بازگشت

2ـ گوشه اي از گفتگوهاي خداوند با پيامبرش در شب معراج


در كـتـب حـديث روايتى از امير مؤمنان على (ع ) از پيامبر اسلام (ص ) در اين زمينه آمده است كه بسيار مشروح و طولانى است , و ما گوشه هائى از آن را در اينجامى آوريم .
در آغاز حديث مى خوانيم كه پيامبر(ص ) در شب معراج از پروردگار سبحان چنين سؤال كرد: ((يا رب اى الا عمال افضل ؟S( پروردگارا! كدم عمل افضل است ؟)).
خداوند متعال فرمود: ((هيچ چيز نزد من برتر از توكل بر من و رضا به آنچه قسمت كرده ام نيست , اى مـحـمـد! آنها كه به خاطر من يكديگر را دوست دارندمحبتم شامل حال آنهاست , و كسانى كه بـه خـاطـر من مهربانند, و به خاطر من پيونددوستى دارند آنها را دوست دارم , و نيز محبتم براى كـسانى كه توكل بر من مى كنندفرض و لازم است , و براى محبت من حد و حدود, و مرز و نهايتى نيست ))!.
در فـراز ديـگـرى آمـده اسـت : ((اى احمد! همچون كودكان مباش كه سبز و زرد و زرق وبرق را دوسـت دارند, و هنگامى كه غذاى شيرين و دلپذيرى به آنها مى دهند مغرورمى شوند, و همه چيز را به دست فراموشى مى سپارند)).
پـيـامـبـر(ص ) در ايـنـجا عرضه داشت : ((پروردگارا! مرا به عملى هدايت كن كه موجب قرب به درگاه توست )).
فرمود: ((شب را روز, و روز را شب قرار ده ))!.
عرض كرد: ((چگونه ))؟!.
فرمود: ((چنان كن كه خواب تو نماز باشد, و هرگز شكم خود را كاملا سيرمكن )).
در فـراز ديگرى آمده است : ((اى احمد! محبت من محبت فقيران و محرومان است , به آنها نزديك شو, و در كنار مجلس آنها قرار گير, تا من به تو نزديك شوم , وثروتمندان دنياپرست را از خود دور ساز, و از مجالس آنها برحذر باش ))!.
در فراز ديگر مى فرمايد: ((اى احمد! زرق و برق دنيا و دنياپرستان را مبغوض بشمر, و آخرتت و اهل آخرت را محبوب دار)).
عرض مى كند: ((پروردگارا! اهل دنيا و آخرت كيانند))؟.
فـرمـود: ((اهـل دنـيـا كـسـانى هستند كه زياد مى خورند, و زياد مى خندند ومى خوابند, و خشم مـى گيرند, و كمتر خشنود مى شوند, نه در برابر بديها از كسى عذر مى خواهند, و نه اگر كسى از آنها عذر طلبد مى پذيرند, در اطاعت خدا تنبل , ودر معاصى شجاعند, آرزوهاى دور و دراز دارند, و در حـالى كه اجلشان نزديك شده هرگز به حساب اعمال خود نمى رسند, و نفعشان براى مردم كم است , افرادى پرحرف , فاقد احساس مسؤوليت , علاقه مند به خورد و خوراكند.
اهل دنيا نه در نعمت , شكر خدا به جا مى آورند, و نه در مصائب صبورند.
خـدمـات فـراوان در نـظر آنها كم است (و خدمات كم خودشان بسيار!) خود رابه انجام كارى كه انجام نداده اند ستايش مى كنند, و چيزى را مطالبه مى كنند كه حق آنها نيست .
پيوسته از آرزوهاى خود سخن مى گويند, و عيوب مردم را خاطر نشان مى سازند و نيكيهاى آنها را پنهان ))!.
عرض كرد: ((پروردگارا! آيا دنياپرستان غير از اين عيبى هم دارند))؟.
فـرمود: ((اى احمد! عيب آنها اين است كه جهل و حماقت در آنها فراوان است , براى استادى كه از او علم آموخته اند تواضع نمى كنند, و خود را عاقل مى دانند اما در نزد آگاهان , نادان و احمقند)).
سپس به اوصاف اهل آخرت و بهشتيان پرداخته چنين ادامه مى دهد:.
((آنها مردمى با حيا هستند, جهل آنها كم , منافعشان بسيار, مردم از آنها درراحتند و خود از دست خويش در تعب , و سخنانشان سنجيده است .
پـيـوسـته حسابگر اعمال خويشند, و از همين جهت خود را به زحمت مى افكنند, چشمهايشان به خواب مى رود اما دلهايشان بيدار است , چشمشان مى گريد, و قلبشان پيوسته به ياد خداست .
