بازگشت

ب ـ برهان عدالت


دقت در نظام هستى و قوانين آفرينش نشان مى دهد كه همه چيز آن حساب شده است .
در سـازمـان تن ما آنچنان نظام عادلانه اى حكمفرماست كه هرگاه كمترين تغيير و ناموزونى رخ مـى دهـد سبب بيمارى يا مرگ مى شود, حركات قلب ما,گردش خون ما, پرده هاى چشم ما و جز جـز سـلـولـهـاى تـن ما مشمول همان نظام دقيق است كه در كل عالم حكومت مى كند آيا انسان مى تواند يك وصله ناجور دراين عالم پهناور باشد؟.
درسـت اسـت كـه خـداوند به انسان آزادى اراده و اختيار داده تا او را بيازمايد ودر سايه آن مسير تـكـامـل را طـى كـنـد, ولـى اگـر انسان از آزادى سؤاستفاده كرد, چه مى شود؟ اگر ظالمان و ستمگران , گمراهان و گمراه كنندگان با سؤاستفاده از اين موهبت الهى به راه خود ادامه دادند عدل خداوند چه اقتضا مى كند؟.
درسـت است كه گروهى از بدكاران در اين دنيا مجازات مى شوند و به كيفراعمال خود ـ يا لااقل قسمتى از آن ـ مى رسند, اما مسلما چنان نيست كه همه مجرمان , همه كيفر خود را ببينند, و همه پـاكـان و نـيـكان به پاداش اعمال خود در اين جهان برسند, آيا ممكن است اين دو گروه در كفه عدالت پروردگار يكسان باشند؟.
بـه گـفـتـه قـرآن مجيد: ((آيا كسانى را كه در برابر قانون خدا به حق و عدالت تسليمند همچون مجرمان قرار دهيم , چگونه حكم مى كنيد؟)) (قلم / 35 و 36).
و در جـاى ديـگـر مـى فـرمـايـد: ((آيا ممكن است پرهيزگاران را همچون فاجران قرار دهيم ؟)) (ص /28).
بـه هـرحـال تـفـاوت انـسانها در اطاعت فرمان حق جاى ترديد نيست همان گونه كه عدم كفايت دادگاه ((مكافات اين جهان )) و ((محكمه وجدان )) و ((عكس العملهاى گناهان )) براى برقرارى عـدالـت نـيز به تنهايى كافى به نظر نمى رسد, بنابراين بايد قبول كرد كه براى اجراى عدالت الهى لازم اسـت مـحـكـمـه و دادگاه عدل عامى باشد كه سر سوزن كار نيك و بد در آنجا حساب شود وگرنه اصل عدالت تامين نخواهد شد.
بـنـابراين بايد پذيرفت كه قبول عدل خدا مساوى است با قبول وجود معاد ورستاخيز, قرآن مجيد مى گويد: ((ما ترازوهاى عدالت را در روز قيامت برپا مى كنيم ))(انبيا /47).
و نـيـز مـى فـرمـايد: ((در روز قيامت در ميان آنها به عدالت حكم مى شود و ظلم وستمى بر آنها نخواهد شد)) (يونس /54).