بازگشت

فضيلت تلاوت سوره


از روايـات اسلامى استفاده مى شود كه پيامبر(ص ) اهميت فراوانى براى اين سوره قائل بود, تا آنجا كه هر روز جمعه آن را در خطبه نماز جمعه قرائت مى فرمود.
و نـيـز در حـديثى از امام باقر(ع ) آمده است : ((كسى كه پيوسته در نمازهاى فريضه و نافله سوره ((ق )) را بخواند خداوند روزى او را گسترده مى كند, و نامه اعمالش را به دست راستش مى دهد, و حساب او را در قيامت آسان مى سازد)).
نـيـاز بـه يـادآورى ندارد كه اين همه افتخار و فضيلت تنها با خواندن الفاظحاصل نمى شود, بلكه خـوانـدن الـفاظ سرآغازى است براى بيدارى انديشه ها و آن نيز وسيله اى است براى عمل صالح و هماهنگى با محتواى سوره .
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيـه )ـ در ايـنـجا بار ديگر در آغاز اين سوره به بعضى از ((حروف مقطعه )) برخوردمى كنيم و آن حرف ((قاف )) (ق ) است .
چنانكه قبلا نيز گفته ايم يكى از تفسيرهاى قابل توجه ((حروف مقطعه )) اين است كه ((قرآن )) با آن هـمـه عـظـمت از مواد ساده اى همچون حروف ((الفبا)) تشكيل يافته , و اين نشان مى دهد كه ابـداع گـر و نـازل كـننده قرآن مجيد علم و قدرت بى پايان داشته كه از چنين ابزار ساده اى چنان تركيب عالى آفريده است .
برخى از مفسران نيز ((ق )) را اشاره به بعضى از اسمااللّه مانند ((قادر)) و ((قيوم ))دانسته اند.
از جـمله امورى كه گواهى مى دهد ذكر اين حرف از حروف مقطعه براى بيان عظمت قرآن است ايـن كـه بلافاصله بعد از آن مى فرمايد: ((سوگند به قرآن مجيد)) كه قيامت و رستاخيز حق است (والقرآن المجيد).
((مـجـيد)) از ماده ((مجد)) به معنى ((شرافت گسترده )) است قرآن عظمت وشرافتى بى پايان دارد ظاهرش زيبا, محتوايش عظيم , دستوراتش عالى , وبرنامه هايش آموزنده و حيات بخش است .
(آيه )ـ سپس به بيان پاره اى از ايرادهاى بى اساس كفار و مشركان عرب پرداخته , از ميان آنها به دو ايـراد اشـاره كـرده , نخست مى گويد: ((آنها تعجب كردند كه پيامبرى انذارگر, از ميان خودشان آمـده , و كافران گفتند: اين چيز عجيبى است ))؟!(بل عجبوا ان جاهم منذر منهم فقال الكافرون هذا شى عجيب ).
ايـن ايـرادى اسـت كـه قـرآن بـارهـا به آن و پاسخ آن اشاره كرده , و تكرار آن نشان مى دهد كه از ايرادهاى اصلى كفار بوده كه همواره آن را تكرار مى كردند.
(آيـه )ـ بـعـد از ايـن ايراد به رسالت پيامبر(ص ) و اينكه چگونه از جنس بشراست ؟ ايراد ديگرى به مـحـتواى دعوت او داشتند و انگشت روى مساله اى مى گذاردند كه براى آنها از هر نظر عجيب و غريب بود.
آنـهـا مـى گـفتند: ((آيا هنگامى كه مرديم و خاك شديم (دوباره به زندگى بازمى گرديم ) اين بازگشتى بعيد است ))! (اذا متنا وكنا ترابا ذلك رجع بعيد).
(آيـه )ـ تنها در اينجا نيست كه اين ايراد را به پيامبر اسلام (ص ) كردند,بارها گفتند, و بارها پاسخ شنيدند و باز هم از روى لجاجت تكرار كردند.
به هرحال قرآن مجيد در اينجا از چند راه به آنها پاسخ مى گويد:.
نـخـسـت : به علم بى پايان خداوند اشاره كرده , مى فرمايد: ((ما مى دانيم آنچه رازمين از بدن آنها مى كاهد و نزد ما كتابى است كه همه چيز در آن محفوظ است )) (قدعلمنا ما تنقص الا رض منهم وعندنا كتاب حفيظ).
اگـر اشـكـال و ايـراد شـمـا به خاطر اين است كه استخوانهاى آدمى مى پوسد, وگوشت او خاك مـى شـود, و جـز زمـيـن مـى گـردد و ذراتـى از آن نيز تبديل به بخار وگازهاى پراكنده در هوا مى گردد, چه كسى مى تواند آنها را جمع آورى كند؟ و اصلاچه كسى از آنها باخبر است ؟.
پـاسخش معلوم است : خداوندى كه علم او به تمام اشيااحاطه دارد تمام اين ذرات را مى شناسد, و به هنگام لزوم همه را جمع آورى مى كند, همان گونه كه ذرات پراكنده آهن را درميان تلى از غبار بـا يـك قطعه آهن ربا مى توان جمع آورى كرد,جمع آورى ذرات پراكنده هر انسان براى خدا از اين هم آسانتر است .
و اگـر ايـراد آنـها اين است كه حساب اعمال انسان را چه كسى براى معاد ورستاخيز نگه مى دارد پاسخش اين است كه همه اينها در لوح محفوظ ثبت است ,اصولا چيزى در اين عالم گم نمى شود, حتى اعمال شما باقى مى ماند, هرچندتغيير شكل مى دهد.
(آيـه )ـ سپس به پاسخ ديگرى مى پردازد كه بيشتر جنبه روانى دارد,مى گويد: ((بلكه آنها حق را هنگامى كه به سراغشان آمد تكذيب كردند)) (بل كذبوابالحق لما جاهم ).
يعنى S( آنها آگاهانه منكر حق شده اند, وگرنه گرد و غبارى بر چهره حق نيست ,و چنانكه در آيات بعد مى آيد آنها صحنه معاد را با چشم خود مكرر در اين دنيامى بينند و جاى شك و ترديد ندارد.
لذا در پايان آيه مى افزايد: ((از اين رو پيوسته در كار پراكنده خود متحيرند))(فهم فى امر مريج ).
گاه پيامبر(ص ) را مجنون مى خوانند, گاه كاهن , و گاه شاعر.
گاه مى گويند: ((بشرى به او تعليم مى دهد))! و.
اين پراكنده گوئيها نشان مى دهد كه حق را دريافته اند, و به دنبال بهانه جوئى هستند و لذا هرگز روى يك حرف نمى ايستند.