هنگامى كه مردم در زمره غافلان نوشته شوند آنها از ذاكران نوشته مى شوند.
در آغـاز نعمتها حمد خدا مى گويند, و در پايان شكر او را به جا مى آورند,دعايشان در پيشگاه خدا مـستجاب , و تقاضايشان مسموع است , و فرشتگان ازوجود آنها مسرورند مردم (غافل ) در نزد آنها مـردگـان , و خـداوند نزد آنها حى و قيوم و كريم است (همتشان آن چنان عالى است كه به غير او نظر ندارند) مردم در عمرخود يكبار مى ميرند اما آنها به خاطر جهاد بانفس و مخالفت هوى هر روز هفتاد بارمى ميرند (و حيات نوين مى يابند)!.
هـنـگامى كه براى عبادت در برابر من مى ايستند همچون بنيان مرصوص وسدى فولادينند, و در دل آنها توجيهى به مخلوقات نيست .
بـه عـزت و جـلالـم سـوگند كه من آنها را حيات و زندگى پاكيزه اى مى بخشم , ودر پايان عمر, خودم قبض روح آنها مى كنم , و درهاى آسمان را براى پرواز روح آنهامى گشايم , تمام حجابها را از برابر آنها كنار مى زنم , و دستور مى دهم بهشت , خود رابراى آنها بيارائيد!.
اى احـمد! عبادت ده جز دارد كه نه جز آن طلب حلال است , هنگامى كه غذا و نوشيدنى تو حلال باشد تو در حفظ و حمايت منى )).
و در فراز ديگرى آمده است : ((اى احمد! آيا مى دانى كدام زندگى گواراتر و پردوامتراست ))؟.
عرض كرد: ((خداوندا! نه )).
فرمود: ((زندگى گوارا آن است كه صاحب آن لحظه اى از ياد من غافل نماند,نعمت مرا فراموش نكند, از حق من بى خبر نباشد, و شب و روز رضاى مرا بطلبد.
امـا زنـدگى باقى آن است كه براى نجات خود عمل كند, و دنيا در نظرش كوچك باشد, و آخرت بـزرگ , رضـاى مرا بر رضاى خويشتن مقدم بشمرد, و پيوسته خشنودى مرا بطلبد, حق مرا بزرگ دارد و توجه به آگاهى من نسبت به خودش داشته باشد.
در بـرابر هر گناه و معصيتى به ياد من بيفتد, و قلبش را از آنچه ناخوش دارم پاك كند, شيطان و وساوس شيطانى را مبغوض دارد, و ابليس را بر قلب خويش مسلط نسازد و به او راه ندهد.
هنگامى كه چنين كند محبت خاصى در قلبش جاى مى دهم , آن چنان كه تمام دلش در اختيار من خـواهـد بـود, و فـراغـت و اشـتـغـال و هم و غم و سخنش ازمواهبى است كه من به اهل محبتم مى بخشم !.
چـشـم و گوش و قلب او را مى گشايم , تا با گوش قلبش حقايق غيب را بشنود وبا دلش جلال و عظمت را بنگرد))!.
و سرانجام اين حديث نورانى با اين جمله هاى بيداركننده پايان مى گيرد:.
((اى احـمـد! اگر بنده اى نماز تمام اهل آسمانها و زمين را به جا آورد, و روزه تمام اهل آسمانها و زمين را انجام دهد, همچون فرشتگان غذا نخورد و لباس (فاخرى ) در تن نپوشد (و در نهايت زهد و وارسـتـگى زندگى كند) ولى در قلبش ذره اى دنياپرستى يا رياست طلبى يا عشق به زينت دنيا باشد در سراى جاويدانم درجوار من نخواهد بود! و محبتم را از قلب او بر مى كنم !.
سلام و رحمتم بر تو باد, والحمدللّه رب العالمين )).
ايـن سخنان عرشى كه روح انسان را با خود به اوج آسمانها مى برد, و درمعراج الهى سير مى دهد و به آستانه عشق و شهود مى كشد تنها قسمتى از حديث قدسى است .
افزون بر اين ما اطمينان داريم كه غير از آنچه پيامبر(ص ) در سخنانش براى ما بازگو كرده , اسرار و گـفتگوها و رموز و اشاراتى ميان او و محبوبش , رد و بدل شده كه نه گوشها توانائى شنيدن آن را دارد و نـه افـكـار عادى قدرت دركش را, و به همين دليل در درون جان پاك پيامبر(ص ) براى هميشه مكتوم مانده و جز خاصانش از آن آگاه نشده اند.