و ارزشهاي كاذب


بـدون شـك هـر انسانى فطرتا خواهان اين است كه موجود با ارزش وپرافتخارى باشد, و به همين دليل با تمام وجودش براى كسب ارزشها تلاش مى كند.
ولـى شـنـاخـت مـعيار ارزش , با تفاوت فرهنگها كاملا متفاوت است , و گاه ارزشهاى كاذب جاى ارزشهاى راستين را مى گيرد.
گروهى ارزش واقعى خويش را در انتساب به قبيله معروف و معتبرى مى دانند.
مخصوصا در ميان اقوام جاهلى افتخار به انساب و قبائل , رايجترين افتخارموهوم بود, تا آنجا كه هر قـبـيـلـه اى خود را ((قبيله برتر)) و هر نژادى خود را ((نژادوالاتر)) مى شمرد, كه متاسفانه هنوز رسوبات و بقاياى آن در اعماق روح بسيارى ازافراد و اقوام وجود دارد.
گـروه ديـگـرى مـساله مال و ثروت و داشتن كاخ و قصر و خدم و حشم و امثال اين امور را نشانه ارزش مى دانند.
و به همين ترتيب هر گروهى در مسيرى گام بر مى دارند و به ارزشى دل مى بندند و آن را معيار مى شمرند.
اما از آنجا كه اين امور همه امورى است متزلزل و برون ذاتى و مادى وزودگذر, يك آئين آسمانى هـمچون اسلام هرگز نمى تواند با آن موافقت كند, لذاخط بطلان روى همه آنها كشيده , و ارزش واقعى انسان را در صفات ذاتى اومخصوصا تقوا و پرهيزكارى و تعهد و پاكى او مى شمرد حتى براى موضوعات مهمى , همچون علم و دانش , اگر در مسير ايمان و تقوا و ارزشهاى اخلاقى , قرارنگيرد اهميت قائل نيست .
در كتاب ((آداب النفوس )) طبرى آمده كه پيامبر(ص ) در سرزمين ((منى )) در حالى كه بر شترى سـوار بود روبه سوى مردم كرد و فرمود: ((اى مردم بدانيد! خداى شما يكى است و پدرتان يكى , نه عـرب بـر عـجـم بـرترى دارد و نه عجم بر عرب , نه سياهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياهپوست , مگر به تقواS( آيا من دستورالهى را ابلاغ كردم ؟.
همه گفتند: آرى !.
فرمود: اين سخن را حاضران به غائبان برسانند))!.