بازگشت

همنشينان انسان از فرشتگان و شياطين


بـاز در ايـنـجـا صـحنه ديگرى از معاد ترسيم شده , صحنه تكان دهنده اى كه فرشته قرين انسان , محكوميت او را برملا مى سازد, و فرمان خداوند براى مجازات او صادر مى شود.
نخست مى فرمايد: ((فرشته همنشين او مى گويد: اين نامه اعمال اوست كه نزد من حاضر و آماده است )) و از تمام كارهاى كوچك و بزرگ او در سراسر عمرپرده بر مى دارد (وقال قرينه هذا ما لدى عتيد).
مـنظور از ((قرين )) در اينجا فرشته اى است كه در دنيا همراه انسان و مامورضبط اعمال اوست , و در دادگاه عدل الهى گواهى مى دهد.
(آيـه )ـ سـپـس خداوند دو فرشته مامور ثبت اعمال را مخاطب ساخته , فرمان مى دهد: ((هر كافر متكبر لجوج را در جهنم افكنيد)) (القيـا فى جهنم كل كفار عنيد).
(آيـه )ـ در اين آيه به چند وصف از اوصاف زشت و مذموم اين كافران عنيد اشاره كرده , مى گويد: ((هـمـان كسى كه به شدت مانع خير است و متجاوز, و درشك و ترديد است )) حتى ديگران را به ترديد مى افكند (مناع للخير معتد مريب ).
(آيـه )ـ باز در ادامه اوصاف اين گروه عنيد مى افزايد: ((همان كسى كه معبود ديگرى با خدا قرار داده )) و راه شرك و دوگانگى را پيش گرفته است (الذى جعل مع اللّه الـها آخر).
آرى ((او را در عذاب شديد بيفكنيد)) (فالقياه فى العذاب الشديد).
(آيـه )ـ ايـن آيـه پـرده از روى ماجراى ديگرى از سرنوشت اين گروه كافرلجوج بر مى دارد, و آن مـخـاصـمـه و بـحـثى است كه با شيطان در قيامت دارند, آنهاتمام گناهان خويش را به گردن شياطين اغواگر مى افكنند, مى فرمايد: ((و همنشينش (از شياطين ) مى گويد: پروردگارا! من او را بـه طـغـيان وا نداشتم (و به اجبار در اين راه نياوردم او خودش با ميل و اراده خويش اين راه را بـرگـزيـد) و او در گـمراهى دور ودرازى بود)) (قال قرينه ربنا ما اطغيته ولكن كان فى ضلا ل بعيد).
(آيـه )ـ گـرچـه در اين آيات تنها سخن از دفاع شيطان به ميان آمده و سخنى از اعتراض كفار بر شيطان ديده نمى شود, ولى به قرينه ساير آيات قرآن كه آنها درقيامت با هم جر و بحث مى كنند و بـه قـريـنـه آيـه مورد بحث گفتار طرفين اجمالاروشن مى شود, زيرا در اين آيه مى خوانيم : خدا ((فرمود: نزد من جدال و مخاصمه نكنيد, من پيشتر به شما هشدار داده ام )) و اتمام حجت كرده ام (قال لا تختصموالدى وقد قدمت اليكم بالوعيد).
(آيـه )ـ سپس براى تاكيد بيشتر مى افزايد: ((سخن من تغييرناپذيراست , ومن هرگز به بندگانم ستم نخواهم كرد)) (ما يبدل القول لدى وما انا بظلا م للعبيد).
ايـن آيـات دليل بر اختيار و آزادى اراده بندگان است , نه شيطان مجبور است شيطنت كند, و نه كافران مجبورند راه كفر و عناد و راه شيطان را پيش گيرند و نه سرنوشت قطعى و خارج از اراده براى كسى مقرر شده است .
(آيـه )ـ در اين آيه به فراز كوتاه و تكان دهنده اى از حوادث قيامت اشاره كرده , مى گويد: به خاطر بـيـاوريـد ((روزى را كـه بـه جهنم مى گوئيم : آيا پر شده اى ؟! و اومى گويد: آيا افزون بر اين هم هست ))! (يوم نقول لجهنم هل امتلا ت وتقول هل من مزيد).
ايـن آيه به خوبى نشان مى دهد كه دوزخيان بسيارند و جهنم منظره هولناك ووحشتناكى دارد و تهديد الهى جدى است , و به گونه اى است كه فكر درباره آن لرزه بر اندام هر انسانى مى افكند.
(آيـه )ـ بـا توجه به اين كه بحثهاى اين سوره غالبا بر محور مساله معاد وامورى كه در ارتباط با آن اسـت دور مى زند و با توجه به اين كه در آيات گذشته ازچگونگى افكندن كفار لجوج در جهنم و شدت عذاب آنها و صفاتى كه آنها را به دوزخ مى كشد سخن به ميان آمد, در اينجا صحنه ديگرى را ترسيم مى كند, صحنه داخل شدن پرهيزكاران به بهشت با احترام كامل , و اشاره به انواع نعمتهاى بهشتى وصفاتى كه انسان را در صف بهشتيان قرار مى دهد, تا در مقايسه با يكديگر حقايق روشنتر گردد.
