بازگشت

اين همه درس عبرت كافي نيست ؟


در آيـات گـذشته ده مطلب در طى دو فراز ذكر شده بود, فراز اول ناظر به مسؤوليت هركس در مـقـابـل اعـمـالـش مـى بـاشـد, و فراز دوم درباره منتهى شدن تمام خطوط به پروردگار سخن مـى گـويـد, و در ايـنجا كه تنها به ذكر يك مطلب مى پردازدسخن از مجازات و هلاكت دردناك چـهـار قـوم از اقـوام سـتـمـگر پيشين است كه هشدارى است براى آنها كه از دستورات گذشته سرپيچى مى كنند و به مبدا و معادايمان ندارند.
نـخـسـت مـى فـرمـايـد: آيا انسان خبر ندارد كه در كتب پيشين آمده است ((كه خداوند قوم عاد نخستين را هلاك كرد))؟! (وانه اهلك عادا الا ولى ).
تـوصيف قوم عاد به ((الاولى )) (نخستين ) يا به خاطر قدمت اين قوم است S( و يابه خاطر آن است كه در تـاريخ , دو قوم ((عاد)) وجود داشته اند و قوم معروف كه پيامبراشان حضرت هود(ع ) بود همان عاد نخستين است .
(آيـه )ـ سـپس مى افزايد: ((و همچنين قوم ثمود را (بر اثر طغيانشان هلاك كرد) و كسى از آنها را باقى نگذارد)) (وثمود فما ابقى ).
(آيه )ـ سپس درباره قوم نوح مى فرمايد: ((و نيز قوم نوح را پيش از آنها))هلاك كرد (وقوم نوح من قبل ).
((چرا كه آنان از همه ظالمتر و طغيانگرتر بودند)) (انهم كانوا هم اظلم واطغى )چرا كه پيامبرشان نـوح در مدتى طولانى تر از تمام انبيا به تبليغ آنان پرداخت , با اين حال جز تعداد كمى به دعوت او پـاسـخ نـگـفـتـند, و در شرك و بت پرستى و تكذيب وآزار نوح پافشارى و سرسختى فوق العاده اى داشتند, چنانكه شرح آن به خواست خدا در تفسير سوره نوح خواهد آمد.
(آيه )ـ قوم لوط چهارمين قومى هستند كه به آنها اشاره كرده , مى گويد: ((ونيز شهرهاى زير و رو شده (قوم لوط) را فرو كوبيد)) (والمؤتفكة اهوى ).
در ظـاهـر زلزله شديدى اين آباديها را به آسمان پرتاب كرد و واژگون ساخت وبر زمين كوبيد, و طبق روايات جبرئيل آنها را به قوت خداداد از زمين بركند و وارونه كرد و بر زمين افكند.
(آيه )ـ سپس ((آنها را با عذاب سنگين پوشانيد)) (فغشيها مـا غشى ).
آرى ! بارانى از سنگهاى آسمانى بر آنها فروريخت و سراسر اين شهرهاى زيرورو شده را زير آوارى از سنگ مدفون ساخت .در پـايان اين بحث به مجموعه نعمتهائى كه در آيات گذشته آمده است , اشاره كرده و در شكل يك استفهام انكارى مى فرمايد: ((در كداميك ازنعمتهاى پروردگارت ترديد دارى )) (فباى آلا ربك تتمارى ).
آيـا در نـعـمـت حـيـات , يا اصل نعمت آفرينش , و يا اين نعمت كه خداوند كسى را به جرم ديگرى مجازات نمى كند و خلاصه آنچه در كتب پيشين آمده و در قرآن نيز تاكيد شده است شك و ترديد دارى ؟.
درسـت اسـت كـه مـخـاطـب در اين آيه شخص پيامبر(ص ) است ولى مفهوم آن همگان را شامل مى شود, بلكه هدف اصلى از آن بيشتر افراد ديگرند.
(آيـه )ـ بـه دنـبال آيات گذشته كه سخن از هلاكت اقوام پيشين به خاطر ستمگرى وطغيان آنها مى گفت , در اينجا روى سخن را به مشركان و كفار و منكران دعوت پيامبر(ص ) كرده , مى گويد: ((اين (پيامبر يا قرآن ) بيم دهنده اى از بيم دهندگان پيشين است )) (هذا نذير من النذر الا ولى ).
ايـن كـه مـى گويد: پيامبر (يا قرآن ) از نوع انذاركنندگان نخستين است , مفهومش اين است كه رسالت محمد(ص ) و كتاب آسمانيش قرآن موضوع بى سابقه اى نيست , شبيه آن در گذشته بسيار بوده است , چرا مايه تعجب شماست ؟.
(آيـه )ـ آنـگـاه بـراى ايـن كـه مـشركان و كافران به خطرى كه در پيش دارندتوجه بيشتر كنند, مى افزايد: ((آنچه بايد نزديك شود نزديك شده است )) و قيامت فرا مى رسد (ازفت الا زفة ).
نـامگذارى قيامت به اين نام علاوه بر آيه مورد بحث در آيه 18 سوره غافر نيزآمده است , و تعبيرى اسـت گـويـا و بـيـداركـنـنـده , همين مفهوم را به صورت ديگرى درآيه 1 سوره قمر مى خوانيم : ((اقتربت الساعة S( قيامت نزديك شده است )) و به هرحال نزديكى قيامت باتوجه به كوتاهى عمر دنيا قابل درك است به خصوص اين كه هركس مى ميرد, قيامت صغرايش برپا مى شود.
(آيه )ـ سپس مى افزايد: مهم اين است كه ((هيچ كس جز خدا نمى تواند درآن روز سختيهاى آن را برطرف سازد)) (ليس لها من دون اللّه كاشفة ).
حـاكـم و مـالـك و صاحب قدرت در آن روز (و هميشه ) خداست , اگر نجات مى خواهيد دست به دامن لطف او زنيد, و اگر آرامش مى طلبيد در سايه ايمان به اوقرار گيريد.
(آيه )ـ در اين آيه مى افزايد: ((آيا از اين سخن تعجب مى كنيد)) (افمن هذاالحديث تعجبون ).
اين جمله ممكن است اشاره به مساله رستاخيز باشد كه در آيات قبل آمده , يااشاره به قرآن , چرا كه در آيات ديگر از آن تعبير به ((حديث )) شده و يا سخنانى كه درباره هلاك اقوام پيشين گفته شد و يا همه اينها.
(آيه )ـ سپس مى گويد: ((و مى خنديد و نمى گرييد))؟ (وتضحكون ولا تبكون ).
(آيه )ـ ((و پيوسته در غفلت و هوسرانى به سر مى بريد))؟! (وانتم سامدون ).
در حالى كه اينجا نه جاى خنده است و نه جاى غفلت و بى خبرى , جاى گريه بر فرصتهاى از دست رفته , طاعات ترك شده , و معاصى و گناهانى است كه ازشما سر زده است , جاى بيدارى و جبران امورى است كه از دست رفته , و بالاخره جاى توبه و انابه و بازگشت به سايه لطف خداست .