بازگشت

قيامت و چشمهاي تيزبين


در اينجا باز صحنه هاى ديگرى از مسائل مربوط به ((معاد)) منعكس است :صحنه ((مرگ )) صحنه ((نفخ صور)) و صحنه ((حضور در محشر)).
نـخست مى فرمايد: ((و سرانجام سكرات (و بيخودى در آستانه ) مرگ به حق فرا مى رسد)) (وجات سكرة الموت بالحق ).
((سـكـره مـرگ )) حـالـتى است شبيه به ((مستى )) كه بر اثر فرارسيدن مقدمات مرگ , به صورت هيجان و انقلاب فوق العاده اى به انسان دست مى دهد, و گاه برعقل او چيره مى گردد, و او را در اضطراب و ناآرامى شديدى فرو مى برد چرا كه روح ساليان دراز با اين تن خو گرفته و پيوند داشته است .
على (ع ) ترسيم زنده و گويائى از لحظه مرگ و سكرات آن دارد, مى فرمايد:.
((سـكرات مرگ , توام با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مى آورد,اعضاى بدنشان سـسـت مـى گـردد, و رنـگ از صـورتـهايشان مى پرد كم كم مرگ در آنهانفوذ كرده , ميان آنها و زبـانـشـان جـدائى مى افكند, در حالى كه او در ميان خانواده خويش است , با چشمش مى بيند و با گوشش مى شنود و عقل و هوشش سالم است , اما نمى تواند سخن بگويد!.
در ايـن مى انديشد كه عمرش را در چه راه فانى كرده ؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده اسـت ؟! بـه ياد ثروتهائى مى افتد كه در تهيه آن چشم برهم گذارده , و از حلال و حرام و مشكوك جـمـع آورى نـمـوده , و تبعات و مسؤوليت گردآورى آن را بر دوش مى كشد, در حالى كه هنگام جدائى و فراق از آنها رسيده است او به دست بازماندگان مى افتد, آنها از آن متنعم مى شوند و بهره مى گيرند امامسؤوليت و حسابش بر اوست ))؟.
سـپـس قـرآن ادامـه مى دهد: به كسى كه در حال سكرات مرگ است گفته مى شود: ((اين همان چيزى است كه تو از آن مى گريختى ))! (ذلك ما كنت منه تحيد).
آرى ! مـرگ واقعيتى است كه غالب افراد از آن مى گريزند, به خاطر اين كه آن را((فنا)) مى دانند, نه دريچه اى به عالم ((بقا)) يا به خاطر علائق و پيوندهاى شديدى كه با دنيا و مواهب مادى دارند و نمى توانند از آن دل بر كنند, و يا به خاطر تاريكى نامه اعمالشان !.
هـر چـه هـسـت از آن گريزانند, اما چه سود كه اين سرنوشتى است كه در انتظارهمگان است , و احدى را توان فرار از آن نيست .
(آيـه )ـ سـپـس بـه مساله نفخ صور پرداخته , مى فرمايد: ((و در صور دميده مى شود و آن روز روز تحقق وعده وحشتناك است )) (ونفخ فى الصور ذلك يوم الوعيد).
مـنـظـور ا ((نـفخ صور)) در اينجا همان نفخ دوم است كه نفخه ((قيام )) و ((جمع ))و((حضور)) است , نفخه اى است كه در آغاز ((رستاخيز)) انجام مى گيرد, و باآن , همه انسانها زنده مى شوند, و از قبرها برخاسته , براى حساب و جزا در محضر عدل الهى حاضر مى شوند.
(آيه )ـ در اين آيه وضع انسانها را به هنگام ورود در محشر چنين بيان مى كند: ((و (در آن روز) هر انسان وارد محشر مى شود, در حالى كه همراه اوحركت دهنده و گواهى است )) (وجات كل نفس معها سائق وشهيد).
درست همچون دادگاههاى اين جهان كه مامورى همراه شخص متهم است وشاهدى براعمال او, شهادت مى دهد.
(آيـه )ـ در ايـنـجا به مجرمان , يا به همه انسانها, خطاب مى شود كه : ((تو ازاين صحنه (و دادگاه بـزرگ ) غافل بودى , و ما پرده را از چشم تو كنار زديم , و امروزچشمت كاملا تيزبين است ))! (لقد كنت فى غفلة من هذا فكشفنا عنك غطاك فبصرك اليوم حديد).
آرى ! پرده هاى جهان ماده : آمال و آرزوها, عشق و علاقه به دنيا, زن و فرزند ومال و مقام , هوسهاى سركش و حسادتها, تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمى داد كه امروز را از همان زمان بنگرى , با اين كه نشانه هاى معاد و رستاخيز روشن بود و دلائل آن آشكار!.
امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته , حجابهاى جهل و تعصب و لجاج كناررفته , پرده هاى شهوات و آمال و آرزوها دريده شده , حتى آنچه در پرده غيب مستوربوده ظاهر گشته است