نـخـسـت مـى فـرمايد: ((و در آن روز بهشت را به پرهيزكاران نزديك مى كنند وفاصله اى از آنان ندارد))! (وازلفت الجنة للمتقين غير بعيد).
(آيـه )ـ سـپـس در شـرح اوصـاف بـهـشتيان مى گويد: ((اين چيزى است كه به شما وعده داده مـى شـويـد و بـراى كـسـانـى اسـت كـه به سوى خدا باز مى گردند, وپيمانها و احكام او را حفظ مى كنند)) (هذا ما توعدون لكل اواب حفيظ).
(آيه )ـ در ادامه اين اوصاف در اين آيه به دو وصف ديگر آنها اشاره مى كند ـكه در حقيقت توضيح و تفسيرى است براى اوصاف گذشته ـ مى فرمايد:((آن كسى كه از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضرشود)) (من خشى الرحمن بالغيب وجا بقلب منيب ).
آنها نه فقط در حضور جمع كه در تنهائى و خلوت نيز مرتكب گناهى نمى شوند.
ايـن خـوف و خـشـيـت سبب مى شود كه قلب آنها ((منيب )) باشد, دائما متوجه خدا گردد, و به طـاعـت او اقـبـال كند, و از هرگناه و لغزشى توبه نمايد, و اين حال را تاپايان عمر ادامه دهد و با همين حالت وارد عرصه محشر گردد.
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايـد: كسانى كه داراى اين چهار صفتند هنگامى كه بهشت به آنها نزديك مـى شـود, فـرشـتـگـان الهى به عنوان احترام و اكرام به آنهامى گويند: ((به سلامت وارد بهشت شـويد)) (ادخلوها بسلا م ) سلامت از هرگونه بدى و ناراحتى و آفت و بلا و كيفر و عذاب , سلامت كامل از نظر جسم و جان .
سـپـس بـراى آرامش خاطر آنها اضافه مى كند: ((امروز, روز جاودانگى است ))جاودانى نعمتها, و جاودانى بهشت با تمام مواهبش (ذلك يوم الخلود).
(آيه )ـ و به دنبال اين دو موهبت ـبشارت سلامت , و بشارت جاودانگى در بهشت ـ خداوند منان دو بـشـارت ديگر به آنها مى دهد كه مجموعا چهار بشارت است همانند چهار وصفى كه آنها داشتند, مى فرمايد: ((هرچه بخواهند در آنجا براى آنها هست )) (لهم ما يشاؤن فيها).
و علاوه بر آن ((نزد ما نعمتهاى بيشترى است )) كه به فكر هيچ كس نمى رسد(ولدينا مزيد).
تعبيرى از اين زنده تر و رساتر و دل انگيزتر تصور نمى شود.
(آيه )ـ بعد از پايان گرفتن گفتگو پيرامون بهشت و دوزخ , صفات بهشتيان و دوزخيان , و درجات و دركـات آنـها, براى نتيجه گيرى كامل از اين بحث , مجرمان رامورد توجه قرار داده , مى فرمايد: ((چـه بـسـيـار اقـوامى را كه پيش از آنها هلاك كرديم ,اقوامى كه از آنها قويتر بودند, و شهرها (و كـشورها) را گشودند)) اما بر اثر كفر و ظلم وبيدادگرى و گناه نابود شدند (وكم اهلكنا قبلهم من قرن هم اشد منهم بطشا فنقبوافى البلا د).
((آيا هيچ راه فرارى (از عذاب الهى براى اين گونه افراد) وجود دارد))؟ (هل من محيص ).
آيـه به كفار لجوج معاصر پيامبر(ص ) هشدار مى دهد كه سرى به تاريخ ‌گذشتگان بزنند و آثار آنها را بـر صـفـحات تاريخ و صفحه روى زمين بنگرند, ببينندخداوند با اقوام سركشى كه پيش از آنها بودند چه كرد؟ اقوامى كه از آنهاپرجمعيت تر و با قدرت تر بودند, آنگاه به آينده خود بينديشند.
(آيـه )ـ در اين آيه براى تاكيد بيشتر مى افزايد: ((قطعا در اين (سرگذشت پيشينيان ) تذكر است , براى آن كس كه عقل دارد, يا گوش فرا دهد در حالى كه حاضر باشد))! (ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع وهو شهيد).
منظور از ((قلب )) در اينجا و در ديگر آيات قرآن كه بحث از درك مسائل مى كند همان ((عقل )) و شعور و ادراك است .
مجموع آيه چنين معنى مى دهد, دو گروه مى توانند از اين مواعظ, پند واندرز گيرند, نخست آنها كـه داراى ذكاوت و عقل و هوشند, و خود مستقلامى توانند مسائل را تحليل كنند, و ديگر كسانى كـه در اين حد نيستند اما مى توانند((مستمع )) خوبى براى دانشمندان باشند, و با حضور قلب به سخنان آنها گوش فرادهند و حقايق را از طريق ارشاد و راهنمائى آنها فرا گيرند.