بازگشت

شهرهاي بلاديده قوم لوط آيت و عبرتي است


آغاز جز 27 قرآن مجيد.

در تـعـقـيـب مـاجـراى ورود فرشتگان بر ابراهيم و بشارت دادن به او درباره تولداسحاق بحث از گفتگويى است كه ميان ((ابراهيم )) و ((فرشتگان )) درباره قوم ((لوط))درگرفت .
تـوضيح اين كه : ابراهيم پس از تبعيد به شام , به دعوت مردم به سوى خداوندو مبارزه با هرگونه شـرك و بت پرستى ادامه مى داد, حضرت ((لوط)) كه از پيامبران بزرگ بود در عصر او مى زيست و احـتمالا از سوى او ماموريت يافت كه براى تبليغ وهدايت گمراهان به يكى از مناطق شام (يعنى شـهـرهـاى سدوم ) سفر كند, او در ميان قوم گنهكارى آمد كه آلوده به شرك و گناهان بسيارى بودند, و از همه زشت تر گناه همجنس بازى و لواط بود سرانجام گروهى از فرشتگان مامور هلاك اين قوم شدنداما قبلا نزد ابراهيم آمدند.
ابراهيم از وضع ميهمانان فهميد اينها به دنبال كار مهمى مى روند, و تنها براى بشارت تولد فرزند نزد او نيامده اند, چرا كه براى چنين بشارتى يك نفر كافى بود, ويا به خاطر عجله اى كه در حركت داشتند احساس كرد ماموريت مهمى دارند.
لـذا در آيـه مورد بحث مى گويد: ابراهيم ((گفت : ماموريت شما چيست اى فرستادگان )) خدا؟ (قال فما خطبكم ايها المرسلون ).
(آيـه )ـ فـرشـتـگـان پـرده از روى ماموريت خود برداشته , و به ابراهيم ((گفتند: ما به سوى قوم مـجـرمـى فـرسـتاده شده ايم )) (قالوا انا ارسلنا الى قوم مجرمين ) قومى كه علاوه بر فساد عقيده گرفتار انواع آلودگيها و گناهان مختلف زشت و ننگينى هستند.
(آيه )ـ سپس افزودند: ما ماموريت داريم ((تا بارانى از سنگ گل بر آنهابفرستيم )) (لنرسل عليهم حجارة من طين ).
تعبير به ((حجارة من طين )) (سنگى از گل ) همان چيزى است كه در آيه82 سوره هود به جاى آن ((سـجـيـل )) آمـده است , و در مجموع شايد اشاره به اين معنى است كه براى نابود كردن اين قوم مجرم حتى نيازى به نازل كردن صخره هاى عظيم از آسمان نبود, بلكه بارانى از ريگهاى كوچك و نه چندان محكم و مانند دانه هاى باران بر آنها فرو باريد.
(آيـه )ـ سپس افزودند: ((سنگهائى كه از ناحيه پروردگارت براى اسرافكاران نشان گذاشته شده است )) (مسومة عند ربك للمسرفين ).
(آيـه )ـ قـرآن در ايـنـجا دنباله ماجراى اين رسولان پروردگار را ـكه نزدحضرت لوط آمدند و به عـنـوان مـيهمانانى بر او وارد شدند, و قوم بى شرم به گمان اين كه آنها جوانانى زيباروى از جنس بـشرند به سراغ آنها آمدند, اما به زودى به اشتباه خود پى بردند, و چشمان همه آنها نابينا شدـ رها كرده و دنباله سخن را ازسوى خداوند بازگو مى كند.
مـى فـرمـايد: ((ما مؤمنانى را كه در شهرها (ى قوم لوط) زندگى مى كردند (قبل ازنزول عذاب ) خارج كرديم )) (فاخرجنا من كان فيها من المؤمنين ).
(آيـه )ـ ((ولـى (در تمام اين مناطق ) جز يك خانواده با ايمان نيافتيم ))! (فماوجدنا فيها غير بيت من المسلمين ).
آرى ! مـا هـرگـز خـشـك و تـر را با هم نمى سوزانيم و عدالت ما اجازه نمى دهدمؤمن را گرفتار سرنوشت كافر كنيم , حتى اگر در ميان ميليونها نفر بى ايمان و مجرم ,يك فرد با ايمان و پاك باشد نجاتش مى دهيم .
ايـن هـمان مطلبى است كه در سوره حجر آيه 59 و 60 به اين صورت آمده : ((مگرخاندان لوط كه همگى آنها را نجات خواهيم داد, به جز همسرش كه مقدر داشتيم ازبازماندگان (در شهر, و هلاك شوندگان ) باشد))!.
البته اين بخش از ماجراى قوم لوط در سوره هاى مختلف قرآن با عبارات مختلف بيان شده كه همه آنـها يك حقيقت را بازگو مى كند, ولى از آنجا كه ممكن است به يك حادثه از زواياى مختلف نگاه كـرد و در هـر نـگاه بعدى از آن را مشاهده نمود, در قرآن مجيد نيز حوادث تاريخى غالبا به همين صورت مطرح و تكرار شده است , و در مقام تربيت گاه لازم مى شود كه روى يك مساله مهم بارها تكيه شود, تاتاثير عميق در ذهن خواننده بگذارد.
بـه هـر حال خداوند شهرهاى اين قوم آلوده را با زمين لرزه اى سخت وويرانگر زير و رو كرد سپس بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فرو باريد و اثرى از آنهانماند, حتى جسدهاى پليدشان زير آوارها و سـنـگـهـاى آسـمانى مدفون گشت , تاعبرتى باشد براى آيندگان و براى همه افراد بى ايمان و مجرمان آلوده .
(آيـه )ـ و لذا در اين آيه مى افزايد: ((و در آن (شهرهاى بلاديده ) نشانه اى روشن براى كسانى كه از عذاب دردناك مى ترسند به جاى گذارديم )) (وتركنا فيهاآية للذين يخافون العذاب الا ليم ).
ايـن تـعـبير به خوبى نشان مى دهد كه از اين آيات و نشانه هاى خدا تنها كسانى پند مى گيرند كه آمادگى پذيرش در وجودشان باشد, و احساس مسؤوليت كنند.